جهل و نادانی، قوانین و سنتهای غلط بشری، التقاط و تحریف، گفتار و کتب ضاله، تلقین و تقلید، شخصیتگرایی و کتمان حق، ریشههای فرهنگی و تربیتی گناه میباشند.
ریشههای گناه و راهکارهای مقابله با آن از منظر قرآن و روایات
ریشههای روانی گناه
یکی از ریشههای گناه به سرچشمههای روانی مربوط است. انسان بر اثر فشارها و رنجهای مصنوعی و کاذب یا اعتقادهای ناصحیح، دچار عقده یا حالت و روحیه بد میشود و همین پدیدههای روانی، زمینه گناهان مختلف را پدید میآورند.
سختگیریهای نابجا، فشارهای ناصحیح، تن دادن به ذلت و خواری یا تحقیر افراد به جای تشویق و ... انسان را عقدهای بار میآورد و زمینه مساعدی برای پذیرش گناهان خطرناک در وجود او ایجاد میشود. برای توضیح و تجزیه و تحلیل موضوع باید به امور زیر توجه شود:
شخصیت و عزت انسان
انسان گل سر سبد موجودات جهان هستی است و خداوند هیچ موجودی را برتر از او نیافریده است، انسان از نظر جسم و روح، استعدادها و تواناییهای فراوانی دارد.وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا. (اسراء / ۷۰)و ما بنیآدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکبهای رهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنها روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم.
انسان دو نوع کرامت دارد:
۱. کرامت ذاتی: در آیه فوق مورد توجه است. انسان از این نظر بر همه موجودها و فرشتگان برتری دارد و از این جهت دارای زمینه و استعدادی است که هیچ موجودی ندارد.
۲. کرامت اکتسابی: بستگی به تقوی و اعمال نیک انسان دارد، چنانکه در قرآن میخوانیم:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ. (حجرات / ۱۳)قطعاً گرامیترین شما در پیشگاه خدا، پرهیزکارترین شماست.
روایات نیز شخصیت و عظمت روح انسان را یادآور میشوند. امام علی(ع) میفرماید:إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا. (شریفرضی، بیتا: ح ۴۵۶)بدانید که وجود شما جز بهشت بهایی ندارد. آن را به کمتر از بهشت نفروشید.هَلَکَ امْرُؤٌ لَمْ یَعْرِفْ قَدْرَهُ. (همان: حکمت ۱۴۹)آن کس که قدر خود را نشناخت، هلاک شد.
تحقیر شخصیت انسان
در بررسی ریشههای خانوادگی گناه گفتیم که تحقیر و سرکوبی شخصیت انسان یکی از ریشههای گناه است در اینجا به مناسبت به توضیحی کوتاه قناعت میکنیم.اگر انسان شخصیت خود را بشناسد، هرگز شخصیت عظیم خود را در راههای انحرافی و پست نابود نمیکند، چنانکه یک سکه طلا را با یک کلوخ عوض نمیکند. امام سجاد(ع) فرمود:من کرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا. (حرانی، ۱۴۰۴: ۳۱۸)کسی که نفس خود را گرامی دارد، امور مادی دنیا در نظرش بیارزش گردد.
از این عبارت استفاده میشود که سرکوبی شخصیت زمینه دنیاپرستی و گرایش به امور پست و انحرافی، است ولی حفظ شخصیت و توجه به آن، انسان را اسیر پستیها نمینماید. احساس کمبود و عقده حقارت که بر اثر تحقیر و ناآگاهی به شخصیت ایجاد میشود، به طور طبیعی انسان را به سوی گناهان و هرگونه کار پست سوق میدهد. حضرت علی(ع) میفرماید: نفاق المرء من ذل یجده فی نفسه. (تمیمیآمدی، ۱۳۶۶: ۲ / ۷۷۷) نفاق انسان به خاطر ذلت و کمبودی است که در خود مییابد.
