آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

اهل بيت در آيه تطهير كيانند؟(۱)

در قرآن و سنت رسول خدا ويژگيهايى براى اهل بيت ذكر شده است. بدين جهت‏بايدبا دليل قطعى معلوم شود كه آنها كيانند.پيش از اينكه به اصل موضوع بپردازيم،بجاست دلايل اهميت اهل بيت(ع) و نيزبعضى ازمسايل مربوط به آنها رايادآورشويم.
۱ آيه تطهير
خداوند در سوره احزاب مى‏فرمايد: 
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (۱) براى روشن‏شدن معناى آيه توجه به دو نكته ضرورى مى‏نمايد:
الف) مفهوم واژه تطهير
ب) مراد از اراده
۲ مفهوم واژه تطهير
طهارت مصدر طهر و طهر و به معناى پاكى از عيوب وكثافتهاى مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى و اخلاقى است. سخن خداوند متعال: «ولهم فيها ازواج مطهره‏» (۲) 
و قول اعراب: «و قوم يتطهرون‏» و «امراءه‏طاهره‏» بدين معناست مراد از طهارت در آيه مباركه تطهير نيز همين است; زيراخداوند پاكى اهل بيت از هر آلودگى و عيب مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى رااراده كرده است. ما، همانند انديشمندان علم اصول، در بحثهاى خود گفته‏ايم كه‏هر گاه متعلق چيزى ذكر نشود، افاده عموم مى‏كند. البته معانى ديگرى نيز براى‏آن ذكر كرده‏اند كه به يادآورى آنها نياز نيست.
معناى اراده خداوند
واژه «اراده‏»، در آيه يادشده، به معناى اراده تكوينى‏است نه تشريعى; و تخلف مراد از اراده تكوينى امكان ندارد: 
«انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له: كن فيكون.» (۳) 
واژه «اراده‏»، دربسيارى از آيات قرآن، به معناى اراده تكوينى و در مواردى اندك به معناى‏اراده تشريعى (نفس اوامر و نواهى و آئين‏نامه) است. 
اين واژه حدود ۱۳۸ بار در قرآن به كار رفته است و در ۱۳۵ مورد به معناى‏اراده تكوينى است. اين امر ما را در فهم اراده تكوينى از آيه تطهير نيز يارى‏مى‏دهد. اگر چه واژه اراده در آيه تشريع وضو و غسل «يريد ليطهركم ... .» (۴) 
و نيز آيه «يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر» (۵) در معناى تشريعى‏به كار رفته است، ولى در اين آيات قرينه قعطى وجود دارد كه نشان مى‏دهد منظوراز آن، اراده تشريعى است. قرينه قطعى، مورد آيه است كه فعل عباد است. 
از سوى ديگر، همه انديشمندان علوم قرآنى معتقدند كه اين آيه مزيتى را براى‏اهل بيت‏برمى‏شمرد و اين مزيت در صورتى از آيه استفاده مى‏شود كه مراد ازاراده، اراده تكوينى و انفكاك‏ناپذير از مراد باشد; زيرا: 
الف) اگر مراد اراده تشريعى باشد، فرقى ميان اين آيه با آيه وضو و غسل وجودنخواهد داشت; چون همان‏گونه كه «يريد ليطهركم ...» هيچ فضيلت‏خاصى را براى‏مردم ثابت نمى‏كند، آيه تطهير نيز فضيلتى را براى اهل بيت‏به اثبات نمى‏رساند. 
ب) اراده تشريعى پروردگار به اهل بيت رسول اختصاص ندارد، بلكه شامل همه‏انسانها مى‏شود. و اين با كلمه «انما»، كه از قويترين ابزار حصر است،منافات دارد.
۲. احاديث رسول خدا در باره فضايل اهل بيت (عليهم السلام)
احاديث رسول خدا درباره فضايل اهل بيت‏بسيار است. بجاست در اينجا برخى از آنها را يادآور شويم: 
پيامبر اكرم فرمود: احبوا الله لما يغذوكم من نعمه و احبونى بحب الله واحبوا اهل بيتى لحبى (۶) و فرمود: انما مثل اهل بيتى فيكم مثل سفينه نوح فى‏قومه من ركبها نجى و من تخلف عنها غرق. (۷) مثل اهل بيت من در ميان شماهمانند كشتى نوح در ميان قوم او است. 
