آیاتی از قرآن موجب این توهم شده كه پیامبر معصوم نمی باشد از جمله آیه ۳ سوره نصر و آیه ۱۹ سوره محمد است كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در آن مأمور به استغفار شده و در آیه ۲ سوره فتح گناه به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نسبت داده شده است؟
پاسخ
عصمت پیامبران و ائمه ـ علیهم السلام ـ به دلایل عقلی و نقلی در جای خود ثابت شده و در جای و در جای خود باید مطالعه شود ولی توهمّی كه در سئوال به آن اشاره شده در ضمن چهار بند قابل جواب است.
الف: آیاتی كه پیامبر را مأمور به استغفار نموده و یا خود پیامبر در مقام طلب آمرزش از گناه بر آمده، هیچ منافاتی با عصمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ندارد زیرا مأمور شدن پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به استغفار دلیل بر این نیست كه او گناهی را مرتكب شده است بلكه پیامبر همانند سائر مكلفین تكلیف دارد و تكلیف دلیل بر عصمت و عدم عصمت كسی نیست و لذا مأمور شدن پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به استغفار هیچ محذوری ندارد چون استغفار هر كس به سبب حال خود آن كس می باشد و استغفار پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای درخواست ادامه مغفرت و تكمیل شكرگزاری است چون هر موجود امكانی و همه كمالاتش در حدوث و بقا نیازمند فیض الهی است و لذا اگر امداد الهی نمی بود حضرت یوسف گرفتار گناه می شد زیرا صدور گناه از معصوم محال عادی است نه محال عقلی، و با كمك خدا به گناه آلوده نشد.(۱)
به بیان دیگر استغفار پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ برای دفع عارض شدن گناه و غفلت است نه برای برطرف كردن گناهی كه مرتكب شده باشد. در قرآن موارد زیادی مغفرت خدا نسبت به كسانی به كار رفته كه اصلاً گناهی نكرده چون تكلیفی نداشته نظیر مستضعفینی(۲) كه راه نجات از كفر بر آن ها مسدود بوده و كسانی كه از جهاد معذور(۳) بوده و نیز كسانی كه مضطر به خوردن از حرام شده اند.(۴) از این قبیل آیات این نكته بدست می آید كه صفت مغفرت در خدا مثل صفت رحمت و هدایت او است كه به امور تكوینی و تشریعی تعلق می گیرد یعنی خدا یك وقتی گناهان را مورد عفو قرار می دهد و یك وقتی از وضع حكمی كه اقتضا تشریع را دارد صرف نظر می نماید و گاهی از نزول بلایا و مصائب صرف نظر می كند چون حوادث و مصائب همیشه معلول گناه نیست تا بگوییم خدا گناهان مردم را بخشیده است.
به دلیل قرآنی نیز استغفار انبیا دلیل بر عدم عصمت آنها نمی باشد زیرا خدا در قرآن برخی از بندگانش را به «مخلًصین» توصیف نموده و معنای آن اینست كه آن ها از وسوسه نفس و شیطنت شیطان در امان هستند و روی این جهت شیطان از دسترسی و اغوای آنان اظهار عجز نموده(۵) و خدا درباره عده ای از انبیا مثل ابراهیم و یعقوب و اسحاق و برخی دیگر از آنان صریحاً فرموده كه ایشان از مخلصین هستند. (۶) و از طرفی دیگر از همین مخلصین كه از گزند گناه مصونند در قرآن حكایت نموده است كه از خدا طلب مغفرت نموده اند(۷) و یا مأمور به استغفار شده اند.(۸)
حال اگر این طلب آمرزش آن ها دلیل عدم عصمت شان باشد باید بگوئیم با مخلص بودن شان قابل جمع نیست و خدا نعوذ بالله در قرآن متناقض سخن گفته، از یك طرف این ها را از مخلصین شمرده و از طرفی دیگر گفته باید برای گناه شان استغفار كنند، در حالی كه در قرآن اختلاف و تناقض وجود ندارد و خدا راه نفوذ باطل را از قرآن نفی نموده و عصمت آن را برهانی نموده است.(۹)
گذشته از همه این ها اگر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به دلیل آیاتی كه در سوال آمده معصوم از گناه نباشد لازم می آید خدا مردم را به اطاعت از كسانی كه خود ایمن از گناه نیستند امر كرده باشد و چنین دستوری از خدای حكیم محال است در حالی كه می بینیم خدا به اطاعت از خود و رسول فرمان داده است(۱۰) و یا فرموده است آن چه را پیامبر آورده بگیرید و از آن چه نهی كرده خودداری نمائید.(۱۱)
و نیز اگر پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ كه حجت خداست و اطاعت شان لازم می باشد، جائز الخطا باشد و در مواردی مردم را به خطا دعوت كند و بعد تقصیر آن را به گردن شیطان بیندازد، اتمام حجت و نیز غرض از بعثت حاصل نمی شود و خدا حجتی بر خلق نخواهد داشت در حالی كه از جمله اهداف فرستادن پیامبران اتمام حجت است یعنی یكی از فلسفه های وجودی حجج الهی اتمام حجت است و این غرض آن گاه بر آورده می شود كه پیامبران و ائمه ـ علیهم السلام ـ معصوم باشند.