رسول اکرم(ص) فرمود:لایکذب الکاذب الا من مهانة نفسه. (مجلسی، ۱۴۰۴: ۷۲ / ۲۴۹) دروغگو، دروغ نمیگوید؛ مگر به خاطر پستیای که در خودش هست (و احساس میکند).
سرکوب غرایز و نیازها
از عواملی که موجب پیدایش عقده وکمبود در انسان میشود، بیتوجهی به غرایز، خواستهها و نیازها است. بیتردید در وجود انسان غرایزی هست که باید به طور طبیعی و در حدّ عادلانه اشباع گردند و افراط و تفریط موجب طغیان غرایز یا سرخوردگی میشود که در هر دو صورت زیانبخش و زمینهساز گناه خواهد بود. برای مثال از دیدگاه اسلام قاضی شرع باید راحت زندگی کند و زندگیاش به طور کافی از بیتالمال تأمین شود تا مبادا احساس نیاز کند و به دنبال آن به رشوهخواری و مالهای حرام آلوده شود.
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ. (اعراف / ۳۲) بگو چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟یکی از اموری که باید مورد توجه قرار گیرد، وسعت بخشیدن به زندگی همسر و فرزندان است. امام صادق(ع) فرمود: سزاوار است که انسان شبانه روز خود را به چهاربخش تقسیم کند: در یک بخش آن با خدا مناجات کند و در یک بخش اعمال خود را حساب و رسیدگی کند و در یک بخش درباره مخلوقات خدا بیندیشد و بخشی از زندگی را در امور خوراک و نوشیدنی (تهیه و مصرف) بگذراند. (شبّر، ۱۳۶۸: ۲۸۴)
امیرمؤمنان علی(ع) هم فرمود: انّ هذه القُلوب تَملُّ کما تَملّ الاَبدان فابتَغوا لها طَرائف الحِکم. (تمیمیآمدی، ۱۳۶۶: ۱ / ۲۳۴)بهراستی که این دلها خسته میشوند، چنانکه بدنها خسته میشوند. پس تازههای حکمت را برای آن دلها بجویید [یعنی با لطیفههای زیبا آن دلها را شاد سازید].
نتیجه اینکه جسم و روح انسان نیازهایی دارد که باید به طور مشروع اشباع شود و بسیاری از سختگیریها در لباس، غذا و زندگی درست نیست. اعتدال در همه چیز خوب است، و افراط و تفریط راه جاهلان میباشد و نتیجه به راه تفریط رفتن و تعطیل غرایز، سرخوردگی غرایز و ایجاد عقده و انحرافات روانی است.
امید و آرزوی کاذب و بیهوده
یکی دیگر از ریشههای روانی گناه آرزوهای بیهوده و بیاساس است؛ اینکه انسان بدون حرکت و کار در انتظار خوشبختی، پاداش و ترقی باشد که معمولاً افراد خیالاتی به این حالت دچار میشوند. آنان مرتکب هر گناهی میشوند و میگویند خدا «ارحم الراحمین» است.
اینگونه امید نه تنها عامل تکامل نیست؛ بلکه انسان را از درون تهی میکند و زمینه سستی و بیعاری را که بذرهای گناهاند، در انسان پدید میآورند.إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (بقره / ۲۱۸)تنها کسانی که ایمان آورده و مهاجرت نمودهاند و در راه خدا جهاد کردهاند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.در این آیه امید در کنار ایمان، هجرت و جهاد آمده است.
ریشههای سیاسی گناه
یکی از ریشههایی که گاهی موجب گناهان بزرگ میشود، امور سیاسی است که بیشتر به کارگزاران و مسئولان مربوط میشود. این موضوع در آیات و روایات زیادی مورد توجه قرار گرفته است.وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیفْسِدَ فِیهَا وَیهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ الْفَسَادَ * وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ. (بقره / ۲۰۵ و ۲۰۶)
(منافقان) هنگامی که حاکم و رئیس میشوند، در راه فساد در زمین کوشش میکنند و زراعتها و نسلها را نابود میسازند. خداوند فساد را دوست ندارد. هنگامی که به آنها گفته شود از خدا بترسید، لجاجت و غرور آنها را به گناه میکشاند. آتش دوزخ برای آنها کافی است و چه بد جایگاهی است.
