مقدمه
يار مى خواهد چنين آشفتگى كوشش بيهوده به از خفتگى
توفيق رفيق آمد، روزى براى تعقيب مطلبى به سراغ تفسير اطيب البيان رفتم، به ناگاه، موضوعى توجه مرا جلب كرد و با خواندن آن، مدتى در فكر فرو رفتم، اين مطلب به مثابه كليدى بود كه كارخانه احساس مرا بكار انداخت، يك هياهوى تسكين ناپذير در وجودم ايجاد كرد، حفره اى در درونم به وجود آورد و التهاب زايد الوصفى در من ايجاد كرد.
مطلب اين بود:
« بشارت به كسانى كه در اين تفسير، خدماتى مى كنند و از او استفاداتى دارند. در شب جمعه گذشته، شب ۱۳ ذى الحجة، در عالم رويا خدمت حضرت بقية اللّه مشرف شدم. سندى بر اين تفسير تقاضا كردم، كاغذى مرحمت فرمودند. عرض كردم امضاء خود شما را طالبم، حضرت نقطه اى در آن صفحه گذاشت كه آن نقطه نور مى دارد. اميدوارم منظور نظر آن حضرت باشد و وسيله سعادت شود.»اطيب البيان، ۹ / ۴۱۹
از آن به بعد خود را در مدار دورترين ستاره ها حس مى كردم و از شادى در پوست خود نمى گنجيدم. من سرگردان و حيران، گمشده خود را يافته، دريچه اى به سوى روشنايى باز كرده بودم. از اين رو مترصد شدم كه پايان نامه كارشناسى ارشد را به عطر كلام جاودانه وحى معطر و متبرك نمايم تا حسن مطلعى براى فعاليت هاى فرهنگى در آينده و حسن ختامى براى اين مقطع تحصيلى باشد.
اين بود كه از بين موضوعات متعدد، به قرآن و تفسيرى كه مرضى حضرت بقية اللّه- ارواحنا لتراب مقدمه الفدا- است، روآوردم.
يقينا تفضل الهى بود كه شامل حال اين حقير شد و توفيق انس و مصاحبت با كلام اللّه مجيد را يافتم، قرآنى كه« تبيانا لكل شى ء»( نحل، ۱۶ / ۸۹) است و هرچه را كه در سعادت بشر نقش دارد مطرح كرده و متضمن بهروزى و موفقيت دنيوى و اخروى است. قرآن شفا دهنده آنچه در دلها و افكار است:« و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين»( اسراء، ۱۷ / ۸۲). مراجعه كننده به قرآن هرگز بدون بهبودى و درمان برنمى گردد بلكه قرآن حقيقتا او را درمان مى كند.
قرآن استوارترين راه هدايت است.«ان هذا القرآن يهدى للتى هي أقوم»( اسراء، ۱۷ / ۸) بى نيازى است كه پس از آن فقرى نيست و بدون قرآن بى نيازى وجود ندارد.قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: القرآن غنى لا فقر بعده و لا غنى دونه. ميزان الحكمة، ۸ / ۷۲ براستى كه نيكوترين سخن هاست كه بايد در آن انديشه كرد و براستى كه بهار دلهاست.قال على عليه السّلام: و تعلموا القرآن فإنه أحسن الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب...، نهج البلاغه، خ ۱۱۰، صبحى صالح
چشم اندازى بر تفسير اطيب البيان
۱. انگيزه مؤلف
مؤلف همان گونه كه در مواردى متذكر شده است، طليعه تفسير خود را يك موهبت الهى و مرضى حضرت بقية اللّه الاعظم قلمداد مى كند. در مقدمه جلد اول آمده است:
دير زمانى در خاطرم خطور مى نمود، كتابى در تفسير قرآن بنگارم و روى اين انديشه، حوزه هاى تفسيرى تشكيل داده و جزوه هاى متفرقى در اين باره به رشته تحرير درآورده بودم و از طرفى قصور باع و قلّت استعداد و اشتغالات درسى و عوائق و گرفتارى هاى دنيوى مرا از اقدام به اين امر منع و بلكه مأيوس مى نمود تا اينكه در شب سه شنبه پنجم جمادى الثانى سال ۱۳۸۰ ه. ق، مطابق با ۲۲ آبان ماه ۱۳۳۹ ش در محضر بعضى از علما، به مجلس سوگوارى حضرت صديقه طاهره- سلام اللّه عليها- موفق شده و در ضمن توسل، حالت وجدى در خود ديدم و از آنجا به منزل مراجعت نموده و در عالم رؤيا خدمت ثامن الحجج و حضرت ولى عصر- عجل اللّه تعالى فرجه- مشرف شده و پس از مذاكراتى كه بين آن دو بزرگوار راجع به زوّار شد، حضرت بعد از عناياتى و ترضيه خاطرى نسبت به حقير و مروّجين دين مرا، امر به نوشتن تفسيرى فرمود و وعده به من دادند. بعد از آنكه از خواب بيدار شدم، صدق رؤياى من ظاهر شده و وعده نصرت حضرتش تحقق يافته و من به نگارش و تأليف اين كتاب، به يارى حضرت رب الارباب و حضرت حجت با تمام كوشش و اهتمام اقدام نمودم و...