ب: گناه و مغفرت همیشه و در همه جا معنای عرفی یعنی مخالفت تكالیف الهی و آمرزش و صرف نظر از عقاب را ندارد و گناه و مغفرتی كه در برخی از آیات به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نسبت داده شده به معنایی كه عرف می فهمد نیست بلكه گناه و مغفرتی است كه تنها ذوق عشق و محبت آن ها را درك می نماید به این بیان كه علاقه انسان نسبت به محبوب حقیقی هرگاه به حد شیفتگی برسد، حتی اشتغال به ضروریات زندگی از قبیل خوردن و خوابیدن را گناه می شمارد چون این كارها هر چند از ضروریات زندگی است ولی یك یك آن ها اشتغال اختیاری به غیر خداست و لذا مایه شرمندگی محبّ و بنده خالص خداست.
بندگی ناشی از محبت، كار بنده را به جایی می رساند كه دیگر اراده چیزی غیر از خواسته های خدا را برای انسان باقی نمی گذارد و در چنین حالتی انسان احساس می كند كه كوچكترین توجه به خود، گناهی عظیم و پرده ای است ضخیم كه جز مغفرت پروردگار آن را نمی تواند برطرف كند و لذا بیشترین استغفار را پیامبران و ائمه ـ علیهم السلام ـ داشته كه نمونه های از استغفار برخی پیامبران و از جمله خاتم المرسلین در قرآن آمده است.(۱۲)
امّا در خصوص آیه دوم سوره فتح از آن جایی كه یك نوع ارتباط بین فتح مبین و مغفرت گناه پیامبر فهمیده می شود (زیرا مضمون آیه ۱ و ۲ این است كه خدا فتح مبین را نصیب پیامبر كرد تا گناه گذشته و آینده پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را ببخشد) و می دانیم كه بین فتح مبین و مغفرت گناه به معنای اصطلاحی آن هیچ ارتباطی نیست به ناچار باید گفت به معنای لغوی به كار رفته است. و «ذنب» در لغت به معنای آثار و پیامد شومی عمل می باشد حال هر چه باشد و «مغفرت» به معنای پوشاندن و پرده بر افكندن بر چیزی است.
با توجه به معنای اصطلاحی و لغوی این دو كلمه می توان گفت قیام پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به دعوت مردم و نهضتش علیه كفر و شرك قبل از هجرت عملی بود كه آثار و عواقب خطرناكی برای حضرت داشت و مصداقی بود برای كلمه «ذنب» و عملی بود حادثه آفرین و مسأله ساز و كفار قریش تا قدرت داشتند هیچ گاه پیامبر را مشمول مغفرت خود قرار نمی دادند چون او را مستحق آزار می دیدند. بنابر این قد علم كردن پیامبر علیه كفر،گناهان گذشته او به شمار می رفت و گناهان آینده او عبارت بود از عواقب خطرناك ریختن خون های مشركین در جنگ بدر و احد و خداوند توسط فتح مبین (فتح مكه یا صلح حدیبیه) شوكت مشركین قریش را از آنان گرفت و بدین وسیله گناهانی را كه رسول خدا در نظر مشركین داشت، پوشانید و عقوبت هایی را كه از ناحیه مشركین متوجه پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ بود ابطال نموده و آن حضرت را از شرّ قریش ایمنی داد. شاید بر این كه كلمه ذنب در مورد پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ در این آیه به معنای لغوی به كار رفته این كلام حضرت موسی است كه خداوند در قرآن حكایت نموده است: «فرعون بر من گناهی دارد كه می ترسم به جرم آن مرا بكشد»(۱۳) در حالی كه موسی از مظلوم حمایت نموده و شر ظالم را دفع كرده بود و این عمل حضرت موسی پیامدهای شومی از ناحیه فرعون برای حضرت موسی داشت.(۱۴)
ج: توهم عدم عصمت پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ از آیات اول سوره «عبس» به دلیل سرزنشی كه از آن استفاده می شود، جوابش این است كه اولاً برخی از مفسرین اهل سنت با این كه عقاب موجود در آیه را مربوط به شخص پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می دانند و می گویند پیغمبر با عده ای از مشركین مشغول صحبت بود و آن ها را به اسلام دعوت می كرد كه «ابن ام مكتوم» وارد شد و كلام پیامبر را چندین بار قطع نموده و موجب آزار آن حضرت گردید و حضرت ناراحت شد، و می گوید این ناراحتی پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هیچ گونه صدمه به عصمت آن حضرت نمی زند و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مرتكب گناهی نشده بلكه بر خلاف احتیاط ترك عمل افضل صورت گرفته و چون این ترك اولی موجب این توهم شده كه پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ اغنیا را هر چند مشرك باشند بر فقرا مقدم می دارد لذا مورد عتاب خدا قرار گرفته است ولی به هر حال تمسك و استدلال به این آیه بر عدم عصمت انبیا صحیح نیست.(۱۵)