این آیه بیانگر آن است که انسان غیرمؤمن که اسیر هوسهای نفسانی است، اگر در رأس امور قرار گیرد و مسائل سیاسی به دستش بیفتد، جامعه را به فساد و تباهی میکشاند و موجب نابودی کشاورزی و هلاکت نسل میگردد.
إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یفْعَلُونَ. (نمل / ۳۴) پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند، آن را به فساد میکشند و عزیزان آنها را ذلیل میکنند، آری کار آنها همین است. این سخن گرچه از زبان «بلقیس» ملکه سبا نقل شده، ولی یک موضوع حساب شده است و تجربه آن را ثابت کرده و مورد قبول همه است، که حکومت حاکمان مستبد و زورگو زمینه و عامل ویرانگری خواهد بود.
حضرت یوسف(ع) در زندگی، مقابل صحنههای مختلفی قرار گرفت، مانند جفای برادران و گرفتاری در چاه، ورود به کاخ عزیز مصر، حضور در زندان، عهدهداری وزارت دارایی، تا اینکه در آخر عمر حاکم مصر شد. او در هر صحنهای دعایی داشت، ولی وقتی در مقام ریاست قرار گرفت، اسیر ریاست نشد. همواره میدانست که باید به ملک ابدی پیوست و ریاست دنیا فانی است. دعای او این بود: «تَوَفَّنِی مُسْلِمًا؛ (یوسف / ۱۰۱) خدایا مرا مسلمان بمیران.»
آری! یوسف(ع) وقتی رئیس شد، گفت: «تَوَفَّنِی مُسْلِمًا؛ مرا درحالیکه تسلیم محض فرمان تو هستم بمیران»؛ یعنی ریاست به قدری خطرناک است که حتی میتواند پای یوسف را بلغزاند، لذا این دعا را میکند که در راه فرمان خدا ثابت قدم بماند. یوسف شک نداشت که در راستای فرمان خدا میمیرد، ولی فتنههای ریاست و زرق و برقها و چراغ سبز نشان دادنهای آن نیز خطرناک است، لذا از درگاه خدا یاری میجوید که در برابر خطرها استوار و پابرجا بماند.
ریاست بر دو گونه است: ریاست ممدوح و ریاست مذموم.ریاست ممدوح وسیله احقاق حق و ابطال باطل است و ریاست مذموم آن است که خود هدف واقع گردد و پلی برای هوا و هوس و انحرافات باشد.آنچه در روایات از آن مذمت شده «حبّ ریاست» است؛ یعنی دلبستگی به ریاست و خواستن مقام به خاطر مقام. رسول اکرم(ص) فرمود:
لکل شیی آفة تفسده و آفة هذا الدین ولاة السوء. (پاینده، ۱۳۸۵: ح ۴۷۸) برای هرچیز آفتی هست که آن را تباه میسازد و آفت این دین، رهبران ناشایسته است.
حضرت علی(ع) به یکی از کارگزارانش (اشعث بن قیس) که فرماندار آذربایجان بود، نوشت: وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ. (شریفرضی، بیتا: ن ۵) فرمانداری برای تو لقمه و وسیله آب و نان نیست؛ بلکه امانتی بر گردنت است.
در حضور امام معصوم درباره شخص ریاست طلبی سخن به میان آمد، حضرت فرمود: ما ذئبان ضاریان فی غنم قد تفرق رعاؤها بأضرّ فی دین المسلم من طلب الریاسة. (قمی، ۱۳۷۴: ۱ / ۴۹۲)زیان دو گرگ به گله گوسفندی که چوپانانش متفرق شدهاند، بیشتر از زیان ریاستطلبی در دین مسلمان نیست.
