شبهه: در قرآن کریم به مسئله نور بسیار تاکید شده است. در آیین زرتشت نیز آتش تقدیس می شود پس احتمال دارد که آتش زرتشتیان همان نور در قرآن باشد.
پاسخ:
نور در قرآن هیچ ربطی به آتش یا نور مطرح در زرتشت ندارد و مقایسه آن دو با هیچ معیار و ملاكی درست نمی باشد. زیرا آتش یك پدیده ای است كه از تعامل شیمیایی آكسیژن با مواد آلی به وجود می آید و خاصیت طبیعی آن سوزندگی و گرمازایی می باشد و بشر برخی از نیازهای مادی خود را توسط آن رفع می سازند. و با شناخته شدن ماهیت و خاصیت آن هیچ جنبه تقدس در آن وجود نخواهد داشت و مانند سایر مواد طبیعی كاربرد داشته و هیچ تفاوتی از این جهت با سایر مواد طبیعی ندارد. در دیانت زرتشتی فقط آتش مورد تقدیس و پرستش قرار می گیرد و به این باور اند كه آتش اهریمن را از انسان دور می كند. اما نسبت به سایر نورها مثل نور آفتاب و لامپ و امثال اینها چنین دیدگاهی ندارند.
اما كلمه« نور» معنایی معروف دارد، و آن عبارت است از چیزی كه اجسام كثیف و تیره را برای دیدن ما روشن میكند و هر چیزی به وسیله آن ظاهر و هویدا میگردد، ولی خود نور برای ما به نفس ذاتش مكشوف و هویدا است، چیز دیگری آن را ظاهر نمی كند. پس نور عبارت است از چیزی كه ظاهر بالذات و مظهر غیر است، و اجسام قابل دیدن را ظاهر می گرداند.
این اولین معنایی است كه كلمه نور را برای آن وضع كردند و بعدا به نحو استعاره یا حقیقت ثانوی به طور كلی در هر چیزی كه محسوسات را مكشوف میسازد استعمال نمودند، در نتیجه خود حواس ظاهر ما را نیز نور یا دارای نور كه محسوسات به آن ظاهر میگردد خواندند، مانند حس سامعه و شامه و ذائقه و لامسه و سپس از این هم عمومی ترش كرده شامل غیر محسوسش هم نمودند، در نتیجه عقل را نوری خواندند كه معقولات را ظاهر میكند، و همه این اطلاقات با تحلیلی در معنای نور است، كه گفتیم معنایش عبارت است از ظاهر بنفسه و مظهر غیر.(۱)
نوری كه در آیات متعدد قرآن آمده در همه آنها این معنای نور وجود دارد. یعنی در هر مورد خاصی كه استفاده شده معنای ظاهر بنفس و مظهر غیر در آن ملحوظ می باشد. ما در اینجا برخی از این آیات را كه كلمه «نور» در آنها استعمال شده ذكر نموده و به معنای آن اشاره میكنیم.
۱. در یكی از آیات قرآن «نور» بر خداوند اطلاق شده و می فرماید:« اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنهَّا كَوْكَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَیتُونَةٍ لَّا شَرْقِیةٍ وَ لَا غَرْبِیةٍ یكاَدُ زَیتهُا یضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلی نُورٍ یهَدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یشَاءُ وَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكلُّ شیءٍ عَلِیمٌ»(۲). خدا نور آسمانها و زمین است. مثَل نور او چون چراغدانی است كه در آن چراغی باشد، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره ای درخشنده. از روغن درخت پربركت زیتون كه نه خاوری است و نه باختری افروخته باشد. روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد. نوری افزون بر نور دیگر. خدا هر كس را كه بخواهد بدان نور راه می نماید و برای مردم مثَلها می آورد، زیرا خدا بر هر چیزی آگاه است.