يك مورد هم در مقدمه ذكر كرده اند كه در عالم رؤيا خدمت حضرت ولى عصر مشرف شده اند. در جاى ديگر مؤلف مى فرمايد:
نگارش تفسير را تقريبا از سال ۱۳۴۱ به صورت مداوم شروع كردم، علت نگارش هم سفارش حضرت حجت- ارواحنا فداء- بود كه در عالم رؤيا به حقير داشتند و به بنده امر فرمودند كه اين تفسير را بنگارم...گفت و گو با مجله حوزه، ش ۴۲
موارد مذكور و غير مذكور همه و همه مويد آن است كه ارتباط مؤلف( و لو به صورت رؤيا) با سرچشمه و مجارى وحى قابليت تابش نور الهى بر قلب را حاصل كرده چرا كه،« العلم نور يقذفه اللّه فى قلب من يشاء»مجلسى، بحار الانوار، ۱ / ۲۲۵ و يا« و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا»( عنكبوت، ۲۹ / ۶۹)
در مواردى صريحا اعلام مى دارد كه مطالب او الهام يافته از جانب حضرت حق جل و علاست، مثل:« اقول... الان بغتة الهام شد كه آيات جهاد در مواردى بود كه در نسل آنها مؤمنى پيدا نمى شد و...»اطيب البيان، ۱۲ / ۶۷
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد ديگران هم بكنند آنچه مسيحا مى كردديوان حافظ
و سئوال و پرسش مؤلف هم با حضرت سليمان عليه السّلام در عالم رؤيا كه در جلد ۱۰، صفحه ۱۲۰ تفسير آمده، شنيدنى است.
مؤلف درباره كسب توفيق الهى مى فرمايد:
« در كسب توفيق، بايد از خدا عاجزانه كمك خواست. توفيق به سادگى به دست نمى آيد. از لابلاى كتابها هم چيزى در اين زمينه عايد نمى شود. سالك قادر منان بايد توجه و كمك كند، در جلب توجه او بايد از وجود مقدس نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليه السّلام كمك جست. با توسل به آنان و واسطه قرار دادن اين بزرگان بايد قابليت پذيرش فيض الهى را در خود فراهم ساخت.»گفت و گو با مجله حوزه، ش ۳۳ / ۴۴
۲. مباحث علوم قرآنى
مفسر بزرگوار، در شروع تفسير مباحثى در قالب ده گفتار درباره علوم قرآنى دارد:
گفتار اوّل در بيان فضيلت قرآن و وجوب تمسك به آن.
گفتار دوم در بيان عدم تحريف قرآن و توجيه اخبار تحريف.
گفتار سوّم در تفسير قرآن و روش مفسرين و كتب تفسيرى.
گفتار چهارم در اختلاف قرائت قرآن و تحقيق كلام در سياهى قرآن.
گفتار پنجم در فضيلت قرائت قرآن و حفظ و تعليم و تعلم آن.
گفتار ششم در بيان اعجاز قرآن و وجوه اعجاز آن.
گفتار هفتم در وجوب احترام قرآن و حرمت هتك آن.
گفتار هشتم در بيان شفاعت و خصومت قرآن و بحث مختصرى درباره شفاعت.
گفتار نهم در كيفيت نزول قرآن و مراتب نزول.
گفتار دهم در بيان استعاذه و حقيقت آن و بحثى درباره مستعيذ و مستعاذ به و مستعاذ منه.
البته پرداختن به اين گونه مباحث سنت حسنه اى است كه در بعضى از تفاسير قدما و متأخرين هم به چشم مى خورد.
۳. نثر تفسير
نثر آن نسبتا ساده و روان است كه براى استفاده عموم مردم و اهل علم نوشته شده است.
تفاسير فارسى در تاريخ تفسير جايگاه بلندى داشته اند، در اين زمينه تفاسير مواهب عليه، منهج الصادقين، الدر التنظيم، تفسير شريف لاهيجى و... ياد كردنى و ستودنى است.
از آنجا كه مرحوم طيب، به هدايت عامه عنايت خاصى داشته، مترصد شده كه تفسيرى به زبان مادرى و زبانى كه مردم با آن مأنوس اند، بنويسد تا بهره نيكوتر و بازده بهترى داشته باشد. در ميان مفسران معاصر نيز تفاسير قابل توجهى به زبان فارسى نگاشته شده است از جمله: تفسير اثنى عشرى، تفسير جامع، كنز العرفان در علوم قرآن، تفسير عاملى، پرتوى از قرآن، نمونه و...
تفسير اطيب البيان از لحاظ اينكه در استخدام واژگان، بعضا از واژه هاى عربى استفاده مى كند و ابتدا و انتهاى همه سوره ها، خطبه هايى به زبان عربى دارد تقريبا به يك تفسير ملمع شبيه است، شبيه آنچه در تفسير كيوان قزوينى، از عباس كيوان قزوينى- منصور عليشاه و تفسير نفحات الرحمن از شيخ محمد نهاوندى مى بينيم.
ضمنا از اسم تفسير گرفته كه« اطيب البيان فى تفسير القرآن» است، در جاى تفسير نيز از جملات عربى استفاده مى كند، چنان كه در آخر جلد شش آمده است: تمت بعون اللّه و توفيقه سوره يونس يتلوها هود انشاء اللّه تعالى، بحوله و قوته بيد العبد الذليل الحقير السيد عبد الحسين المدعو بطيب.