راهکارهای مقابله با گناه
همانگونه که ترمز در اتومبیل لازم است تا آن را از سقوط در پرتگاهها نگهدارد، غرایز و خواستههای انسان نیز نیاز به کنترل دارد. خطوط کلی کنترل انسان در برابر گناه را میتوان در امور زیر خلاصه کرد:
۱. تفکر
تفکر در عاقبت گناه، عامل توبه است. تفکر در فنای دنیا، عامل زهد است. تفکر در نعمتها، عامل حبّ خداست. تفکر در حوادث عبرت آموز، عامل تواضع است. تفکر در مرگ عامل کنترل هوسهای نفسانی است. تفکر در احوال بزرگان، عامل مقایسه و رشد است. تفکر در عواقب کار، عامل مصونیت از گناه است. تفکر در عذاب الهی، عامل خوف از خداست. تفکر در ضعفها، عامل توکل است. تفکر در تاریخ، عامل عبرت است. تفکر در آفریدهها، عامل ایمان به خدا است. تفکر در مفاسد اخلاقی، عامل تهذیب است. تفکر در سختیهای دیگران، عامل استقامت است. تفکر در نیکی و مهربانیهای والدین، عامل احسان به آنها است.
از خصوصیات فکر و اندیشه این است که:فکر عبادتی بیریا است، زیرا پیدا نیست تا ریا بردار باشد.فکر عبادتی بیوسیله است، هرچیز مانند نماز و حج، نیاز به وسیله مانند مهر، لباس، وسایل نقلیه و ... دارد، ولی فکر به وسیله نیاز ندارد.به طور کلی تفکر صحیح، مستقیم یا غیرمستقیم، عامل بازدارنده از انحرافات و گناهان میشود، و همچون آینه صاف، نشاندهنده زیباییها و زشتیها است؛ چنانکه حضرت علی(ع) میفرماید: «الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ؛ (شریفرضی، بیتا: ح ۵) فکر آینه صاف است.»
۲. توجه به حضور خدا در همه جا
ایمان به خدا و یاد او در همه حال، و اعتقاد به اینکه همه در محضر خداییم، از اساسیترین اهرمهای بازدارنده از گناه است. نقشی که این عقیده در کنترل انسان و جلوگیری از طغیان غرایز حیوانی دارد، هیچ چیزی ندارد و قدرت ایمان به خدا و یاد او در ریشه کن کردن گناه از همه قدرتها نیرومندتر است. سازمانهای پلیسی و انتظامی با نبود ایمان و تکیهگاه معنوی، هرگز نمیتوانند در اصلاح فرد و جامعه توفیق یابند.
ایمان به خدا و اعتقاد به آگاهی او بر همه چیز و حضور او در همه جا، چنان نیرویی در انسان در برابر گناه به وجود میآورد که او را در برابر گناهان همچون سپری فولادین، نفوذناپذیر میکند.نیروهای انتظامی و امنیتی، هرچند قوی و گسترده باشند، قادر به جلوگیری از گناهان مخفی نیستند و هرگز نمیتوانند در کنترل گناهان در خلوت، نقشی داشته باشند، ولی ایمان درونی میتواند نقش خللناپذیری در بازداری انسان از گناهان آشکار و پنهان ایفا کند، بر همین اساس در آیات و روایات بر نقش ایمان در بازداری از گناه بسیار تکیه شده است. خداوند میفرماید:
أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى. (علق / ۱۴)آیا انسان نمیداند که خداوند [همه کارهایش را] میبیند؟إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ. (فجر / ۱۴)قطعاً پروردگار تو در کمینگاه است.یعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْینِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ. (مؤمن / ۱۹)خداوند چشمهایی را که به خیانت گردش میکند، میداند و بر آنچه در سینهها پنهان است، آگاه میباشد.
در قرآن واژه بصیر (خدا بیناست) ۵۱ بار، و واژه سمیع (خدا شنواست) ۴۹ بار آمده است. این آیات به روشنی بیان میکنند که همه در محضر خدای بزرگ هستیم. در هرجا ـ خلوت و جلوت ـ هر کاری بکنیم، حتی اگر در فکر خود، مطلبی را تصور کنیم، خداوند به آن آگاه و در کمین انسان گنهکار است.
امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید:اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِی الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ. (شریفرضی، بیتا: ح ۳۲۴)از معصیت خدا در پنهانی و خلوتگاهها بپرهیزید، چراکه شاهد همان دادرس است.بیشک غفلت و سرمستی یکی از عوامل زمینهساز گناه است و یاد خدا از عوامل بازدارنده میباشد.
امام باقر(ع) فرمود:یاد خدا آن است که انسان هنگام نزدیک شدن به گناه، به یاد خدا بیفتد و همین امر او را از گناه باز دارد. (مجلسی، ۱۴۰۴: ۹۳ / ۳۷۹؛ محمدی ریشهری، ۱۳۸۵: ۳ / ۴۲۵)آنگاه فرمود: همین است سخن خداوند که میفرماید:إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ. (اعراف / ۲۰۱)پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد خدا میافتند و بینا میگردند.
تذکر این نکته لازم است که در قرآن از اموری مانند: شیطان، اموال، اولاد، تجارت و تمتع بیش از حد از متاع دنیا، به عنوان عوامل غفلت و مانع ذکر، سخن به میان آمده است، بنابراین ذکر خدا، وقتی ثمربخش و بازدارنده از گناه است که حجابهای غفلت پیش روی آن قرار نگیرد.
۳. خودشناسی و توجه به شخصیت انسانی
یکی از عوامل بازدارنده گناه این است که انسان شخصیت خود را بشناسد و به آن توجه داشته باشد، چراکه وقوع بخشی از گناهان به این خاطر است که انسان به ارزش خود پینبرده است.
شخصیت انسان از دیدگاه قرآن
انسان از نگاه قرآن، خلیفه خدا و مسجود فرشتگان است و خداوند همه چیز را برای او آفریده و به تسخیرش درآورده است؛وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ. (جاثیه / ۱۳)و خداواند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است، از سوی خود مسخر شما ساخته.این تعبیرها گویای شخصیت ارزشمند و والای بشر، و مواهب مادی و معنوی الهی به اوست که گل سرسبد موجودات است.
خداوند در سوره توبه خطاب به مؤمنین میفرماید:أَرَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا. (توبه / ۳۸)آیا به زندگی دنیا راضی شدهاید؟منظور آیه این است که تو انسان هستی و شخصیت تو بسیار بالاتر از دنیا است، پس خود را به دنیا نفروش. بهراستی اگر ما خود را بشناسیم و به شخصیت خود توجه کنیم، همین توجه ما را از گناه بازمیدارد، ولی وقتی خود را پست و خوار و پوچ تصور کنیم، به پستی تن میدهیم، ازاینرو در سوره زخرف میخوانیم:
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ. (زخرف / ۵۴)فرعون قومش را تحقیر و تحمیق کرد، پس آنان از او اطاعت کردند.توضیح اینکه برنامههای استعماری و استثماری فرعون، مردم را بیشخصیت و تهی از خود کرد، وقتی آنها خود را پست و کوچک تصور کردند، به دنبال فرعون راه افتادند، ولی اگر شخصیت خود را میشناختند و به آن توجه داشتند، هرگز زندگی خود را فدای زندگی آلوده فرعون نمینمودند، ولی به عکس همین احساس حقارت آنها را به بندگی غیرخدا واداشت.
خودشناسی در روایات هم مورد توجه است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا. (شریفرضی، بیتا: ح ۴۵۶)بدانید که جان شما بهایی جز بهشت ندارد، پس آن را به کمتر از بهشت نفروشید.ما تکبّر الاّ وضیع. (تمیمیآمدی، ۱۳۶۶: ذیل (کبر))
تکبر نمیورزد ؛مگر انسان بیشخصیت.عجبت لمن ینشد ضالته، و قد اضل نفسه فلا یطلبها. (همان: ۴ / ۳۴۰)در شگفتم از کسی که در جستجوی گمشدهاش برمیآید، حال آنکه (شخصیت) خود را گم کرده است و در جستجوی آن برنمیآید!العارف مَن عَرف نَفسَه فَاعتَقها و نَزهّها عن کلّ ما یبعدها و یوبقها. (همان / ۳۴۱)عارف کسی است که روح خود را بشناسد و آن را آزاد کند و از هرچیزی که موجب دوری (از کمال) و باعث هلاکت میگردد، پاک سازد.از مجموع آیات و روایات نتیجه میگیریم که انسان دارای کرامت ذاتی و اکتسابی است. او باید کرامت خود را بازیابد تا در سایه توجه به شخصیت خود، از بخشی از گناهان در امان بماند.