ثانیاً دلالت آیات اوّل این سوره بر این كه شخص مورد عتاب پیامبر است روشن نیست بلكه صرفاً داستان كسی را كه با آمدن فقیری چهره اش را در هم كشید و عبوس شد و خود را جمع كرد، نقل می نماید، در حالی كه این كار از پیامبری كه حتی با مشركین اخلاقش این نبوده كه خود را عبوس نماید بدور است چون خدا به طور اطلاق و بدون هر قید و شرطی اخلاق او را ستوده(۱۶) و محال است بعد از آن ستایش اخلاق نكوهیده ای را به او نسبت داده و بفرماید چرا تو به اغنیا متمایل هستی و برای به دست آوردن دل آنها از فقرا روی بر می گردانی. بنابراین شخص مورد عتاب غیر از پیامبر(ص) است و مؤید این ادعا روایتی است كه می گوید: «شأن نزول آیات اول سوره «عبس» مربوط به مردی از بنی امیه می باشد كه با آمدن «ابن ابی مكتوم» عبوس شد...».(۱۷)
د: پاسخ توهم عدم عصمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به جهت عتابی كه از آیه اول سوره تحریم فهمیده می شود این است كه این سرزنش در واقع مربوط زنان پیغمبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ است نه خود حضرت و این امر نیاز به توضیح دارد به این بیان كه: آیه ۴ همین سوره «از انحراف و دست به دست هم دادن دو زن از زنان پیغمبر علیه آن حضرت سخن گفته و آن ها را دعوت به توبه می نماید» و روایات وارده در تفسیر آیه می گوید مراد از آن دو، حفصه و عایشه است كه از ارتباط پیامبر با همسر دیگرش «ماریه قبطیه» سخت ناراحت بوده و موجب آزار پیامبر می شدند و از حضرت می خواستند كه سوگند یاد كند كه دیگر به «ماریه قبطیه» سر نزند تا این كه پیامبر به خاطر آزار آن دو چنین سوگندی یاد نمود و با سوگند یاد نمودن ارتباط با «ماریه قبطیه» را بر خود حرام نمود و خداوند بعد از این كار او را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید: «ای نبی چرا حلال خدا را بر خود حرام می نمائی» و این خطاب در ظاهر متوجه رسول خداست كه به خاطر رهائی از آزار حفصه و عایشه بوسیله سوگند، حلالی را بر خود حرام نموده، ولی در حقیقت عتاب متوجه عایشه و حفصه می باشد و به آن دو گفته می شود كه چرا از ارتباط حلال پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ جلوگیری می نمایند و چرا آن حضرت را می رنجانند.
این گونه سخن گفتن از قبیل ضرب المثل معروفی است كه گفته می شود «به در می گویم دیوار تو بشنو» و یا گفته می شود. «دخترم به تو می گویم عروسم تو بشنو» و در روایات نیز آمده است كه بسیاری از خطابات قرآن بر اساس همین ضرب المثل نازل شده و در قرآن نمونه های فراوانی وجود دارد از جمله آن جایی كه خداوند خطاب به عیسی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «و آن گاه كه خداوند به عیسی بن مریم می گوید: آیا تو به مردم گفتی كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب كنید؟.....»(۱۸) در این آیه ملاحظه می كنیم كه مورد عتاب مسیحیانی هستذ كه به پرستش عیسی ـ علیه السلام ـ پرداخته اند لكن در ظاهر خطاب به عیسی ـ علیه السلام ـ شده است.(۱۹)
پی نوشتها:
۱. علامه طباطبائی، محمد حسین، المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش، ج ۲۰، ص ۶۵۲.
۲. نساء : ۹۸.
۳. مائده : ۳۴.
۴. مائده : ۳.
۵. حجر : ۴۰.
۶. ص : ۴۶.
۷. ابراهیم : ۴۱.
۸. نصر : ۳، محمد : ۱۹.
۹. نساء : ۸۲، حجر : ۹، فصلت : ۴۲.
۱۰. نساء : ۵۹.
۱۱. حشر: ۷.
۱۲. المیزان، ج۶، ص ۵۳۳.
۱۳. شعرا : ۱۴.
۱۴. المیزان، ج ۱۸، ص۳۸۱.
۱۵. تفسیر کبیر، ج ۱۶، ص ۵۶.
۱۶. قلم : ۴.
۱۷. المیزان، ج۲۰، ص۳۳۱.
۱۸. مائده : ۱۱۶.
۱۹. المیزان، ج۱۹، ص ۵۵۳ و جوادی آملی، عبد الله، تفسیر موضوعی، مرکز نشر اسرا، سوم، ۱۳۸۲، ج ۹، ص ۴۲.
منبع: نرم افزار پاسخ۲ مرکز مطالعات حوزه.