آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

ادبیات قرآن

عبارت «ادبیات قرآن » گرچه در نگاه نخست، عبارتی آشنا و آشکار می‌نماید، پس از تأمّل درباره مفهوم آن، آشکار می‌شود که بدون ابهام و پیچیدگی نیست. برای روشن شدن این عبارت، نخست باید مفهوم «ادبیات» روشن شود.

واژه‌شناسی

واژه «ادبیات»، جمع «ادبیة» است و ادبیه، خود مؤنّث «ادبی»، اسم منسوب (صفت نسبی) «ادب» به‌معنای چیزی است که با ادب سر و کار، و با آن پیوند دارد. مؤنّث آوردن «ادبیه» نیز گویا ازاین‌رو است که این واژه، کوتاه شده و جانشین ترکیب‌هایی چون «علوم ادبیه» یا «فنون ادبیه» است. [۱]

با این همه، در فارسی، «ادبیات» به‌صورت جمع «ادب» و «ادبی» به‌کار می‌رود. درست مانند «غزلیات» که گرچه در اصل، جمع «غزلیه»، و «غزلیه»، صفت موصوفی محذوف مثلاً «قطعه غزلیه» است، ولی در فارسی جمع «غزل» شمرده می‌شود. نیز مانند «رباعیات»، «تجربیات»، «ریاضیات» که در فارسی جمع رباعی، تجربه، و ریاضی به‌شمار می‌آیند.[۲]

اکنون به عبارت «ادبیات قرآن» بازگردیم؛ عبارتی که چندان آشکار و شیوا نیز نمی‌نماید؛ امّا به هر روی می‌تواند بیان‌گر چند معنا باشد:

معانی متداول

اگر واژه «ادبیات» را در این ترکیب به‌معنای متداول آن بگیریم، عبارت «ادبیات» قرآن روی هم این معانی را بر خواهد تافت:

قرآن محوری

ادبیاتی که بر محور قرآن می‌چرخد و بر پایه آن بنیاد گرفته است. از این دیدگاه، همه متون ادبی و بلاغی قرآن محور چون دلائل الاعجاز جرجانی ، معانی‌القرآن فرّاء، مجازات القرآن سید رضی ، الاعجاز البیانی بنت الشاطی، التصویر الفنی سید قطب و بسیاری دیگر، از مصادیق ادبیات قرآن خواهند بود. و در جای خود آشکار شده که یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های قرآن کریم، ساختار هنری این کتاب شگفت است و یکی از آشکارترین جلوه‌های اعجاز آن، اعجاز هنری، ادبی و بلاغی به‌شمار می‌رود.

اعجاز ادبی هنری

اعجاز ادبی هنری قرآن، چنان برجسته است که برخی از قرآن پژوهان اعجاز قرآن را به همین جلوه و جنبه ویژه ساخته‌اند؛ ویژگی برجسته و ممتازی که از همان آغازه‌های نزول، ذهن و ذوق دوست و دشمن را جذب و جلب کرده و از همان روزگاران، کسانی را به بحث و بررسی و پژوهش و پی‌جویی واداشته بود بحث و بررسی‌هایی که پیامد آن، پی‌ریزی و گسترش دانش بلاغت و نیز دانش صرف و نحو و دیگر دانش‌های زبانی در عربی و فرهنگ اسلامی بود. آری، دانش بلاغت که در فرهنگ عربی اسلامی رشد و روایی بسیار داشته، و بررسی‌های فراوانی درباره آن انجام گرفته و کتاب‌های بسیاری در زمینه آن پدید آمده است، همه و همه از قرآن و برکت این کتاب بزرگ، و پیامد پژوهش‌ها و بررسی‌هایی بوده است که درباره شناسایی و بازنمایی رمز و رازهای بلاغی و هنری قرآن مجید انجام گرفته است؛ برای نمونه، پژوهش پُرُوپَیمان شیخ عبدالقاهر جرجانی با نام دلائل‌الاعجاز همان‌گونه که از نامش پیدا است، در پی‌آشکار سازی و بازنمایی «دلائل» یعنی راز و رمزهای اعجاز بلاغی و بیانی قرآن است. او در این کتاب برجسته، با ژرف‌نگری شگفت‌انگیزی همه شیوه‌ها، ساختارها و اسلوب‌های گوناگون نحوی، بیانی و بلاغی را کاویده، و برتری قرآن را در این شیوه‌ها نشان داده است. همو در کتاب الرسالة الشافیة فی اعجاز القرآن و نیز در کتاب پربار اسرارالبلاغه، کوشش‌های ثمربخش دیگری را سامان داده است؛ البتّه پیش و پس از او کسان بسیار دیگری نیز در همین راه بلند گام‌های استواری برداشته، و کارهای بزرگی کرده‌اند. برای نمونه، جاحظ در نظم‌القرآن که سوگ‌مندانه تاراج روزگار و رویدادها شده و به‌دست ما نرسیده است. باقلانی در اعجاز القرآن، فخر رازی در نهایة‌الایجاز فی درایة الاعجاز، ابن‌ابی‌الاصیبع در بدیع‌القرآن، حمزه علوی در الطراز سیوطی در بخش‌هایی از الاتقان فی علوم القرآن، زمخشری در جای جای تفسیر پربار و نکته‌آموز خویش الکشّاف.[۳]