۴. ترجمه قرآن
ترجمه آيات در اين تفسير، صرف نظر از اشكالات خيلى جزئى، ترجمه اى عالمانه و محققانه و دقيق است، متأسفانه مرحوم آيت اللّه طيب، همه آيات را ترجمه نكرده اند و اگر همه آيات را ترجمه كرده بودند، مى توانست خود ترجمه اى كامل بر قرآن باشد.
درباره ترجمه قرآن بايد اذعان كرد كه آوردن كلماتى كه با قرآن حكيم بتواند هماورى كند محال است زيرا تحدى قرآن هم به معنى است و هم به لفظ و بشر هرگز نمى تواند، مانند آن را بياورد. ترجمه تنها كوششى است براى فهم معانى آيات، كه موفقيت در آن به هر حال نسبى است و از آنجا كه كلام بشر خالى از اشتباه و غفلت و سهو نيست، ترجمه هاى قرآن نيز خالى از اشكال نيست.
در مجموع، ترجمه مؤلف بسيار دقيق و محققانه است و بسيارى از اشتباهات مترجمين قرآن در آن وجود ندارد.
مفردات و عبارات استفاده شده تقريبا امروزى و سليس و روان است هر چند استفاده نشانه مفعولى« مر»( كه در قديم مرسوم بوده) و مانند آن در اين تفسير ديده مى شود.
همچنان كه اشاره شد متأسفانه مفسر ارجمند، همه آيات را ترجمه نكرده اند، به عنوان مثال در سوره بقره، آيات ۱۲۱، ۱۲۲، ۲۵۳ تا ۲۶۶ و ۲۷۰ تا ۲۸۶ ترجمه نشده است.
و برخى نكات نيز رعايت نشده است از باب نمونه در آيه ۷۸ سوره بقره:« و منهم اميون لا يعلمون الكتاب إلا أماني...» آمده است: و بعضى از اهل كتاب سواد خواندن و نوشتن را ندارند و از كتاب نمى دانند جز دروغها و بهم بافته هاى مزوران را.اطيب البيان، ۲ / ۶۶
( امانى) را( دروغها و بهم بافته هاى مزوران) ترجمه كرده است، در صورتى كه( امانى) جمع( امنيه) و به معنى آمال و آرزوهاست و مربوط به آمال و آرزوهايى است كه يهوديان داشتند مانند اينكه بهشت را مخصوص خود مى دانند كه همين آرزوها را مفسر در صفحه ۶۸ ذكر كرده است ولى در ترجمه رعايت ننموده است.
و يا آيه ۱۸۸«... لتأكلوا فريقا من أموال الناس بالاثم...» چنين ترجمه شده است:«... براى اينكه قسمتى از اموال مردم را بخوريد...»همان / ۳۴۴ كه« بالاثم» از ترجمه ساقط شده است.
و همچنين برخى موارد ديگر كه ياد كرد همه آنها از حوصله اين مقال بيرون است و يافتن غفلتها و اشتباهات و سهو القلم ها در ترجمه عالم و دانشمند بزرگوارى چون آيت اللّه طيب، به راستى امرى دشوار است و اگر تكليف نبود و در ترجمه آيات راه بر مسامحه بسته نبود، لب فرو مى بستيم و در اين مورد هيچ اشاره نمى كرديم اما بر همگان است كه درباره قرآن و رساندن معنا و مفهوم واقعى آن از هيچ تلاشى فرو گذار نكنند.
۵. مراعات جهات لفظى و اجتناب از تطبيق
از خصوصيات بارز اين تفسير مقيد بودن مؤلف به دلالت لفظى آيات قرآن است و از مسائلى كه منجر به تطبيق و تأويل مى گردد و محلى براى دخالت انگيزه ها و ذوقيات است جدا پرهيز دارد. مؤلف، با تسلطى كه بر ادبيات عرب دارد كيفيت استعمالها و دلالت هاى آن را خوب مى شناسد و در همه جا وضع لغوى و حدود دلالت و موازين لغت را مراعات مى كند، مؤلف مى گويد:
... و اگر خدا توفيق دهد و امام عصر مددى فرمايد تصميم دارم در اين تفسير آياتى را كه ظاهر الدلاله است به همان ظاهر اكتفا نمايم و با رعايت اخبار وارده بر خلاف ظواهر و كلمات بزرگان از محققين و دانشمندان خبره فن، و اگر ظاهر الدلاله نباشد هرگاه خبر معتبرى در تفسير و تأويل و بيان آن يافتم آن خبر را متذكر شده و تشريح نمايم و هرگاه خبر معتبرى نيافتم علمش را به اهلش محول كنم، در صورت اخير اگر چيزى در بيان آيه گفته شود مجرد احتمال است و قصد به مراد و مقصود، منظور نيست.مقدمه جلد اوّل اطيب البيان
۶. برخورد با مفسران
آنچه را كه مفسران در ذيل آيات آورده اند، بعضا بدون اظهار نظر و اكثرا با مقايسه و سنجش نقل كرده است، البته در مواردى كه نظر مفسران اختلاف دارد، به ارايه نظرات ديگران اكتفا نمى كند بلكه به سنجش آنها پرداخته و اگر خود بيانى مستقل داشته باشد بدان مى افزايد.