۴. ایمان به معاد
قرآن کتاب انسانسازی و تربیت است و قسمت مهمی از مسائل تربیتی را از طریق ایمان به معاد و توجه به حساب و قیامت، تعقیب میکند.قرآن حدود ۱۴۰۰ بار از مسئله معاد و خصوصیات آن سخن به میان آورده است و بیش از یک ششم قرآن، انسانها را به معاد و یاد روز رستاخیز فرا میخواند.
ایمان به معاد، یعنی ایمان به یک زندگی ابدی که همه چیز آن از روی حساب است. ایمان به معاد، یعنی ایمان به دریافت کیفر و پاداش اعمالی که ما در دنیا انجام دادهایم؛ یعنی هیچکدام از نیکیها و بدیهای ما نابود نمیشود، بلکه انسان در گرو اعمال خود است. چنین عقیدهای نقش عمیقی در پرورش روح انسان دارد، ازاینرو آیات توجه ویژهای به آن دارند.
یوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ. (آلعمران / ۳۰)روز قیامت روزی است که هرکس آنچه را از کار نیک یا بد انجام داده است، حاضر میبیند.خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ یخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ کَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ. (قمر / ۷)انسانها از قبرها بیرون میآیند، درحالیکه چشمهایشان (از وحشت) خاشع و به زیر افتاده است و همچون ملخهای پراکنده (بی هدف) به هر سو میدوند.
یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ * لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأْنٌ یغْنِیهِ. (عبس / ۳۷ ـ ۳۴)در آن روز انسان از برادر خود فرار میکند و از پدر و مادرش، و از زن و فرزندانش میگریزد و هرکس در وضعی قرار دارد که او را به خود مشغول کرده است.اینها تنها چند نمونه از صدها آیه درباره روز قیامت است. روزی که ندامتگاه گنهکاران است و راه برگشت و فرار در آن نیست و همه اعمال مردم در کارنامههایشان ثبت است.
مهم این است که ما معاد را فراموش نکنیم و همواره به یاد آن باشیم، گرچه ایمان و یقین قطعی به آن نداشته باشیم، بلکه ظن و گمان به آن هم برای تربیت کافی است.أَلَا یظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِیوْمٍ عَظِیمٍ * یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ. (مطففین / ۶ ـ ۴)آیا این کمفروشان گمان نمیکنند که در روز بزرگی برانگیخته خواهند شد، روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان (برای پاسخ به کارهایشان) خواهند ایستاد.
۵. عرض اعمال
یکی از معتقدات اسلامی مؤثر در بازدارندگی از گناه، مسئله «عرض اعمال به پیشوایان دینی» است، یعنی خداوند اعمال انسانها را از راههای خاصی هر روز یا هر هفته یکبار به عرض پیامبر(ص) و امامان^ میرساند. اگر نیک بود، موجب خوشحالی آنها و اگر بد بود، موجب ناراحتی آنها میشود.انسان وقتی بداند، چنین جریانی در کار است، بیشتر رعایت و مراقبت مینماید تا قلب آن عزیزان را با ترک گناه خشنود سازد. چنانکه در قرآن آمده است:
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ فَینَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (توبه / ۱۰۵)بگو عمل کنید، خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شمارا میبینند و بهزودی به سوی کسی باز میگردید که پنهان و آشکار را میداند و شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهد.