هر كس در آن سوار شد، نجات پيدا كرد و هر كه تخلف ورزيد، در دريا غرق شد. 
و انما مثل اهل بيتى فيكم مثل باب حطه فى بنى اسرائيل من دخله غفرله (۸) ; مثل‏اهل بيت من در ميان شما همانند درب حطه در بنى‏اسرائيل است. هر كس داخل در آن‏شود، مورد آمرزش قرار مى‏گيرد. (۹) در بحار از رسول خدا وايت‏شده است كه‏فرمود «انا اهل بيت اختار الله عز و جل لنا الاخره على الدنيا»; ما اهل‏بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است. 
در همين كتاب مى‏خوانيم كه رسول خدا فرمود: «انا اهل بيت قد اذهب الله عناالفواحش ما ظهر منها و ما بطن‏»; ما اهل بيتى هستيم كه خداوند فواحش وچيزهاى ناپسند ظاهرى و باطنى را از ما دور كرده است. 
و فرمود: من سره ان يحيا حياتى و يموت مماتى و يسكن جنه عدن غرسها ربى‏فليوال عليا من بعدى وليوال و ليه و ليقتد باهل بيتى من بعدى، فانهم عترتى‏خلقوا من طينتى، و رزقوا فهمى و علمى، فويل للمكذبين بفضلهم من امتى‏القاطعين فيهم صلتى لا انا لهم الله شفاعتى. (۱۰) كسى كه دوست دارد زندگى اوبسان حيات من و مرگ او بگونه مرگ من باشد و سكونت گزيند در بهشت عدن، كه‏پروردگارم درختان آن را غرس كرده است، از على طرفدارى كند (ولايت على رابپذيرد) و طرفدار طرفداران على باشد و پس از من از اهل بيتم پيروى كند; زيراآنان عترت من هستند، از سرشت من خلق شده‏اند و از فهم و علم من برخودارند. 
واى بر آن گروه از امتم كه برترى آنها را تكذيب مى‏كنند و رشته ارتباط با من‏را قطع مى‏كنند. خدا شفاعت مرا نصيب آنها نگرداند. 
حديث ثقلين از طرق مختلفى نقل شده است كه برخى از آنها را با متن حديث‏مى‏آوريم. زيد بن‏ارقم از رسول خدا روايت كرده است كه فرمود: «انى تركت فيكم‏ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى: كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض وعترتى اهل بيتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفوننى‏فيهما.» 
زيد بن‏ثابت از آن بزرگوار روايت مى‏كند كه فرمود: «انى تارك فيكم‏خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء و الارض (او ما بين السماء الى‏الارض) و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض.» 
در صحيح‏مسلم بن‏حجاج نيشابورى روايت‏شد كه رسول خدا فرمود: «ايها الناس انا بشرمثلكم يوشك ان ياتينى رسول ربى فاجيب و انا تارك فيكم الثقلين اولهما كتاب‏الله فيه النور خذوا بكتاب الله و استمسكوا به فحث على كتاب الله و رغب فيه‏ثم قال: و اهل بيتى اذكركم الله فى اهل بيت، اذكركم الله فى اهل بيتى،اذكركم الله فى اهل بيتى‏». اى مردم، من همانند شما انسان هستم. نزديك است‏فرستاده پروردگار (عزرائيل) بر من وارد شود [و مرا بخواند] و من اجابت كنم. 
من دو چيز سنگين و نفيس در ميان شما مى‏گذارم; نخست كتاب خدا كه در آن نور وهدايت است. پس به آن عمل كنيد. سپس رسول خدا بر عمل به قرآن بسيار تاكيد وترغيب كرد و فرمود: و اهل بيتم. در باره اهل بيتم شما را به ياد خدامى‏اندازم ... .» اين جمله را سه مرتبه تكرار فرمود. 
