مضمون اجتماعی وحی
سیاست از فراگیرترین قلمروهای زندگی اجتماعی است ، زیرا برای کل جامعه برنامه ریزی و تصمیم گیری می کند.
سکولارها سعی می کنند دین را فاقد جنبه سیاسی معرفی کنند. اثبات این قلمرو بسیار مهم نشان می دهد که دین جنبه عمومی و اجتماعی دارد و به امور فردی و عبادی به زعم آنان محدود نمی شود. در این مقاله و در رد مدعای اسکولارها به بحث و بررسی و اثبات قلمرو سیاسی دین از دیدگاه قرآن کریم می پردازیم.
از روزی که اندیشه های سکولاریسم (جداشمردن دین از سیاست) همراه تجاوز قدرت های استعماری به کشورهای اسلامی راه یافت و وارد جامعه و فرهنگ مسلمانان شده است ، این سوال برای برخی از مسلمانانی که با منطق و جهان بینی قرآنی به قدر لازم آشنایی نداشته اند پیش آمد و آن این که آیا قرآن متعرض امر حکومت و سیاست شده یا تنها به حوزه زندگی فردی و اعمال عبادی و ارزش های اخلاقی پرداخته است.
این سوال پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن هم به طور خیلی جدی برای دسته ای از روشنفکران دینی دوباره در سطح جامعه مطرح شد و جدل های بی پایانی برانگیخت که تاکنون هم ادامه دارد. از جمله دکتر سروش در این زمینه می گوید: «به معنای واقعی کلمه ، حکومت دینی نداریم ، حکومت دینی حکومت بر قلوب است ، اما بر قلوب هم نمی توان حکومت کرد.» (در تحلیل مفهوم حکومت دینی ، کیان ۳۲)
مهدی بازرگان نیز چنین اظهار نظر می کند و می گوید: «حکومت یا مدیریت جامعه در چارچوب آیه بعثت یا رسالت پیغمبر (که تلاوت آیات و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت است) منظور نشده است و به نظر نمی رسد جزو برنامه رسالت و ماموریت فرستادگان خدا بوده باشد.» (آخرت و خدا هدف بعثت انبیا ص ۱)
همه این نظریات کمترین همخوانی با جهان بینی و تعالیم قرآنی ندارند و قرآن کریم دیوار نفوذ ناپذیری میان حوزه زندگی فردی و حوزه امور دنیوی و سیاست نکشیده است. در جهان بینی قرآنی اولا، اصالت به حوزه اعمال عبادی و ارزش های اخلاقی داده شده ، زیرا هدف از آفرینش جهان و انسان و فراهم ساختن این همه امکانات ، عبودیت و تقرب به مقام قرب الهی است. ثانیا هیچ امر مهم دنیوی نیست که با اهداف ، احکام ، قوانین ، اخلاق و معیارهای دینی ارتباطی نداشته باشد و با اینها سنجیده و ارزشگذاری نشود. ثالثا آیات قرآنی از ارتباط و تاثیر ایمان و تقوا که به حوزه فردی تعلق دارد، به اقتصاد و ازدیاد ثروت و نزول برکات آسمانی که به حوزه امور دنیوی و عمومی مربوط می شود، خبر می دهد. (اعراف ۹۶)
با توجه به این دلایل جدا شمردن حوزه عمومی و امور دنیوی از حوزه امور عبادی و اخلاقی پایه محکمی در تعالیم قرآنی ندارد. براساس آیه ۳۹سوره نور کل اعمال فردی و اجتماعی انسانی که به خداوند ایمان ندارد سرابی بیش نیست. در نتیجه نمی توان اعمال اجتماعی انسان را از ایمان به خداوند که به زعم سکولارها به حوزه خصوصی تعلق دارد تفکیک کرد. در قرآن آیات بسیاری از این قبیل داریم.