... و سرانجام در روزگار ما، با بهره‌گیری از دیدگاه‌های نو بلاغت و نقد ادبی، مصطفی صادق رافعی در اعجازالقرآن، عایشه بنت الشاطی در الاعجاز البیانی و التفسیر البیانی، سید قطب در التصویر الفنی فی القرآن و‌....

حقیقت باطنی قرآنی

حقیقت باطنی قرآنی که «امّ‌الکتاب» [۴] خوانده شده، در ساختاری زبانی و بیانی و در قاب و قالب الفاظ و عبارات، تنزّل و تمثّل یافته و به‌دست ما رسیده است. به دیگر سخن، آن‌چه با نام قرآن در دسترس ما قرار دارد، از مقوله سخن است. از سوی دیگر، مباحث سخن و عرصه الفاظ و عبارات، یکی از برترین و بارورترین عرصه‌های تجلّی «هنر» است و آدمی از کهن‌ترین روزگارانی که سخن را شناخته و با آن سر و کار داشته، تا امروز، بیش‌ترین دستاوردهای هنری خویش را در همین عرصه، عرضه کرده است. از سوم سو، قرآن، سخن خداوند است و چون کار خداوند از هر گونه‌اش «هنر» به‌شمار می‌رود، آن هم هنر ناب و نو و برین و بشکوه و دسترس‌ناپذیر، ناگزیر سخنان او یعنی قرآن نیز از هر سوی و روی، از‌جمله از دیدگاه ساخت و بافت و پرداختِ زبانی، ادبی و بلاغی نیز هنرمندانه خواهد بود. آن هم در پایه و مایه‌ای دست‌نیافتنی و تقلیدناپذیر یعنی معجزه ، همان که در کنار دیگر جلوه‌ها و جنبه‌های اعجازی قرآن، اعجاز بیانی، بلاغی و هنری خوانده شده است. این اعجاز بیانی‌بلاغی، اضلاع و ابعاد و سویه‌ها و رویه‌های گوناگون، فراوان و شاید شماره‌ناپذیری دارد که پاره‌ای از آن‌ها در پژوهش‌های پیش‌گفته، شناسایی و بازنمایی شده، و پاره‌ای دیگر همچنان در پرده راز پنهان مانده‌اند و باید در پژوهش‌های آینده به آن‌ها پرداخته، و تا حدّ امکان بازنمایی شود. باری، حاصل این پژوهش‌ها که همه بر‌محور قرآن می‌چرخیده‌اند، ادبیاتی کلان و گسترده و در عین حال رو به گسترش بیشتری را پدید آورده‌اند که می‌توان آن را ادبیات قرآن یا قرآنی نامید.

از سویی، «ادبیات قرآن محور»، جز معنای یاد‌شده، این معنا را نیز خواهد پذیرفت:متونی که ساخت و پرداخت، و رنگ و رویی ادبی دارند یا در قاب و قالبی ادبی سامان یافته‌اند و در عین حال با قرآن سرو کار دارند. از این دیدگاه، همه تفاسیر منظوم و منثوری که رنگ هنری و ادبی دارند (برای نمونه، تفسیر کشف‌الاسرار میبدی، التفسیرالبیانی بنت‌الشاطی، تفسیر منظوم صفی علیشاه و بسیاری دیگر) همه از مصادیق ادبیات قرآن خواهند بود.