طبق نقلى ديگر حضرت فرمود: 
«...انى قد تركت فيكم الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله و عترتى فانظرواكيف تخلفوننى فيهما، فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ثم قال: ان الله‏عز و جل مولاى و انا مولى كل مؤمن، ثم اخذ بيد على فقال:من كنت مولاه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه; و قال: على مع الحق‏و الحق مع على يدور معه حيثما دار و قال: 
اللهم ادر الحق مع على حيث ما دار; و قال: 
يا عمار، ان رايت عليا قد سلك واديا و سلك الناس واديا غيره فاسلك مع على‏ودع الناس انه لم يدلك على ردى و لن يخرجك من هدى. و قال له غير مره: 
حربك حربى و سلمك سلمى.» (۱۱) من در ميان شما دو چيز گرانمايه باقى گذاردم‏كه يكى از ديگرى بزرگتر است. اينها كتاب خدا و عترت من است. 
پس بنگريد كه پس از من، چگونه با اين دو رفتار مى‏كنيد. اين دو از هم جدانمى‏شوند تا نزد حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند سرور من و من سرورهر مومنى هستم. آنگاه دست على را گرفت و گفت: هر كه من مولاى او هستم، على‏نيز مولاى او است; خدايا، با دوستانش دوست‏باش; و گفت: 
على با حق است و حق با او; هر جا على برود، حق بر گرد او مى‏چرخد; و گفت: 
خدايا حق را هر جا كه على مى‏رود بر محور او بچرخان; و گفت: اى عمار، اگرديدى على به راهى رفت و همه مردم به راه ديگر تو به راهى كه على رفته برو ومردم را واگذار; زيرا على تو را به هيچ بدى راهنمايى نمى‏كند و از هيچ هدايتى‏منحرف نمى‏سازد; و بارها به على گفت: 
جنگ با تو جنگ با من است و سازش با تو سازش با من. 
و فرمود: «ايها الناس يوشك ان اقبض قبضا سريعا فينطلق بى و قد قدمت اليكم‏القول معذره اليكم الا انى مخلف فيكم كتاب ربى عز و جل و عترتى اهل بيتى ثم‏اخذ بيد على فرفعها، فقال: هذا مع القرآن و القرآن مع على لا يفترقان حتى‏يردا على الحوض فاسالهما ما خلفت فيهما.» 
اى مردم، بزودى روانم از طرف‏خداوند شتابان قبض خواهد شد و از ميانتان خواهم رفت. اين سخن را، براى اتمام‏عذر و حجت، با شما در ميان نهادم; ولى بدانيد كه من پس از خود كتاب خدا وعترتم يعنى اهل بيتم را، به عنوان جانشين در بين شما قرار مى‏دهم. سپس دست‏على را گرفت و بالا برد و فرمود: اين على با قرآن است و قرآن با على است، ازهم جدا نمى‏شوند تا در قيامت نزد حوض بر من وارد شوند. من از اين دو، قرآن وعلى، در باره آنچه كه در آنها باقى نهادم، خواهم پرسيد. 
و فرمود: «انى اوشك ان ادعى فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله عز وجل و عترتى، كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى و ان‏اللطيف اخبرنى انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفوننى‏فيهما. » من بزودى از سوى خدا فراخوانده مى‏شوم و اجابت‏خواهم كرد. در ميان‏شما دو چيز گرانمايه باقى مى‏گذارم، كتاب خدا و عترتم. كتاب خدا رشته‏اى كشيده‏شده بين آسمان و زمين است و عترتم كه اهل بيت است. خداوند لطيف و خبير مراآگاه ساخت كه اين دو از هم جدا نمى‏شوند تا اينكه نزد حوض بر من وارد شوند. 
بنگريد پس از من، با قرآن و عترت چگونه رفتار مى‏كنيد. 
اين حديث از جمله احاديثى است كه همه علما و مفسران و محدثان و لغت‏شناسان‏اهل سنت (۱۲) آن را نقل كرده‏اند. (۱۳) بخشى از تفسيرهايى كه حديث ثقلين را نقل‏كرده، عبارت است از: 
تفسير امام فخر رازى; (۱۴) الكشف و البيان عن تفسير القرآن، احمد بن‏محمدثعلبى; تفسير ابن‏كثير، اسماعيل بن‏عمر معروف به ابن‏كثير; الباب التاويل فى‏معان التنزيل فى التفسير، على بن‏محمد شافعى معروف به خازن. 