مبانی حکومت دینی در قرآن
اکنون به قرآن بر می گردیم و نظرش را درخصوص مساله سیاست و حکومت جویا می شویم. قرآن از ذکر هیچ اصل و معیار مهمی که به خوشبختی جامعه بشری مربوط می شود مانند حکومت و اقتصاد کوتاهی و غفلت نکرده است ، ولی برای کشف این اصول و معیارها به ژرف بینی و تدبر در آیات قرآنی نیاز داریم. (انعام ۳۸)
به همین دلیل باید گفت نظریه پردازی در باب اثبات امر سیاست و حکومت در قرآن ابعاد گسترده ای دارد و خواهان تامل و پژوهش عمیق در آیات و واژه ها و از همه مهمتر شناخت جهان بینی قرآنی و مراجعه به تفاسیر است تا اصول و مبانی مساله سیاست و حکومت به دست آید. پس نخستین گام در شناخت و بررسی اصول و مبانی سیاست و حکومت ، شناخت و بررسی واژه ها و آیاتی است که بر ربوبیت تکوینی و ربوبیت تشریعی الهی تاکید می کنند. بدون شناخت ژرف این آیات که نشانگر جهان بینی قرآنی است ، ورود و پژوهش در امر سیاست و حکومت برای همیشه ناتمام خواهد ماند. ما تنها به نقل بخش کوچکی از آیاتی که به ربوبیت تکوینی و تشریعی الهی دلالت می کنند اکتفا می ورزیم. آیات دسته اول بر ربوبیت تکوینی و آیات دسته دوم بر ربوبیت تشریعی دلالت دارند:
۱- خدا خالق هر چیز است (رعد/ ۱۶) «خدای ما کسی است که همه موجودات عالم را نعمت وجود خاص خودش بخشیده و سپس هدایت کرده است.» (طه / ۵۰)
۲- همانا خدا به هر چه خواهد حکم کند.» (مائده / ۱)
مفهوم رب و جایگاه ربوبیت در قرآن
«رب» از ماده «ربب» است. در کتاب های لغت ، معانی مختلفی مانند مالک ، مدبر، سید، قیم ، منعم ، مربی و مصلح برای رب ذکر شده است. تمام این واژه ها، به دو عنصر معنایی مالکیت و تدبیر باز می گردد و این دو عنصر معنایی ، را در تمام این واژه ها می توان یافت.
بنابراین ، رب به معنای مالک مدبر است. رب، چون مالک است ، تصرف در مایملک از آن او، و چون مدبر است ، تنظیم و تدبیر مایملک ، در اختیار اوست. با توجه به معنایی که برای رب ذکر شد، می توان گفت که ربوبیت خداوند، به معنای اداره و تدبیر عالم هستی و تمام موجودات به وسیله رب العالمین است... مشرکان در قبول خالقیت خدا مشکلی نداشتند.
مشرکان ، فقط ربوبیت خدا را قبول نداشتند و از این رو، تدبیر هستی را میان خدا و غیر خدا تقسیم کرده و شکافی بین خالقیت و ربوبیت الهی ایجاد می کردند. انبیای الهی ، همواره کوشیده اند تا فاصله بین خالقیت و ربوبیت الهی را از میان بردارند و از این رو، پیوسته بر عدم جدایی خالقیت و ربوبیت الهی پای فشرده اند.
علت جهاد و مبارزه گریز ناپذیر پیامبران با طاغوت ها نیز، همین پافشاری آنان بر ربوبیت خدا بوده است ، زیرا پذیرفتن ربوبیت انحصاری خداوند در هستی ، ملازم با برچیده شدن حاکمیت آنان بوده است.
فرمانروایی بر مردم ، در گرو آن بوده که جهان ، ربی یکتا نداشته باشد و تدبیر امور، به رب های مختلفی غیر از خداوند، «اربابا من دون الله» واگذار شود. نتیجه واگذاردن رب های متفرق ، تحقق عبودیت خداوند، به عنوان هدف آفرینش است و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (۵۱ - ۵۶)»
همان طور که ملاحظه کردید با توجه به آیات ربوبیت تکوینی و تشریعی وجایگاه ربوبیت الهی در جهان هستی و جامعه بشری که توضیح داده شد،این نتیجه روشن و بدیهی حاصل می شود که نظام سیاسی و حکومت دینی در قرآن ، به معنای اداره و رهبری امت اسلامی به سوی سعادت و هدایت ، ریشه در خالقیت ، مالکیت ، ربوبیت ، هدایت ، ولایت ، فرمانروایی (ملک) و حکمت خداوندی در سراسر جهان هستی دارد. زیرا ربوبیت ، ولایت و هدایت عامه و تکوینی الهی اقتضا دارد که تدبیر و اداره جامعه بشری از طر یق تعیین و نصب حاکم و قانونگذاری در انحصار او باشد. به عبارت دیگر هدایت و اداره جامعه بشری در همه ابعاد آن چه فردی و چه عمومی که در قالب دین بروز یافته است ، در حقیقت بخشی جدا نشدنی از تدبیر و فرمانروایی و ربوبیت تکوینی الهی در سراسر جهان هستی است.