اينك به برخى موارد كه عنوان سنجش و ترجيح و انتخاب دارد اشاره مى كنيم:
در تفسير آيه« ان هؤلاء ليقولون»( دخان، ۴۴ / ۳۴) مفسران گفتند اين كلام ابوجهل است... مى فرمايد: اين باطل است زيرا با كلمه( هولاء) مناسبت ندارد و اشاره به جماعت است.همان، ۱۲ / ۹۰
در آيه« ان يؤتوا اولى القربى»( نور، ۲۴ / ۲۲) مفسران گفتند( ان لا يؤتوا) بوده، كلمه لا حذف شده و جواب( و لا يأتل) است.
مى فرمايد: لكن جواب آن محذوف است، به دلالت جمله و( ان يؤتوا) يعنى بايد و واجب است اينكه به اولى القربى عطا كنند.همان، ۹ / ۵۳۶
« و سبح بحمد ربك حين تقوم»( طور، ۵۲ / ۴۸) در اين آيه، اقوال زيادى گفتند كه بالغ بر هفت قول است: قيام ليل براى تهجد. از نوم غيلوله براى صلوه ظهر. بر صلوات مفرد... از مجالس كه گفتند كفاره هر مجلسى ذكر است. بر صلوه فجر. بر كليه صلوات. بر نافله فجر. اقول: تمام اين اقوال بدون مدرك است و تفسير به راى است. كلمه« حين تقوم» مطلق است شامل هر قيامى مى شود.همان، ۱۳ / ۳۱۵ و ۳۶۹
مفسران در مدت مكث حضرت يونس عليه السّلام در بطن ماهى اختلاف كرده اند، بعضى گفته اند ۷ روز، بعضى ۲۰ روز، بعضى ۴۰ روز و تمام اينها بى مدرك است و در خبر از حضرت باقر عليه السّلام است كه فرمود: سه روز.همان، ۱۱ / ۱۹۴
در« فاوحى الى عبده ما اوحى»( نجم، ۵۳ / ۱۰) مرجع ضمير فاوحى همان شديد القوى است و مفسرين اينجا به دست و پا افتاده اند گفتندهمان، ۱۳ / ۳۳۵
در آيه« و من الليل فاسجد»( انسان، ۷۶ / ۲۶) بعضى گفتند مراد نماز مغرب و عشاء است، بعضى گفتند نماز شب است كه بر پيامبر واجب بوده است. اقول: بعيد نيست مراد مطلق عبادات باشد و...همان، ۱۳ / ۳۱۹
در آيه« و النجم إذا هوى»( نجم، ۵۳ / ۱) بعضى گفتند: مراد، قرآن است، بعضى گفتند مراد، ستاره ثريا است، بعضى گفتند مراد، مطلق نجوم است، بعضى گفتند مراد، شهاب است. اقول: آنچه به نظر مى رسد مراد جنس نجم است نه نجم مخصوص.همان / ۳۲۱
مؤلف صراحتا در مواردى چند متذكر شده كه مراجعه به آراء مفسران درست نيست و در تفسير قرآن بايد به فرمايشات پيامبر و مبينان قرآن مراجعه كرد.
۷. تفسير قرآن به قرآن
مفسر گرانقدر، در تفسير آيات، به آيات ديگر نظر دارد و در مواردى از آيات قرآن بهره گرفته است از باب نمونه در آيه« و وصينا الإنسان بوالديه...»( لقمان، ۳۱ / ۱۴) مى گويد آيات و اخبار در فضيلت برّ و احسان به پدر و مادر و... دلالت دارد، سپس آيات مربوطه را براى تفسير مى آورد.همان، ۱۰ / ۴۲۲
در آيه« و الطور و كتاب مسطور...»( طور، ۵۲ / ۱- ۲) مى فرمايد:... كوه مخصوص و آن طور سينا كه خداوند با موسى تكلم فرمود و در آيه شريفه كه وادى مقدس است مى فرمايد:« انك بالواد المقدس طوى»( طه، ۲۰ / ۱۲) و وادى ايمن است كه مى فرمايد:« فلما اتاها نودى من شاطى ء الواد الايمن فى البقعه المباركه من الشجرة»( قصص، ۲۸ / ۳۰) و مى فرمايد:« و شجرة تخرج من طور سيناء»( مؤمنون، ۲۳ / ۲۰).همان، ۱۲ / ۲۹۲
در آيه« كذلك و اورثناها قوما آخرين»( دخان، ۴۴ / ۲۸) مى فرمايد:
همين نحو به ميراث داديم تمام آنها را به قوم ديگر كه بنى اسرائيل باشند چنانچه مى فرمايد:« كذلك و اورثناها بنى اسرائيل»( شعراء، ۲۶ / ۵۹) و... لذا مؤمنين بهشت مى روند فقط تفضل است استحقاقى ندارند كه مى فرمايد:« الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون»( مؤمنون، ۲۳ / ۱۱)...همان / ۸۶
مؤلف به تفسير قرآن به قرآن اهتمام زيادى دارد و مى توان گفت بعد از اخبار و روايات، به آيات رو مى آورد و در تفسير آيات، بعد از آن كه مسايل گوناگونى را مطرح مى كند، اگر آياتى براى تاييد مطلب باشد آورده مى شود، اگرچه معتقد است كه آيات قرآن اخبار را تاييد مى كنند.