علماى تاريخ و لغت و سيره‏نگاران و رجال و تذكره‏نويسان نيز، به مناسبت، حديث‏ثقلين را نقل كرده‏اند. براى اطلاع بيشتر مى‏توان به رساله «حديث الثقلين‏»،كه از سوى دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه در مصر منتشر شده، مراجعه كرد. 
اين حديث، علاوه بر استحكام متن، داراى سندى متواتر و مطمئن است. در صواعق‏المحرقه مى‏گويد: حديث ثقلين را حدود بيست نفر از صحابى رسول خدا نقل‏كرده‏اند. (۱۵) علامه سيد هاشم بحرانى در غايه المرام مى‏گويد: حديث ثقلين ازطريق اهل سنت‏۳۹ سند و از طريق شيعه ۸۲ سند دارد. 
در هر حال اين حديث (۱۶) «انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى‏» از نوع‏مشهورترين احاديث است و علت اشتهارش، اين است كه رسول خدا آن را در اماكن‏متعدد و حساسى بازگو كرده است، از جمله در حجه الوداع در روز عرفه، در مدينه‏هنگامى كه آخرين لحظات زندگى پر بركتش را سپرى مى‏كرد و در غدير خم، هنگام‏بازگشت از آخرين سفر حج و هنگام بازگشت از طائف. 
و همين موضوع از قرائنى است كه اهميت محتواى حديث را آشكار مى‏كند.
بررسى نتايج‏حديث ثقلين
اين حديث، از يك سو، وجوب تمسك به قرآن و عمل به‏تعاليم آن را مى‏رساند و از سوى ديگر، لزوم پيروى از عترت را بيان مى‏كند. 
افزون بر اين، مختصرى از آنچه از اين روايت استفاده مى‏شود، چنين است:
الف) عصمت اهل بيت و مصونيت آنان از خطا و اشتباه.
دليل اين امر كنار هم قرار گرفتن عترت و قرآن و همسنگ معرفى شدن آن دو است. 
شكى نيست كه در قرآن باطل راه ندارد: «لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من‏خلفه‏».
ب) جدا نشدن عترت از قرآن
(لن يفترقا حتى يردا على الحوض) روايت‏بر اين‏واقعيت تاكيد مى‏كند كه عترت هرگز از مسير قرآن جدا نشده، سهوا يا عمداخطايى را مرتكب نمى‏شود; زيرا اگر خطا و انحراف سهوى و نسيانى در عترت راه‏داشت، عبارت «آن دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد» صحيح نبود. اگر خطا ازروى جهل يا غفلت و سهو باشد، ممكن است گناه به شمار نيايد، ولى افتراق ازقرآن خواهد بود. بر اين اساس، عبارت «حسبنا كتاب الله‏» (نيازى به اهل بيت‏نيست) نادرست است و نيز عبارت «حسبنا اهل البيت‏» (نيازى به قرآن نيست)نادرست است. ج) همراهى هميشگى قرآن و عترت كلمه «لن‏» علاوه بر نفى جدايى‏عترت و قرآن از يكديگر، رابطه و همبستگى و همراهى كتاب و عترت را جاودانه‏مى‏سازد و بر آن تاكيد مى‏كند.
د) تضمين هدايت
«ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا»; تا وقتى كه به هر دوتمسك كنيد گمراه نمى‏شويد. در حقيقت تمسك به قرآن منهاى عترت و تمسك به عترت‏منهاى قرآن سعادت انسان و گمراه نشدن او را تضمين نمى‏كند; بلكه تنهاتضمين‏كننده هدايت انسان، تمسك به هر دو است. 
عبارت «فانظروا كيف تخلفوننى فيهما» نيز اين مطلب را تاكيد مى‏كند. مطلبى‏كه در روايت طبرانى: «فلا تقدموهما فتهلكوا و لا تقصروا عنهما فتهلكوا و لاتعلموهم فانهم اعلم منكم‏» با صراحت‏بيشترى بيان شده است. (۱۷)
ه) امتياز علمى آنان
بر ديگران روايت نشان مى‏دهد كه اهل بيت(ع) در همه علوم از ديگران‏برترند: «و لا تعلموهم فانهم اعلم منكم.» بدين جهت پيامبر بر پيروى ازآنها تاكيد كرد و فرمود الحمدلله الذى جعل فينا الحكمه اهل البيت.
