مقدّمه
ما با دانش محدودى كه داريم نمىتوانيم به كُنْه آخرت و مطلق عالم غيب، پى ببريم و بايد تنها به يك سلسله شناختهاى كلّى كه از براهين عقلى به دست مىآيد و اوصافى كه به وسيله وحى، معرّفى شده است، بسنده كنيم. اينك به ذكر اوصافى كه از قرآن كريم به دست مىآيد مىپردازيم:
البته ممكن است بعضى از الفاظ كه در وصف عالم آخرت به كار مىرود الفاظ متشابهى باشد و تصوّرى كه از شنيدن آنها به ذهن ما مىآيد، دقيقاً مطابق با مصداق واقعى نباشد، و اين، نه به خاطر قصور بيان است بلكه به خاطر قصور فهم ماست و گرنه، ترديدى نيست كه با توجه به ساختار ذهنى ما بهترين الفاظى كه مىتواند نمايشگرِ آن حقايق باشد همان است كه قرآن كريم، انتخاب كرده است.چون بيانات قرآن شامل مقدّمات آخرت نيز مىشود از اينرو، سخن را از مرگ انسان، آغاز مىكنيم:
همه انسانها خواهند مُرد
قرآن مجيد تأكيد مىفرمايد كه همه انسانها (بلكه همه جانداران) خواهند مرد و در اين عالم، هيچ كس جاودانه نخواهد زيست:«كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان۱؛هر كس روى زمين هست فانى مىشود».
«كُلُّ نَفْس ذائِقَةُ الْمَوْت۲؛هر كسى مرگ را خواهد چشيد».
و خطاب به پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد:«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ۳؛تحقيقاً تو خواهى مُرد و ايشان (هم) خواهند مُرد».
«وَ ما جَعَلْنا لِبَشَر مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ۴؛پيش از تو براى هيچ انسانى، جاودانگى قرار نداديم، پس آيا در صورتى كه تو مُردى ايشان جاودان خواهند بود؟!»
بنابراين مىتوان مردن را يك قانون كلّى و استثناءناپذير براى همه جاندارانِ جهان دانست.
گيرنده جانها
قرآن كريم از يك سو، گرفتن جان را به خداى متعال، نسبت مىدهد در آنجا كه مىفرمايد:«اللّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها۵؛خدا جانها را هنگام مرگشان مىگيرد».
از سوى ديگر، ملك الموت را مأمور قبض روح، معرفى مىكند:«قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ۶؛ بگو شما را فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده است مىگيرد».
در جاى ديگر، گرفتن جان را به فرشتگان و فرستادگان خدا اِستناد مىدهد:«حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا۷؛تا هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد فرستادگان ما (جان) او را مىگيرند».
بديهى است هنگامى كه فاعلى كار خود را به وسيله فاعل ديگرى انجام دهد نسبت كار به هر دو، صحيح است و اگر فاعل دوم هم واسطهاى در انجام كار داشته باشد مىتوان كار را به فاعل سوم هم نسبت داد. و چون خداى متعال، گرفتن جانها را به وسيله ملك الموت انجام مىدهد و او نيز به وسيله فرشتگانى كه تحت فرمانش هستند هر سه نسبت، صحيح است.
آسان يا سخت گرفتن جان
از قرآن مجيد، استفاده مىشود كه گماشتگان الهى، جان همه مردم را يكسان نمىگيرند بلكه بعضى را به راحتى و احترام، و بعضى ديگر را با خشونت و اهانت، قبض مىكنند. از جمله در مورد مؤمنان مىفرمايد:
«الَّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ۸؛كسانى كه فرشتگان جانشان را با خوشى مىگيرند و به ايشان سلام (و احترام) مىكنند».
و درباره كافران مىفرمايد:«وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ... ۹؛ هنگامى كه فرشتگان، روح كافران را مىگيرند به روى و پشت آنها مىزنند...»
شايد بتوان گفت كه ميان افراد مؤمن و افراد كافر هم به حسب درجات ايمان و كفرشان تفاوت هايى در آسان يا سخت جان كندن، وجود دارد.
عدم قبول ايمان و توبه در حال مرگ
هنگامى كه مرگ كافران و گنهكاران فرا مىرسد و ديگر از زندگى در دنيا نوميد مىشوند از گذشته خودشان پشيمان مىگردند و اظهار ايمان و توبه از گناهانشان مىكنند ولى هرگز چنين ايمان و توبهاى پذيرفته نخواهد شد. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً۱۰؛ روزى كه بعضى از آيات پروردگارت ظاهر شود ايمان كسى كه قبلا ايمان نياورده يا در حالِ ايمانش كار خيرى انجام نداده است سودى براى او نخواهد بخشيد.
«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ... ۱۱؛ و توبه براى كسانى نيست كه كارهاى بد را انجام مىدهند تا هنگامى كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: اكنون توبه كردم»! و از قول فرعون، نقل مىكند كه هنگامى كه مُشرف به غرق شد گفت:«آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ۱۲؛ ايمان آوردم به اينكه خدايى نيست به جز همان خدايى كه بنى اسرائيل به او ايمان آوردهاند و من از اهل اسلامم». در پاسخ مىفرمايد:«آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ۱۳؛آيا اكنون، در حالى كه قبلا عصيان كرده و از مفسدان بوده اى؟!»