خلاصه ربوبیت تشریعی از ربوبیت تکوینی تفکیک پذیر نیست و ایجاد شکاف میان این دو ربوبیت با جهان بینی قرآنی هیچ گونه سنخیتی ندارد. بر این اساس مشاهده می شود که سیاست و حکومت به تعالیم قرآنی تحمیل نشده است ، بلکه مولودی است که از بطن و جهان بینی و تعالیم قرآنی متولد می شود.
کسانی که با مفاهیم و جهان بینی قرآن آشنا هستند می دانند که قرآن حکومت و سلطه و قانونگذاری افراد کافر، فاسد، ستمگر، نادان و گناهکار را بشدت نفی می کند. از دیدگاه قرآن کریم هیچ چارچوب و قاعده ای جز وحی و ارزش های الهی قابل پیروی نیست.
پس تنها خداوند است که دارای شایستگی مطلق برای پیروی و اطاعت انسان از احکام و قوانین اوست ولاغیر. از نخستین آیه تا آخرین آیه قرآن کریم تنها یک سخن و یک هدف دنبال می شود و آن حاکمیت و ربوبیت تکوینی و تشریعی خداوندی است و بس. حکومت های بشری محض یک استثناء هستند و نه یک قاعده.
باری با این حساب یعنی با نفی سلطه و حاکمیت ستمگران و کافران و نیز نفی سلطه قانونگذاری توسط انسان ها، راهی جز قبول حاکمیت الهی از طریق تشکیل حکومت دینی باقی نمی ماند. توضیح این که براساس تعالیم وجهان بینی قرآنی ، افراد انسانی حق ندارند از سویی ، بدون اجازه خالق ، مالک و مدبر هستی در منابع و ثروت های طبیعی ، یعنی در ملک خداوندی تصرف نمایند و از سوی دیگر دست به قانونگذاری و تاسیس حکومت بزنند زیرا هم تصرف و تجاوز به منابع طبیعی و هم قانونگذاری ، هر دو دخالت غیر مشروع در ربوبیت تکوینی و ربوبیت تشریعی الهی است.
به بیان دیگر تنها خالق و رب انسان و جهان است که حق قانونگذاری و فرمان دادن به انسان ها را دارد و بهره برداری از منابع طبیعی هم تنها به اذن اوست که مشروعیت می یابد. از طرفی وضع قوانین توسط افراد انسانی که از درک مصالح و مفاسد واقعی امور قاصرند موجب می شود قوانینی در جامعه به اجرا درآید که آثار و نتایج تکوینی سویی در زندگی و روان آدمیان داشته باشد که با ربوبیت و مالکیت خداوندی و هدف آفرینش و کمال انسانی منافی باشد.
دومین گام برای ورود در بحث و بررسی مساله سیاست و حکومت در قرآن ، اعتراف به این حقیقت است که قرآن حاوی مبانی ، اصول و کلیات یک نظام تمام عیار حقوقی است ، و این برای هر کسی که با قرآن اندک آشنایی داشته باشد غیر قابل انکار است. در قرآن حدود پانصد آیه در باب کلیات احکام و قوانین و مسائل حقوقی و جزایی مانند: مالکیت ، ثروت ، خرید و فروش ، رهن ، اجاره ، ارث ، دین ، خمس ، زکات ، انفال ، فی ء، ربا، صید، قراردادها، رشوه خواری ، کار، قتل ، دزدی ، زنا، شهادت ، جنگ و صلح ، محاربه و فساد فی الارض ، حقوق اقلیت ها، ازدواج ،طلاق ،حقوق خانواده و مقررات ثبت اسناد وارد شده است.