۸. احكام شرعى
احكام شرعى را شرح و بسط مى دهد و اقوال مختلف را در هر باب به صورت فتوايى نقل مى كند. آن جا كه اختلاف نظرى باشد مى سنجد و جرح و تعديل مى كند و نظرى مى دهد و جهت برترى يك فتوى را بر ديگرى بيان مى كند. اما در همه موارد به نظر شيعه اكتفا كرده و نظر ديگران را به ندرت ذكر مى كند.
تفسير اطيب البيان از بحث احكام شرعى و مسايل فقهى بر ساير تفاسير مزيتى دارد، هر جا كه مناسبتى جهت بيان اصلى از اصول و حكمى از احكام فقه پيدا شود حق مطلب را ادا مى كند.
از اين جهت، حتى مجمع البيان و تفسير شيخ ابو الفتوح رازى و نمونه، به پاى آن نمى رسند. اگر چه مرحوم طيّب قصد ندارد همه احكام را مشروحا توضيح دهد، چنانكه خود مى فرمايد:... ما ناچاريم كه در ضمن تفسير به يك يك آنها( احكام) شرح مقدار لازم دهيم و تفصيل آن را حواله به كتب فقهى دهيم.همان، ۳ / ۷۶
اطيب البيان در تفسير آيه« و يقيمون الصلوة...» ۶۰ صفحه توضيح داده از معناى اقامه، صلوة، فضيلت و اهميت صلوة، و روايات متعددى در رابطه با حقيقت نماز، شرايط نماز، اجزاى نماز، اقوال نماز، قرائت، معنى تشهد، معنى لا إله إلا اللّه ارايه داده و تمام زواياى مطلب را روشن كرده است، در صورتى كه مجمع البيان، نزديك يك صفحه، به اختصار بيان كرده و تنها معنى مختصرى از صلوة، شان نزول و قرائت ارايه داده است.طبرسى، مجمع البيان، ۱ / ۳۸، ذيل آيه ۳ سوره بقره
تفسير شيخ ابو الفتوح رازى هم نزديك نيم صفحه به اين موضوع اختصاص داده است: معنى صلوة و استشهاد به چند شعر و معنى آن در شرع و اينكه مراد از صلوة، نماز پنجگانه است.شيخ ابو الفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن، ۱ / ۴۲
تفسير نمونه فقط به معنى تحت اللفظى و يك مطلب يك صفحه اى تحت عنوان( ارتباط با خدا- اقامه نماز) پرداخته است.تفسير نمونه، ۱ / ۴۳
۹. اختلاف قرائات
به اختلاف قرائات توجهى ندارد و صريحا مى گويد: بنابر آنچه ذكر شد ادلّه مشهور بر اثبات حجيّت قرائات هفتگانه، هيچ قابل اعتماد نيست و تنها سياهى قرآن كه از زمان نبى صلّى اللّه عليه و آله و سلم تا اين زمان به نحو تواتر به ما رسيده معتبر است و با شش دليل قاطع اختلاف قرائات را رد مى كند.اطيب البيان، ۱ / ۳۱
از باب نمونه، در ذيل آيه( انّ المصدقين و المصدقات) مى فرمايد: بعضى قراء بدون تشديد قرائت كردند به معنى تصديق كنندگان كه مرادف با ايمان است، ليكن مكرر گفته ايم كه معتبر همان سياهى قرآن است و همين تواتر است و مدركى بر صحت قرائت قراء برخلاف آن نداريم.همان، ۱۳ / ۴۳۲
حتى خبرى را كه از طريق شيعه از ائمه هدى رسيده كه فرمودند: اقرؤا القرآن كما يقرء الناس و ادعا كرده اند كه مراد از ناس در اين خبر قراء سبعه است اين ادعا هم بدون دليل و باطل است.همان، ۱ / ۴۳۲
تفسير جامع( حاج سيد ابراهيم بروجردى)، از جمله تفاسيرى است كه با اطيب البيان در اين مورد هماهنگ است.
۱۰. مباحث كلامى
مباحث كلامى را مفصل طرح مى كند و خود در هر قسمت مستدلا نظر مى دهد و به دلايل عقلى و نقلى آن را اثبات مى نمايد و پس از آن نظر معصومين عليهم السّلام را هم ذكر مى كند و مثل ساير موارد تنها روش شيعه را منظور نظر قرار مى دهد و بعضا هم طالبين را به كتاب پرارزش خود، به نام« كلم الطيب» كه مباحث جالبى در اصول عقايد به صورت مبرهن و مستدل دارد ارجاع مى دهد و از اطاله كلام مى پرهيزد.
از تفاسيرى كه در خصوص مباحث كلامى، داد سخن داده اند مى توان تفاسير ذيل را نام برد: تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين( ملا فتح اللّه كاشانى) فارسى، الدر النظيم خاقانى( محمد رضا ابن محمد امين همدانى) فارسى، تفسير الميزان( علامه سيد محمد حسين طباطبائى) عربى.