این آیه شریفه این حقیقت را به این بیان ارائه داده كه خدای تعالی دارای نوری است عمومی، كه با آن آسمان و زمین نورانی شده، و در نتیجه به وسیله آن نور، در عالم وجود، حقایقی ظهور نموده كه ظاهر نبود. و باید هم این چنین باشد، چون ظهور هر چیز اگر به وسیله چیز دیگری باشد باید آن وسیله خودش به خودی خود ظاهر باشد، تا دیگران را ظهور دهد، و تنها چیزی كه در عالم به ذات خود ظاهر و برای غیر خود مظهر باشد همان نور است.
پس خدای تعالی نوری است كه آسمانها و زمین با اشراق او بر آنها ظهور یافته اند، هم چنان كه انوار حسی نیز این طورند، یعنی خود آنها ظاهرند و با تابیدن به اجسام ظلمانی و كدر، آنها را روشن می كنند، با این تفاوت كه ظهور اشیاء به نور الهی عین وجود یافتن آنها است، ولی ظهور اجسام كثیف به وسیله انوار حسی غیر از اصل وجود آنها است.
و چون وجود و هستی هر چیزی باعث ظهور آن چیز برای دیگران است، مصداق تام نور میباشد، و از سوی دیگر چون موجودات امكانی، وجودشان به ایجاد خدای تعالی است، پس خدای تعالی كاملترین مصداق نور می باشد، او است كه ظاهر بالذات و مظهر ما سوای خویش است، و هر موجودی به وسیله او ظهور می یابد و موجود می شود.
پس خدای سبحان نوری است كه به وسیله او آسمانها و زمین ظهور یافته اند، این است مراد جمله اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
از اینجا استفاده میشود كه خدای تعالی برای هیچ موجودی مجهول نیست، چون ظهور تمامی اشیاء برای خود و یا برای غیر، ناشی از اظهار خدا است، اگر خدا چیزی را اظهار نمیكرد و هستی نمیبخشید ظهوری نمییافت. پس قبل از هر چیز ظاهر بالذات خدا است.
۲. نور در آیات قرآن به معنای معرفت و هدایت خاص نیز آمده است كه در ادامه همین آیهمَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ نور خدا را توصیف میكند، با توجه به اینكه كلمه« نور» را اضافه به ضمیر خدا كرده، و فرموده «نور او» یعنی«نوری كه مال اوست» دلیل بر این است كه مراد وصف آن نور كه خود خداست نیست، بلكه مراد وصف آن نوری است كه خدا آن را افاضه میكند، البته باز مراد از آن، نور عامی كه افاضهاش كرده، و به وسیله آن هر چیزی ظهور یافته و عبارت است از وجودی كه هر چیزی به آن وصف میگردد نیست به دلیل اینكه بعد از تتمیم مَثل فوق، فرموده: «خدا هر كه را بخواهد به سوی نور خود هدایت میكند» و اگر مقصود«وجود» بود كه همه موجودات به آن رسیدهاند، دیگر به موجود خاصی اختصاص نداشت، بلكه مراد از آن نور، نوری است خاص كه خدای تعالی آن را تنها به مؤمنین اختصاص داده و آن به طوری كه از كلام استفاده میشود حقیقت ایمان است. همچنان كه در سایر موارد قرآن كریم میبینیم خدای سبحان این نور خاص را به خود نسبت داده، مثلا فرموده: «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»(۳). میخواهند نور خدای را با دهنهایشان خاموش كنند، ولی خدا نور خود را تمام و تكمیل خواهد كرد.
و نیز فرموده: «أَ وَ مَنْ كانَ مَیتاً فَأَحْییناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنْها»(۴). آیا كسی كه مرده بود، و ما او را زنده كردیم، و برایش نوری قرار دادیم، كه با آن نور در میان مردم مشی میكند، مثلش مثل كسی است كه در ظلمتهایی باشد كه از آن بیرون شدنی نباشد.