پى‏نوشت‏ها:
۱ - احزاب، آيه‏۳. 
۲ - بقره، آيه ۲۵. 
۳ - يس، آيه ۸۲. 
۴ - مائده، آيه‏۶. 
۵ - بقره، آيه ۱۸۵. 
۶ - سنن ترمذى ۵ / ۶۶۴ /۱۳۷۸۹ و مستدرك حاكم‏۳ / ۱۵۰ و ۲ /۳۴۳ و الصواعق‏المحرقه باب ۱۱ مقصد دوم، ص ۱۷۱ و مجمع الزوائد۹ / ۱۶۸ و جامع صفير ۲ /۵۳۳و تلخيص الذهبى و ينابيع الموده و تاريخ الخلفاء و ... 
۷ - مستدرك ۲ /۳۴۳ و الصواعق المحرقه باب ۱۱ / ۱۵۲; مجمع الزوائد۹ / ۱۶۸;جامع سفير ۲ /۵۳۳ / ۸۱۶۲. 
۸ - مجمع الزوائد هيثمى‏۹ / ۱۶۸. 
۹ - مستدرك حاكم‏۳ / ۱۲۸ و جامع كبير طبرانى و اصابه ابن‏حجر عسقلانى و كنزالعمال‏۶ / ۱۵۵ و المناقب خوارزمى /۳۶ و ينابيع الموده /۱۴۹; حليه الاولياء۱ /۸۶; تاريخ ابن‏عساكر ۲ / ۹۵. 
۱۰ - مستصفى ۱ /۱۳۶. 
۱۱ - رك: به دلائل الصدق، ج ۲، ص‏۳۰۳. 
۱۲ - رك: صحيح، مسلم بن‏حجاج نيشابورى، ج ۴، ص‏۱۸۷۳ /۳۶; خصائص النسائى احمدبن‏شعيب نيشابورى (معروف به نسائى); سنن ترمذى ۵ / ۶۶۲ /۳۷۸۶، ۳۷۸۸; سنن‏ابوداود و ابن‏ماجه و دارمى; الصواعق المحرقه، ص ۱۲۲; مسند احمد بن‏حنبل‏۳ /۱۷،۲۶،۵۹ و ۴ /۳۶۶ و ۵ / ۱۸۱،۱۸۹; انساب الاشراف بلاذرى ۲ / ۱۱۰; مستدرك،حاكم‏۳ /۱۰۹، ۱۱۰،۱۲۶، ۱۴۸; اسد الغابه ۲ / ۱۲; مفاتيح السته ۴ / ۱۹۰ /۴۸۱۶; مجمع الزوائد هيثمى‏۹ / ۱۶۲; تاريخ خطيب بغدادى‏۶ / ۴۴۲; فصول المهمه‏ابن‏صباغ / ۲۲; مناقب خوارزمى /۹۳; ينابيع الموده قندوزى / ۳۱; محمد بن‏على‏الصبان چاپ شده در حاشيه نورالابصار / ۱۱۰; تذكره الخواص، ابن‏جوزى / ۳۲۲;ذخائر العقبى محب الدين طبرى /۱۶. 
نظم درر السبطين / ۳۳۱; السيره الحلبيه، على حلبى،۳ / ۳۰۸; نسيم الرياض‏۳ /۴۱۰; السيره النبويه ۴ /۴۱۶. 
۱۳ - تفسير فخر رازى ۸ /۱۶۳. 
۱۴ - الصواعق المحرقه، ص ۱۴۸. 
۱۵ - حديث ثقلين را انديشمندان مذاهب اسلامى در كتابهايشان يادآور شده‏اند. ازاينرو هر كه در صحت آن ترديد نمايد راه خطا رفته است. علامه ذهبى كه در حديث‏بسيار سختگير است نتوانسته در اين حديث اشكال كند. 
۱۶ - الصواعق المحرقه، ص ۱۴۸. 
۱۷ - صحيح مسلم، ج‏۷، ص ۱۲۱. 
منبع:  محمدابراهيم جناتى؛ماهنامه كوثر؛شماره ۱۶

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center