با توجه به حساسيتى كه مؤلف در مسايل كلامى داشته اند، دار التبليغ اسلامى را با همكارى علماء اصفهان در مقابل هجوم تبليغاتى مسيحيان تاسيس كرده اند و دست به تأليف كتاب« كلم الطيب» زده اند تا بتواند جوابى باشد در برابر شبهات و...گفت و گو با مجله حوزه، ش ۳۳ / ۳۲
اين گونه مباحث را هم مفصّل توضيح مى دهد كه يك نمونه را در مقايسه با تفاسير ديگر ارايه مى دهيم: در ذيل آيه« و لهم عذاب عظيم»( بقره، ۲ / ۷)، مجمع البيان صرفا بحث اجمالى لغوى كرده است.مجمع البيان، ۱ / ۴۴ و تفسير ابو الفتوح رازى در اين رابطه مى گويد:« ايشان را عذابى بود بزرگ در دنيا و كشتن و اسير گرفتن و در آخرت به دوزخ و عذاب استمرار الم بود بر معذب و عذوبه آب براى روندگى او بود، در حلق و سر زبان را عذبه بر اين خوانند بر سخن گفتن مستمر بود و عظيم در اصل بزرگى شخص بود پس در عظم شان بكار دارند.»روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن، ۱ / ۴۶ و تفسير نمونه هم فقط ترجمه تحت اللفظى كرده است.تفسير نمونه، ذيل آيه
اين در حالى است كه اطيب البيان معناى لغوى عذاب را مفصلا بيان كرده و سپس اصل عذاب و خلود را ثابت نموده و نزديك ۴۰ آيه از قرآن درباره عذاب آورده و ترجمه و شرح كرده است. بعد به سراغ اخبار و روايات رفته، و شواهدى مى آورد. سپس دليل عقل بر اثبات عذاب و دليل اجماع و نظريات منكرين عذاب و خلود را آورده و تحت عنوان سئوال و جواب، به گونه مبسوط جواب داده است كه مجموعا به ۲۰ صفحه مى رسد.اطيب البيان، ۱ / ۲۸۲
۱۱. لغت و اشتقاق
به لغت و اشتقاق و غير آن هم غالبا مى پردازد،همان، ۲ / ۹۲، ۷۴، ۱۰۳ و ۱۲۰ اما نه مثل تفسير مجمع البيان، زيرا در تفسير مجمع البيان، جانب علومى مانند: لغت، نحو، تصريف و اشتقاق، رجحانى دارد و در اين امور موشكافى هاى دقيق به عمل آمده است. تفسير اطيب البيان از اين نظر به پاى مجمع نمى رسد.
تفسير مجمع البيان يك تفسير درسى است، به خلاف اطيب كه يك تفسير همه جانبه است و عامه مردم از آن كما بيش بهره مى گيرند، نثر روان و ساده اى دارد. همچون دريايى مواج كه هر كس مى تواند بدون سر و صدا به فراخور حالش از آن آب بردارد. علت هم معلوم است، مرحوم طيب يك واعظ منبرى بوده و با اين روش مانوس است و تفسيرى براى همه افراد جامعه حتى كم سواد نوشته، و پيچيدگى در كلماتش مشاهده نمى شود، با اين حال هر جا كه مناسبت داشته باشد، به معناى لغات مى پردازد كه به برخى موارد اشاره مى كنيم:
۱. ايمان در لغت به چند معنا استعمال شده است.همان، ۱ / ۱۳۳
۲. شيطان يا مأخوذ از شطن و ياء آن زايد است بر وزن فيعال... و يا مأخوذ از شاط و الف و نون آن زايد است...همان / ۳۹۹
۳.( فلا اقسم) بعضى گفتند: لا زايد است... لكن گفتيم كلمه زايده در قرآن نيست... بعضى گفتند جزء قسم است.همان، ۱۲ / ۴۰۷
۴. كلمه احمد افضل التفضيل است و دو معنى كرده اند، به معنى اسم فاعلى و به معنى مفعولى.همان / ۵۱۴
۵. الف و لام حسنه( من جاء بالحسنه)، الف و لام جنس است شامل جميع حسنات مى شود.همان، ۱۰ / ۱۹۵
۱۲. قصص
در بيان قصص قرآن، غالبا نقل تفاسير ديگر را ملاك قرار داده و در مواردى ذكر مأخذ نيز كرده است. البته قصص را تا آنجايى كه از روايات و اخبار استفاده مى شود آورده و از ما بقى صرف نظر مى كند و به اندازه كافى هم تفصيل مى دهد.
براى تتميم و تكميل بعضى از قصص، به كتب ديگر هم مراجعه و از منابع اصلى استفاده مى نمايد و اگر در ديگر آثارش بيان كرده باشد بدانجا احاله مى دهد، براى مثال: و ما در جمله اول كلم الطيب در بحث نبوت موسى و عيسى شرح حال بنى اسرائيل را از كتب عهد قديم و جديد آنها بيان كرده ايم همان، ۱۳ / ۱۶۷
و يا در همان كلم الطيب ما حال حواريين را از كتب خود نصارى، مفصلا بيان كرده ايم.همان / ۵۲۲
ساير قصه هاى قرآنى را نيز به تناسب آيات، در جاى هاى مختلف تفسير به تفصيل آورده است. از جمله در جلد ۶ و ۱۳.
۱۳. حكايات و تمثيلات
حكايات را به اندازه كافى تفصيل مى دهد ولى مأخذ آنها را نقل نمى كند و غالبا از حكايات مذهبى استفاده مى نمايد:( ج ۲، ص ۵۲)،( ج ۲، ص ۱۸۹).