بررسی قرآن از دیدگاه ادبی، هنری و بلاغی

شیوه‌ها و اسلوب‌ها و مسائل و مقولات ادبی به‌کار رفته در قرآن ، به سخن دیگر بررسی قرآن از دیدگاه ادبی، هنری و بلاغی. این معنا که میدانی گسترده دارد، زیرگروه‌های بسیاری را فرا می‌گیرد که هر یک از آن‌ها می‌تواند مدخلی جداگانه داشته باشد یا از آن، تحت مدخل دیگر بحث شود که در جای خود خواهند آمد؛ برای نمونه:سبک‌شناسی، هندسه واژگانی، و نظم قرآن، پیوند میان آیه‌های یک سوره، پیوند میان سوره‌ها با یک‌دیگر، تشبیهات و تصویرات قرآن، مجاز و کنایه و استعاره در قرآن، حقیقت و مجاز در قرآن، شیوه‌ها و اسلوب بیانی قرآن، ایجاز و اطناب در قرآن، تکرار در قرآن، آرایه‌های بدیعی قرآن، سجع‌های قرآن، شعر گونگی قرآن، نغمه حروف و موسیقی کلمات در قرآن، آوامعنایی در قرآن، سیما معنایی در قرآن، ترادف در قرآن، چگونگی انتخاب واژه‌ها در قرآن، زبان قرآن، لایه‌های معنایی در قرآن، چینش واژگان قرآن، هنجار شکنی‌های زبانی در قرآن و‌....

متون منظوم و منثوری متأثر از قرآن

ادبیات یعنی متون منظوم و منثوری که از قرآن اثر پذیرفته و در ساخت و پرداخت همه یا بخش‌هایی از خود، به‌گونه‌ای از قرآن مایه گرفته‌اند؛ خواه به شیوه اثرپذیری واژگانی مانند بیت‌های زیر که واژگان «جنة‌المأوی» [۵]

و «کرام‌الکاتبین» [۶] در آن‌ها از قرآن گرفته شده است:

نوشته‌اند بر ایوان جنة المأوی _ که هرکه عشوه دنیا خرید وای به وی [۷]

تو پنداری که بدگو رفت و جان برد _ حسابش با کرام‌الکاتبین است [۸]

اثرپذیری اقتباسی

اقتباس از آیه ‌۵ دهر در این بیت ناصر خسرو:

چه خطر دارد این پلید نبیذ _ عند کاس مزاجها کافور [۹]

اثرپذیری گزارشی

مانند بیت‌های زیر که شرح و گزارشی هستند از آیه‌۱۶۹ آل عمران [۱۰]

«و‌لاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ اَموتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقون». آنان که در طریق خدا کشته می‌شوند_هرگز گمان مدار که نابود و مرده‌اند

بل زنده‌اند زنده جاوید و جملگی _ گوی شرف ز عرصه آفاق برده‌اند

نقد وجود بر کف دستان و باخلوص _ جان عزیز خویش به جانان سپرده‌اند

بر خوان عشق دوست گرانمایه مهمان _ رزق بقا خورند بدان سان که خورده‌اند

خوش بر ضیافتی که در آن میزبان خدا است _ مهمانش اولیا و شهیدان شمرده‌اند. [۱۱]

یا اثرپذیری الهامی بنیادی، مانند این بیت مثنوی:

هر که را در جان خدا بنهد محک _ مر یقین را باز‌داند او ز شک

که الهام گرفته و بنیاد نهاده بر این آیه قرآنی است:«اِن تَتَّقوا اللّهَ یجعَل لَکم فُرقانًا». [۱۲]

یا اثرپذیری تلمیحی اشاری، مانند این بیت مثنوی:

بی‌حس و بی‌گوش و بی‌فکرت شوید _ تا خطاب ارجعی را بشنوید

که تلمیح و اشارتی به آیه شریفه «یاَیتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه_ اِرجِعی اِلی رَبِّک راضِیةً» [۱۳]

است.