و نیز فرموده: «یؤْتِكُمْ كِفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»(۵). تا به شما دو برابر از رحمت خود دهد، و برای شما نوری قرار دهد كه با آن زندگی كنید. و نیز فرموده:« أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ»(۶). آیا كسی كه خدا سینهاش را برای پذیرفتن اسلام استعداد و وسعت داده، و در نتیجه دارای نوری از پروردگارش شده.
و این نور همان نور ایمان و معرفت است كه گفتیم خداوند به مؤمنین اختصاص داده تا در راه به سوی پروردگارشان از آن استفاده كنند.
پس در ادامه آیه نور و نیز آیاتی كه ذكر گردید نور به معنای معرفت و هدایت آمده كه تنها مؤمنین با آن روشن می شوند، و به وسیله آن به سوی اعمال صالح راه مییابند و به وسیله آن دلها و دیده های مؤمنین در روزی كه دلها و دیدهها زیر و رو میشود، به آن روشن میگردد، و در نتیجه به سوی سعادت جاودانه خود هدایت می شوند، و آنچه در دنیا برایشان غیب بود در آن روز برایشان عیان می شود.(۷)
۳. در قرآن كریم بر آیات تورات و انجیل (البته تورات و انجیل اصلی نه تورات و انجیل موجود و تحریف شده) و قرآن نیز نور اطلاق شده است و این به خاطر اینست كه آیات كتابهای الهی و قرآن كریم نور هستند كه باعث هدایت انسان ها می شوند.
در مورد آیات تورات می فرماید:« إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدی وَ نُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَیهِ شُهَداءَ»(۸). ما تورات را كه در آن هدایت و روشنایی است، نازل كردیم. پیامبرانی كه تسلیم فرمان بودند بنا بر آن برای یهود حكم كردند و نیز خداشناسان و دانشمندان كه به حفظ كتاب خدا مأمور بودند و بر آن گواهی دادند.
در باره آیات انجیل می فرماید: «وَ قَفَّینا عَلی آثارِهِمْ بِعیسَی ابْنِ مَرْیمَ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیناهُ الْإِنْجیلَ فیهِ هُدی وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدی وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقین»(۹) . و از پی آنها عیسی پسر مریم را فرستادیم كه تصدیق كننده توراتی بود كه پیش از او فرستاده بودیم و انجیل را كه تصدیق كننده تورات پیش از او بود به او دادیم كه در آن هدایت و روشنایی بود و برای پرهیزگاران هدایت و موعظه ای.
در باره قرآن می فرماید: یا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا یبَینُ لَكُمْ كَثیراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ یعْفُوا عَنْ كَثیرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبین(۱۰). ای اهل كتاب، پیامبر ما نزد شما آمد تا بسیاری از كتاب خدا را كه پنهان می داشتید برایتان بیان كند و از بسیاری درگذرد، و از جانب خدا نوری و كتابی صریح و آشكار بر شما نازل شده است. و نیز می فرماید: یأَیهُّا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَیكُمْ نُورًا مُّبِینًا(۱۱). ای مردم، از جانب پروردگارتان بر شما حجتی آمد و برای شما نوری آشكار نازل كرده ایم.
از مطالب بالا روشن شد كه نور در قرآن معانی بسیار بلندی دارد و هرگز با آتشی كه در دین زرتشت تقدیس می شود قابل مقایسه نیست.
پی نوشتها:
۱. ترجمه المیزان، ج۱۵، ص: ۱۷۰.
۲. نور: ۳۵.
۳. صف، آیه ۸.
۴. انعام، آیه ۱۲۲.
۵. حدید، آیه ۲۸.
۶. زمر، آیه ۲۲.
۷. رك: ترجمه المیزان،ج۱۵، ص۱۶۸.
۸. مائده:۴۴.
۹. مائده : ۴۶.
۱۰. مائده : ۱۵.
۱۱. نساء: ۱۴۷.
منبع: نرم افزار پاسخ۲ مرکز مطالعات حوزه.