از تمثيلات و اصطلاحات عاميانه نيز در جاى جاى تفسير بهره برده است:( ج ۱۲، ص ۵ و ۲۵)،( ج ۱۳، ص ۲۴۸).۱۴. رجال
رجال ياد شده در اين تفسير همه مورد اعتماد شيعه است و به غير كارى ندارد و حتى مراجعه به تفاسير عامه را جايز نمىداند،همان، مقدمه جلد اوّل / ۲۳ از باب نمونه: ابن بابويه، ابى صلت هروى، جابر ابن عبد اللّه انصارى، داود ابن كثير، ابن كيسان، على بن ابراهيم، جابر جعفى، سفيان سورى، حمران بن اعين، حضرت عبد العظيم، ابن عباس، ابن شهر آشوب، شيخ صدوق، ابو حمزه ثمالى، حماد بن عثمان، و دهها رجال ديگر كه ذكر نام آنان، به درازا خواهد انجاميد.
۱۵. مسايل اخلاقى
مؤلف به مسايل اخلاقى توجه فراوانى دارد و به هر بهانهاى آنها را طرح مىكند و بعضا احساس مىشود كه از كتاب تفسير خارج شده و به يك كتاب اخلاقى نزديكتر است. در موارد زيادى، واقعا بجا و مناسب و گاهگاهى هم سخن به درازا كشيده شده كه جاى آن در تفسير نيست و بايد در كتب اخلاقى بررسى شود. براى مثال در تفسير آيه:« و الذين آمنوا و ما يخدعون إلا أنفسهم و ما يشعرون»( بقره، ۲ / ۹) بعد از آنكه معنى مخادعه و دفع اشكالات بر آيه و مراتب مخادعه را مطرح مىكند، مىگويد: كه اين منافقان با مؤمنان نيز مخادعه مىكنند و مخادعه با مؤمنين اينست كه در ظاهر ابراز برادرى و همكارى و مساعدت و دوستى و محبت مىنمايند ولى در باطن در مقام ايذاء و ظلم و... با آنها بر مىآيند.
و اضافه مىكند كه: ما در اين جا جامع صفات نفاق و دورويى را متذكر مىشويم. و موضوعات مستقل و مفصلى را تحت عناوين دورويى، دو زبانى، ايذاء، ظلم، تحقير، اهانت، طلب عثرات مؤمنين و تفتيش از عيوب آنان، سرزنش، غيبت، بهتان، نمّامى، سوء ظن، ترك نصيحت مؤمنين، ترك اعانت كردن مؤمنين، عداوت مؤمن و... همراه با آيات مربوطه متجاوز از ۶۰ صفحه توضيح و شرح مىدهد.همان، ۱ / ۳۱۳
۱۶. شعر
گاهى شعر و نثرى براى تلطيف ذوق آورده و استشهادات شعرى به عربى نيز دارد. از شاعران نامى مثل: مولوى، حافظ، نظامى، سعدى، فردوسى، خيام، خواجه عبد اللّه انصارى و... بهره جسته است.
مفسر گرامى، به ديوانهاى عربى نيز توجه داشته و از آنها بهره برده است. همچون: ديوان منسوب به امير المؤمنين عليه السّلام، منظومه حاج ملا هادى سبزوارى، ديوان فرزدق و...
۱۷. استدلال و احتجاج
از نظر استدلالى و احتجاجى، گاه ملاحظه مىشود كه نظر ديگرى را طرح و رد كرده است، آن هم در مواقعى كه موضوع اهميت خاصى دارد.
درباره شب قدر، بعد از نقل قولهايى از شيعه و سنى، مىگويد: عقيده ما شب بيست و سوم است.همان، ۱۳ / ۷۱
درباره شفاعت هم استدلالى بحث كرده است و به مسايل مربوط به آن به گونه مبسوط پرداخته است.همان / ۶۴
مسأله جبر و اختيار كه يك بحث جنجالى است, شرح و بسط داده و جوانب قضيه را روشن كرده و در نهايت نظر مختار را اثبات مىنمايد.همان، ۹ / ۴۲۰ احتجاجات فراوانى در خصوص انبياء با اهل سنت دارد.همان، ۷ / ۹۰, ۱۲ / ۱۷۸, ۷ / ۳۹۸
گاه اشكالاتى را كه در ضمن توجه به آيات پيش مىآيد و براى ذهن معمول انسانى توليد شكوكى مىكند، به طرح اشكالات و بسط و تحليل آنها مىپردازد و با دلايل عقلى و نقلى به پاسخگويى آن اقدام مىكند.همان، ۱ / ۳۱۳ و ۳۲۵, ۱۰ / ۴۰, ۱۲ / ۵ و ۹۶
۱۸. جانبدارى از شيعه
اين تفسير بر اساس مكتب تشيع نوشته شده و از نظر شيعه بسيار جانبدارى مىشود و براهين زيادى بر ردّ نظريات مخالفان تشيع و رفع شبهات وارده و اثبات مذهب اماميه دارد. مباحث زيادى از اختلاف فريقين طرح مىنمايد كه بعضا جنبه استدلالى و احتجاجى دارد، براى نمونه: ضرورت مذهب اماميه اين است كه سحر در انبياء و ائمه اثر نمىكند، بر خلاف مذهب عامه كه بخارى و مسلم روايت كردهاند كه سحر در او اثر كرد.همان، ۹ / ۵۸۰ و نمونههاى فراوان ديگر كه به تفصيل بحث كرده است.همان، ۱۳ / ۶۴ و ۱۷۸
۱۹. مباحث فلسفى
اندكى مباحث فلسفى، در اين تفسير به چشم مىخورد، اما منظور اصلى مفسر نيست و در ضمن مباحث، استشهادات زيادى، به منظومه ملا هادى سبزوارى دارد.همان، ۴ / ۳۲۹, ۵ / ۱۲۳، ۷ / ۱۳۳ و ۲۷۱, ۱۰ / ۴۵۱ در مواردى هم كلام حكما را طرح, و جرح و تعديل مىكند.همان، ۱۳ / ۳۴۲, ۱۲ / ۷ و ۳۳۸
۲۰. اخبار و روايات
مؤلف براى بيان و اثبات منظور خويش از تمامى اخبار و احاديث اهل بيت عليهم السّلام استفاده مىكند و به جرأت مىتوان گفت اين تفسير، تنها براساس اخبار و احاديث منقوله از اهل بيت عليهم السّلام نهاده شده است. از سلسله روايات و رجال آن زياد ياد نمىكند ولى همه را از طريقى مىگيرد كه رجال آن مورد اعتماد شيعهاند.