بدیهی است برای اجرای این احکام و قوانین و حدود الهی راهی جز تشکیل حکومت وجود ندارد، دولت در واقع یک شبکه عظیم حقوقی ، مدیریتی و اجرایی بیش نیست.
کاملا روشن است که اجرای قوانین حقوقی و جزایی و برپایی عدل و نظم در جامعه بدون منشا فشار قوی و قدرتمندی مانند حکومت به هیچ وجه قابل تحقق نیست. در حقیقت نظام حقوقی و قضایی بخش جدانشدنی از پیکره حکومت است و بدون آن قابل تصور نیست. قانون و حکومت دو روی یک سکه اند. به گفته پروفسور دل و کیو: « دولت اساسا عبارت از یک نظام حقوقی که در حقیقت ، ستون فقرات یا استخوان بندی جامعه است و نسوج (قشرهای) مختلف اجتماعی دور این محور قرار می گیرند. روی دولت است که روابط پیچیده تشکیل دهنده مجموعه زندگی یک ملت پایه می گیرد.» خلاصه این بحث این می شود که ماهیت نظام حقوقی اسلامی به گونه ای است که اجرای آن بدون ایجاد حکومت دینی میسر نمی شود. در غیر این صورت قانونگذاری خداوندی عبث خواهد بود و خداوند متعال هم کار عبث و غیر حکیمانه ای انجام نمی دهد.
مولفه های سیاست در قرآن و علوم سیاسی
اکنون از چشم اندازی دیگر یعنی از چشم انداز علوم سیاسی به امر سیاست و حکومت و یا در حقیقت به مولفه های بنیادین سیاست و حکومت در قرآن نظری می افکنیم تا دریابیم آیا این مولفه ها در قرآن یافت می شود یا نه.
در علوم سیاسی ، سیاست چنین تعریف شده است: «سیاست عموما به مفهوم عمل اخذ تصمیم و اجرای آن برای کل جامعه است. پس در سیاست عمل ، عامل و موضوع عمل وجود دارد. عامل عمل سیاست حکومت یا نهادهای تصمیم گیری و اجرایی دولت هستند. موضوع عمل ، گروه ها، افراد و بخش های مختلف جمعیت اند.
دولت برای اخذ تصمیم و اجرای تصمیمات به عنوان سیاست ، نیازمند قدرت و توجیه قدرت یعنی اقتدار، مشروعیت و ایدئولوژی است. قدرت نیز دارای منابع گوناگونی است.» در تعریف حکومت این چنین آمده است: «در حکومت هم به معنی عمل حکم راندن و هم به معنی مجموعه نهادهای مجری احکام به کار می رود. کار ویژه های اصلی حکومت ، وضع قوانین و اجرای آنهاست.»
بعد از مراجعه به قرآن متوجه می شویم که همه مولفه های سیاست در قرآن یافت می شود که به طور خیلی مختصر به آنها اشاره می شود:
۱) سیاست: سیاست به معنای اخذ و اجرای تصمیم برای کل جامعه ، برای پیامبرص اسلام با توجه به آیات بسیاری که در این زمینه وارد شده است به آسانی اثبات می شود. به این فراز دقت کنید: «حکومت و سلطه سیاسی در زبان قرآن و مومنین صدر اسلام با کلمه «امر» تعبیر می شده است: (و شاورهم فی الامر) و (امرهم شورای بینهم). زعامت و رهبری رسول الله ص اگر منحصر در زعامت دینی باشد، دعوت به مشورت و نظر سنجی در زعامت دینی و ابلاغ رسالت الهی بی معنا و غیر قابل قبول است بنابراین ، کلمه «امر» در این دو آیه ، ناظر به تصمیم گیری سیاسی و اداره جامعه است» در قرآن آیات بسیاری در باره وظایف و شوون و عمل سیاسی پیامبر گرامی ص یعنی اخذ و اجرای تصمیم در باب مسائل اجتماعی مانند دفاع و جهاد، اخذ و جمع آوری خمس و زکات و قضاوت وارد شده است.