آرزوى بازگشت به دنيا
همچنين قرآن كريم از كافران و تبهكاران، نقل مىكند كه هنگامى كه مرگشان فرا مىرسد يا عذاب هلاك كنندهاى برايشان نازل مىشود، آرزو مىكنند كهاى كاش به دنيا برمى گشتيم و از اهل ايمان و كارهاى شايسته مىشديم، يا از خداى متعال در خواست مىكنند كه ما را به دنيا برگردان تا گذشته هايمان را جبران كنيم. ولى چنين آرزوها و درخواستهايى عملى نمىشود۱۴.
در بعضى از آيات، اضافه مىكند كه اگر برگردانده مىشدند به همان شيوه گذشته، ادامه مىدادند۱۵. و نيز در روز قيامت هم چنين آرزوها و درخواست هايى خواهند داشت كه به طريق اولى، جواب منفى خواهند شنيد:
«حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ... ۱۶؛ تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: پروردگارا، مرا برگردان شايد كار شايستهاى در موردى كه ترك كردهام انجام دهم. هرگز! اين سخنى است كه او مىگويد (و آرزويى است كه هرگز عملى نمىشود)».
«أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمحْسِنِينَ۱۷؛يا هنگامى كه عذاب را مىبيند گويد:اى كاش بازگشتى مىداشتيم تا از نيكوكاران شوم».
«... إِذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِ آياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ۱۸؛ هنگامى كه بر آتش دوزخ، عرضه مىشوند گويند:اى كاش بازگردانده مىشديم و (ديگر) آيات پروردگارمان را تكذيب نمىكرديم و از مؤمنان مىبوديم».
«... إِذِ الْمجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ۱۹؛ هنگامى كه بزهكاران سرهاى خويش را نزد پروردگارشان فرو افكندهاند (و مىگويند:) پروردگارا (اكنون) ديديم و شنيديم، پس ما را برگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم، اينك ما اهل يقين هستيم».
از اين آيات، به خوبى استفاده مىشود كه عالم آخرت، جاى انتخاب راه و عمل به تكاليف نيست و حتّى يقينى كه هنگام مرگ يا در عالم آخرت، حاصل مىشود تأثيرى در تكامل انسان ندارد و استحقاق پاداشى نمىآورد، از اينرو، كافران و گنهكاران، آرزو مىكنند كه به دنيا برگردنند تا اختياراً ايمان بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند.
عالم برزخ
از آيات قرآن، استفاده مىشود كه انسان، بعد از مرگ و پيش از برپايىِ قيامت، دورانى را در عالم قبر و برزخ مىگذراند و كمابيش شادى و لذّت، يا اندوه و رنجى خواهد داشت. و در بسيارى از روايات آمده است كه مؤمنان گهنكار، در اين دوران، در اثر پارهاى رنجها و عذابها كه متناسب با گناهشان مىكشند تطهير مىشوند تا در عالم قيامت، سبك بار باشند.
نظر به اينكه آيات مربوط به عالم برزخ، نياز به بحثهاى تفسيرى دارد از اينرو، از بررسى آنها صرف نظر نموده تنها به ذكر يك آيه، بسنده مىكنيم كه مىفرمايد:
«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون۲۰؛و از پسِ آنان (بعد از مرگشان) برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند».
پی نوشتها:
۱. سوره مؤمنون، آيه ۱۰۰.
۱. سوره الرحمن، آيه ۲۶.
۲. سوره آل عمران: آيه ۱۸۵، سوره انبياء: آيه ۳۵.
۳. سوره زمر، آيه ۳۰.
۴. سوره انبياء، آيه ۳۴.
۵. سوره زمر، آيه ۴۲.
۶. سوره سجده، آيه ۱۱.
۷. سوره انعام، آيه ۶۱.
۸. سوره نحل، آيه ۳۲، و نيز رجوع كنيد به: سوره انعام، آيه ۹۳.
۹. سوره انفال، آيه ۵۰، و نيز رجوع كنيد به: سوره محمد، آيه ۲۷.
۱۰. سوره انعام، آيه ۵۰، و نيز رجوع كنيد به: سبأ / ۵۱-۵۳، غافر / ۸۵، سجده / ۲۹.
۱۱. سوره نساء، آيه ۱۸.
۱۲. سوره يونس، آيه ۹۰، ۹۱.
۱۳. سوره يونس، آيه ۹۰، ۹۱.
۱۴. بايد دانست كه قرآن كريم، بازگشت كسانى را نفى مىكند كه عمرى را با كفر و عصيان گذرانده و در حالِ مرگ، آرزوى بازگشت به دنيا و جبران گناهانش را دارند و نيز بازگشت از عالم قيامت به دنيا را مطلقاً نفى مىكنند و اين، به معناى هرگونه بازگشت به دنيا نيست زيرا چنانكه قبلا گفته شد كسانى بودهاند كه بعد از مرگ، دوباره در همين دنيا زنده شدهاند و طبق عقيده شيعيان، بعد از ظهور حضرت ولى عصر (عج) نيز كسانى به دنيا رجعت خواهند كرد.
۱۵. سوره انعام، آيه ۲۷-۲۸.
۱۶. سوره مؤمنون، آيه ۹۹.
۱۷. سوره زمر، آيه ۵۸، و نيز رجوع كنيد به، سوره شعراء، آيه ۱۰۲.
۱۸. سوره انعام، آيه ۲۷-۲۸، و نيز رجوع كنيد به سوره اعراف، آيه ۵۳.
۱۹. سوره سجده، آيه ۱۲، و نيز رجوع كنيد به سوره فاطر، آيه ۳۷.
۲۰. مؤمنون، آیه ۱۰۰.