اثرپذیری تأویلی

مانند بیت‌های زیر از مثنوی:

«ربّ هب لی» از سلیمان آمده است _ که مده غیر مرا این ملک و دست

تو مکن با غیر من این لطف و جود _ این حسد را ماند امّا آن نبود

نکته «لا ینبغی» می‌خوان به جان _ سرّ «من بعدی» ز بخل او مدان

بلکه اندر ملک دید او صد خطر _ مو به مو ملک جهان بُد بیم سر

بیم سر با بیم سِر با بیم دین _ امتحانی نیست ما را مثل این

پس سلیمان همّتی باید که او _ بگذرد زین صد هزاران رنگ و بو

که تأویل این آیه‌قرآن از زبان حضرت‌سلیمان هستند که دعا کرد و گفت:

«رَبِّ اغفِر لی وهَب لی مُلکًا لاینبَغی لاِحَد مِن بَعدی». [۱۴]

یا اثرپذیری تطبیقی؛ مانند این بیت‌های مولانا:

جنبشی اندک بکن همچون جنین _ تا ببخشندت حواس نور بین

وز جهان چون رحم بیرون شوی _ از زمین در عرصه «واسع» شوی

آن‌که «ارض الله واسع» گفته‌اند _ عرصه‌ای دان کاولیا در رفته‌اند

دل نگردد تنگ زان عرصه فراخ _ نخل‌تر آن‌جا نگردد خشک شاخ

که عبارت قرآنی «اَرضُ اللّهِ وسِعَةً» [۱۵]

را بر عرصه پهناوری که اولیای خدا بدان راه می‌برند، تطبیق داده است.

در این معنا بسیاری از متون ادبی فارسی و عربی در حوزه ادبیات قرآن جای خواهند گرفت و مدخل‌های متعدّدی را پدید خواهند آورد؛ مدخل‌هایی چون قرآن و ادب عربی ، قرآن و ادب فارسی، سنایی و قرآن، مولانا و قرآن، ناصر خسرو و قرآن، سعدی و قرآن، حافظ و قرآن، ادبیات معاصر و قرآن، زبان فارسی و قرآن و‌.... ادبیاتی که در خدمت قرآن و متعهّد به آن است و می‌کوشد تا در انتخاب موضوع و مضمون و شیوه و‌... ‌، آموزه‌های قرآنی و اسلامی را پاس دارد و از آن‌ها مایه گیرد و به آن‌ها متعهّد و سرسپرده باشد و در تبلیغ و گسترش آن‌ها بکوشد.

 

اگر ادبیات را به معنای منابع و مآخذ و کتاب‌شناسی بگیریم، همه کتاب‌هایی که درباره قرآن و مسائل و مقولات قرآنی نوشته شده‌اند، همه تفسیرها، همه کتاب‌های علوم قرآن ، همه کتاب‌های تاریخ قرآن، همه کتاب‌های قرائات و همه مقالاتی که در این مقوله‌ها نوشته شده‌اند، از مصادیق ادبیات قرآن خواهند بود.

پی نوشتها

۱.فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۱۷۹، «ادبیات.

۲.مفرد و جمع، ص‌۱۱۳ و ۱۱۶.

۳.الاعجاز البیانی، ص‌۱۹‌-۳۵ و ۱۰۰‌-۱۳۵.

۴.زخرف/سوره۴۳، آیه۴.   

۵.نجم/سوره۵۳، آیه۱۵.   

۶.انفطار/سوره۸۲، آیه۱۱.   

۷.دیوان حافظ، ص‌۴۸۶.

۸.دیوان حافظ، ص‌۶۲.

۹.دیوان ناصر خسرو، قصیده ۹۶.

۱۰.آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۹.   

۱۱.تو را ای کهن، ص‌۲۰۷.

۱۲.انفال/سوره۸، آیه۲۹.   

۱۳.فجر/سوره۸۹، آیه۲۷‌۲۸.   

۱۴.ص/سوره۳۸، آیه۳۵.   

۱۵.نساء/سوره۴، آیه۹۷.   

منبع: سایت ویکی فقه (دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«ادبیات قرآن»)  

فهرست منابع

 (۱)آینده.

(۲)الاعجاز البیانی للقرآن.

(۳)تاج العروس من جواهر القاموس.

(۴)تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.

(۵)دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی.

(۶)دیوان، حافظ.

(۷)دیوان، ناصر‌خسرو.

(۸)غلط ننویسیم.

(۹)فرهنگ فارسی.

(۱۰)لسان‌العرب.

(۱۱)لغت‌نامه.

(۱۲)المعجم‌الوسیط.

(۱۳)مفرد و جمع.

 

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center