از موارد دیگری که رهبری سیاسی پیامبر را اثبات می کند ، مسوولیت مسلمانان در برابر پیامبر اکرم ص است.
کاظم قاضی زاده پژوهشگر مسائل مذهبی سیاسی در کتاب سیاست و حکومت در قرآن ، ص ۱۳۸ می نویسد: «یکی از اموری که از ادله بسیار روشن برای اثبات شان زعامت سیاسی پیامبرص با منشا الهی است. دستورات الهی به مردم برای حفظ آن حقوق متعدد رهبری است. گرچه رسول و نبی بما هو نبی و نه بما هو زعیم نیز اقتضای حفظ حقوقی را دارد و نوعی از تبعیت برای او متصور است ، اما آنچه برای پیامبر اسلام ص طرح شده بسی گسترده تر است و نشانگر منصب سیاسی الهی ایشان است. مواردی که از آیات به دست می آید عبارت است از: لزوم اطاعت از پیامبر، عدم جواز تخلف از دستورات وی ، اجازه گرفتن از پیامبر به منظور نیامدن در صحنه های مهم ، در میان گذاشتن جریانات روزمره با پیامبر و لزوم رجوع در اختلافات به پیامبر».
۲) حکومت پیامبر: آیاتی که می آید بیانگر مقام حکومتی و ولایت سیاسی پیامبر است:
النبی اولی بالمومنین من انفسهم.
( احزاب ، ۶) انما ولیکم الله و رسوله... و یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله و اطیعوا الرسول (نساء، ۵۹).
از کار ویژه های اصلی حکومت اجرای قوانین است که پیامبر گرامی خود اجرا کننده احکام و قوانین الهی در جامعه است.
۳) حکومت پیامبران: آیاتی که به ذکر نشانی آنها می پردازیم ، به ترتیب بر حکومت و رهبری سیاسی حضرت ابراهیم ع ، حضرت داوودع ، حضرت سلیمان ع و خاندان آل ابراهیم دلالت دارند. این آیات این مطالب را بوضوح بیان می کنند که جعل و اعطای منصب حکومتی و حکمرانی به این پیامبران الهی از سوی خداوند متعال بوده است. (بقره ، ۱۲۴) (بقره ، ۲۵۱) (ص ، ۳۵) (نسا، ۵۴).
۴) قدرت: براساس آیات بسیاری که به جهت شهرت لازم به ذکر آنها نیست ، پیامبر دارای قدرت و نیروی دفاعی ، نظامی و مجاهد بوده است.
۵) مشروعیت و اقتدار: خداوند متعال پیامبر گرامی را به عنوان خلیفه و ولی و رهبر امت اسلامی نصب کرده و در نتیجه به او مشروعیت و اقتدار بخشیده و از مسلمانان دعوت کرده در همه موارد از فرمان های وی چه دینی و چه اجتماعی و سیاسی اطاعت نمایند و مسلمانان نیز اقتدار و مشروعیت الهی وی را پذیرا شده اند. بنابراین با این توضیح مختصری که داده شد، بی پایگی دیدگاه های سکولارها که قرآن را فاقد مبانی و مولفه های سیاسی می دانند بخوبی آشکار می شود.
نسبت دین و ایدئولوژی
در باره نسبت دین و ایدئولوژی بحث های پیچیده و بسیاری شده است ولی از یک نکته بسیار مهم نباید غفلت کرده و آن این که ایدئولوژی نماینده علم محدود بشری و دین نماینده وحی و علم و حکمت بی پایان الهی است.
محقق اندیشگر علی اکبر رشاد درباره نسبت دین و ایدئولوژی می گوید: «بهتر آن است که از اصطلاح ایدئولوژی در باب تبیین مفاهیم اسلامی بهره نگیریم. چه ممکن است هر چه تلاش کنیم ، باز هم از شبهات و بارهای منفی آن رهایی نیابیم و برداشت منفی از ایدئولوژی به دین تسری کند. دین نیز کاربرد ایدئولوژی به مفهوم صحیح آن دارد، اما دین در ایدئولوژی خلاصه نمی شود، که بحری را در کوزه ای نمی توان گنجاند.»
نویسنده:یعقوب اسلامیه
منبع:روزنامه جام جم