روایات متعددی از امامان (ع) در مورد عرض اعمال به ما رسیده و در کتاب اصول کافی بابی با عنوان «عرض الاعمال علی النبی و الائمه» تنظیم شده است که شش حدیث دارد. (کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۲۱۹)طبق روایات اعمال نیک و بد انسان هر روز صبح یا عصر هر پنجشنبه بر پیامبر(ص) عرضه میشود. براساس برخی دیگر اعمال بر امامان (ع) و امیرمؤمنان علی(ع) عرضه میشود.
۶. یاد مرگ
یاد مرگ، غرور را میشکند و عامل بازدارنده و کنترلکننده است. رسول اکرم(ص) فرمودند:اکثروا ذکرالموت فانه یمحض الذنوب. (پاینده، ۱۳۸۵: ح ۴۴۴)بسیار به یاد مرگ باشید، زیرا یاد مرگ گناهان را میزداید.
۷. خداترسی و ترس از عواقب گناه
یکی از عوامل کنترلکننده گناه، خوف از خدا و عواقب گناه است. امام صادق(ع) فرمود:کسی که بداند خدا او را میبیند و گفتار او را میشنود و به کار نیک و بد او آگاه است، همین دانستن او را از کارهای زشت باز میدارد و چنین فردی کسی است که از مقام پروردگارش ترسیده و نفس خود را از هوس گناه باز داشته است.چنان از خدا بترس که گویا خدا را میبینی و اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند ... . (کلینی، ۱۳۶۵: ۲ / ۶۷ و ۶۸)
رسول اکرم(ص) میفرماید:مؤمن گناهش را چون سنگ بزرگی مینگرد و میترسد که آن سنگ بر سر او فرود آید، ولی کافر گناه خود را چون پشهای مینگرد که از کنار بینیاش عبور کند. (محمدی ریشهری، ۱۳۸۵: ۳ / ۱۸۲)
۸. نقش عبادات در بازدارندگی از گناه
عبادات، اگر به طور صحیح و با شرایط انجام گیرند، علاوه بر فواید بسیار معنوی، در کنترل گناه هم مؤثرند.در قرآن هدف از روزه گرفتن تقوی و پاکسازی ذکر شده است:یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. (بقره / ۱۸۳)ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر شما روزه واجب شد؛ چنانکه بر آنان که پیش از شما بودند، مقرر شد، باشد که پرهیزکار شوید.
نماز را هم وسیله دوری از زشتیها و گناهان معرفی میکند:إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ. (عنکبوت / ۴۵)نماز از فحشا و منکر بازمیدارد.این مطلب در روایات نیز با کمال صراحت بیان شده است، مانند:
۱. رسول اکرم(ص) فرمود:مثل الصّلوة کمثل النَّهر الجاری کلّما صلّی کفرت ما بَینهما. (حر عاملی، ۱۴۰۹: ۳ / ۷)نماز مانند آب جاری است، هر زمان انسان نمازی میخواند، گناهانی را که میان دو نماز انجام شده است، از میان میبرد.
۲. امام صادق(ع) فرمود:مَن اَحبّ أن یعلَم اَقُبِلتْ صلاتُه ام لم تُقبَل، فَلینظُر هل مَنعَت صلاتُه عَن الفَحشاء و المُنکر؟ فَبِقَدر ما مَنعَتْه، قُبِلت منه. (مجلسی، ۱۴۰۴: ۷۹ / ۱۹۸)کسی که دوست دارد بداند آیا نمازش مقبول درگاه الهی واقع شده یا نه؟ باید ببیند آیا این نماز او را از زشتیها و منکرات باز داشته یا نه، به همان مقدار که بازداشته، نمازش پذیرفته شده است.
امیرمؤمنان علی(ع) ضمن شمارش فلسفههای عبادات اسلامی، میفرماید:وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ ... وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ. (شریفرضی، بیتا: ح ۲۵۲)خداوند نماز را برای پاک شدن از تکبر واجب نمود ... و نهی از منکر را برای بازداشتن بیخردان (از گناه) فرض کرد.