بنابراين مأخذ اين تفسير همه كتب معتبر روايى و حديثى شيعه است، در عين حال به تفسير قرآن به قرآن خيلى عنايت دارد. آنچه از خود مىگويد، تحت عنوان: تحقيق اين است كه...، و در مواردى هم نظر مختار را تحت عنوان اقول، مستدل بيان مىكند.
مؤلف در وجه تسميه تفسير به اطيب البيان مىگويد:
و چون در تفسير آيات قرآن از احاديث و بيانات خاندان نبوت و معادن علم و حكمت حضرت احديت استفاده نمودم و حقا كه بيانات ايشان بهترين و پاكيزهترين بيانات در تفسير قرآن بوده و اين جامه تنها به قامت اينان راست آمده لذا اين كتاب را اطيب البيان فى تفسير القرآن ناميدم.همان، جلد اوّل، مقدمه
و در جاى ديگر مىگويد: در تفسير قرآن بايد به فرمايشات پيغمبر و مبينان قرآن( كه طبق حديث ثقلين و احاديث قطعى ديگر عترت پيغمبر يعنى ائمه اثنا عشر مىباشند) مراجعه كرد.
مؤلف به احاديثى كه مستند نباشد توجهى ندارد، چنانكه خود مىگويد: اخبار زيادى از خواص القرآن از پيامبر و از حضرت باقر عليه السّلام نقل كردهاند، صرف نظر كردهايم چون سند نداشت.همان، ۱۲ / ۱۰۴
در مواردى كه اختلاف نظر پيش مىآيد، نظر مستند به معصومين عليهم السّلام را انتخاب مىكند.از باب نمونه نك به: ۱۲ / ۴۸, ۱۳ / ۱۶۷, ۱۱ / ۱۹۴ و..
و بعضا رواياتى از اهل سنت نقل مىكند ولى هدفش رد آنهاست و به خود كتابهاى اهل سنت اشاره دارد، براى مثال درباره روايت( اصحابى كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتهم) كه از اهل سنت روايت است كه اصحاب پيامبر، همه عدول بودهاند، اين روايت را به شش وجه مردود مىشمارد و براى اثبات نظر خود به صحيح بخارى و مسند احمد بن حنبل، استشهاد مىكند.
و نهايتا مىگويد: بر فرض صحت حديث، منع مىكنم صدق اصحاب را بر كسانى كه مسلك على عليه السّلام را نپيمودهاند، زيرا طبق حديث مسلّم كه از ام سلمه روايت شده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم به عمار فرمود:« يا بن سميه، لا تقتلك اصحابى لكن تقتلك الفئة الباغية» و اين حديث بقدرى معروف بود كه معاويه و عمر و عاص نتوانستند انكار كنند، پيامبر مخالفين على عليه السّلام را از زمره اصحاب خود خارج كرد.همان، ۱ / ۳۰۷
به طور خلاصه طرز فكر مفسر بزرگوار، بر اساس اخبار صحيح و درك اعتقادى وى از اسلام مىباشد، چنانكه خود فرموده است:
مدرك اخبار اهل بيت نزد شيعه كه حاوى اخبار است، كتب اربعه متقدمين: كافى، من لا يحضره الفقيه، تهذيب و استبصار و كتب اربعه متاخرين: وافى، بحار و مرآت العقول و ساير كتب اخبار.
تنبيه: اين علما اخبار، تمام همّ آنها بر جمع آورى اخبار بوده كه از اصول اربعمائه اصحاب ائمه اخذ كرده و مُبوب فرمودهاند، و اما تمييز بين صحيح و موثق و مرسل و مقطوع و ضعيف در عهده مجتهدين خود و علماء شيعه را بدانيد كه چه اندازه زحمت كشيده و اينها را در دسترس شيعه قرار داده و چه اندازه عمر عزيز خود را صرف اين قسمتها نموده. شكر اللّه سعيهم...همان، ۱۲ / ۲
در خاتمه براى مفسر بزرگوار از خداوند متعال، غفران طلب مىكنيم و علاقهمندان را به استفاده از اين تفسير توصيه مىكنيم.