اصولاً مسلمانی که میخواهد نماز، روزه یا حج به جا آورد، مراقب است تا آنچه را که موجب بطلان عبادات است، انجام ندهد. همین مواظبت یک نوع تمرین برای تقویت اراده و پرورش استقامت در برابر گناهان است؛ چراکه مقدار پرهیز از گناه، به مقدار اراده و استقامت انسانها بستگی دارد.
جمعبندی و نتیجهگیری
براساس آیات و روایات، گناهان ریشههای مختلفی دارند:جهل و نادانی، قوانین و سنتهای غلط بشری، التقاط و تحریف، گفتار و کتب ضاله، تلقین و تقلید، شخصیتگرایی و کتمان حق، ریشههای فرهنگی و تربیتی گناه میباشند.از نظر خانوادگی، وراثت، ازدواج، نوع تربیت فرزند و تغذیه میتوانند تأثیر شایانی در روح و روان انسان از جمله پاکی و پلیدی او بگذارد.
ریشههای اقتصادی گناه را باید در سرمایه و ثروت یا فقر و تهیدستی جستجو نمود.محیط فاسد، رهبران گمراه، همنشین و دوست بد و محرومیتهای اجتماعی میتوانند زمینههای اجتماعی گناه را فراهم آورند.تحقیر شخصیت انسان، سرکوب غرایز و نیازهای انسان نیز به عنوان ریشههای روانی گناه مطرح میباشند.
برخی امور که به کارگزاران و مسؤلان جامعه مربوط میشوند، ریشههای سیاسی گناه را شکل میدهد.
پس از شناخت گناه و ریشههای آن باید به کنترل آن پرداخت. خطوط کلی کنترل گناه را میتوان در این امورخلاصه کرد: ۱. تفکر. ۲. توجه به حضور خدا در همه جا. ۳. خودشناسی و توجه به شخصیت خود. ۴. ایمان به معاد و روز حساب. ۵. توجه به عرض اعمال به پیشوایان. ۶. نزدیک دیدن مرگ. ۷. ترس از عواقب گناه. ۸. توجه به نقش عبادت و ترک معصیت.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. شریفرضی(گردآورنده)، بیتا، نهجالبلاغه، تصحیح صبحیصالح، قم، دار الهجره.
۳. ابنابیفراس، ورّام، بیتا، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورّام)، قم، مکتبة الفقیه.
۴. ابنجمعه العروسی الحویزی، عبدعلی، ۱۴۱۵ ق، نور الثقلین، قم، اسماعیلیان.
۵. الامین، سیدمحسن، ۱۳۴۳ ق، المجالس السنیه، صیدا، بینا.
۶. بداونی، عبدالقادر بن ملوکشاه، ۱۳۸۱، منتخب التواریخ، تصحیح احمدعلی صاحب، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
۷. پاینده، ابوالقاسم، ۱۳۸۵، نهجالفصاحه، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
۸. تمیمیآمدی، عبد الواحد، ۱۳۶۶، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
۹. جعفر بن محمد(امام صادق(ع)) (منسوب به)، ۱۴۰۰ ق، مصباح الشریعة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
۱۰. حر عاملی، محمد بن حسن، ۱۴۰۹ ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت^.
۱۱. حرانی، حسن بن شعبه، ۱۴۰۴ ق، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین.
۱۲. شُبّر، عبدالله، ۱۳۶۸، اخلاق شُبّر، قم، روح.
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، ۱۳۷۲، مجمع البیان، تهران، ناصرخسرو.
۱۴. قمی، شیخ عباس، ۱۳۷۴، سفینة البحار، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، ۱۳۶۵، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
۱۶. مجلسی، محمدباقر، ۱۴۰۴ ق، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
۱۷. محمدی ریشهری، محمد، ۱۳۸۵، میزان الحکمة، تهران، دار الحدیث.
۱۸. مشکینیاردبیلی، علی، بیتا، قصار الجمل، بیجا، بینا.
۱۹. نوری (محدث نوری)، میرزا حسین، ۱۴۰۸ ق، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)لاحیاء التراث.
منبع: خبرگزاری فارس( فصلنامه مطالعات تفسیر - شماره ۵)