شبهه: به دلایل آیات قرآن، محمد (ص) پیامبر عرب زبانها بوده و پیامبر غیر عرب زبانها نبوده است:
مثلا در آیات ۱۹۳- ۱۹۹ سوره شعراء امده است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ، عَلىَ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ، بِلِسَانٍ عَرَبىٍِّ مُّبِینٍ... وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلىَ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ، فَقَرَأَهُ عَلَیهِم مَّا كَانُواْ بِهِ مُؤْمِنِینَ» یعنی بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى! آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد) و توصیف آن در كتابهاى پیشینیان نیز آمده است!...هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم [غیر عرب] ها نازل مىكردیم ... و او آن را بر ایشان مىخواند، به آن ایمان نمىآورند!
در آیه ۳ سوره سجده می گوید: أَمْ یقُولُونَ افْترَئهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَئهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ یهَتَدُونَ» در این می گوید :ولى آنان مىگویند: « (محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است، امّا این سخن حقّى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار كنى كه پیش از تو هیچ انذاركنندهاى براى آنان نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند!
در سوره انعام آیه ۹۲ نیز گفته شده است: «وَ هَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَینَْ یدَیهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهَا وَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِمْ یحُافِظُون؛ و این كتابى است كه ما آن را نازل كردیم؛ كتابى است پربركت، كه آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق مىكند؛ (آن را فرستادیم تا مردم را به پاداشهاى الهى، بشارت دهى،) و تا (اهل) أمّ القرى [مكّه] و كسانى را كه گرد آن هستند، بترسانى! (یقین بدان) آنها كه به آخرت ایمان دارند، و به آن ایمان مىآورند؛ و بر نمازهاى خویش، مراقبت مى كنند! یعنی محمد (ص) فقط برای پیامبری مکه و اطراف آن فرستاده شده است.
باز در آیه ۱۳۰ سوره انعام آمده است: «یامَعْشرَ الجْنِّ وَ الْانسِ أَ لَمْ یأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ یقُصُّونَ عَلَیكُمْ ءَایتىِ وَ ینذِرُونَكمُْ لِقَاءَ یوْمِكُمْ هَاذَا قَالُواْ شهَدْنَا عَلىَ أَنفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الحْیوةُ الدُّنْیا وَ شهَدُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كاَنُواْ كَفِرِینَ ؛ (در آن روز به آنها مىگوید:) اى گروه جنّ و انس! آیا رسولانى از شما به سوى شما نیامدند كه آیات مرا برایتان بازگو مىكردند، و شما را از ملاقات چنین روزى بیم مى دادند؟! آنها مىگویند: «بر ضدّ خودمان گواهى مىدهیم؛ (آرى،) ما بد كردیم)» و زندگى (پر زرق و برق) دنیا آنها را فریب داد؛ و به زیان خود گواهى مىدهند كه كافر بودند!
در سوره فصلت آیه ۳ می گوید: «کتَابٌ فُصِّلَتْ ءَایاتُهُ قُرْءَانًا عَرَبِیا لِّقَوْمٍ یعْلَمُون» یعنی این قرآن عربی برای کسی نازل شده که آن را می فهمند. غیر عرب که انر نمی فهمند.
پاسخ شبهه
در این شبهه ادعا شده است که رسالت و دین پیامبر خاتم محدود به اقلیم، سر زمین و قوم عرب بوده و اصولا ایشان ماموریت و رسالت جهانی نداشته اند تا اقوام و ملل دیگر را به دین خود دعوت كند. بنا بر این پیامبر ما ایرانیها همان زرتشت است كه قبل از آمدن اسلام دین رسمی ایران بوده است. وجالب این كه از خود قرآن بر این ادعا استدلال نموده و به زعم خود مطلب را به اثبات رسانده است!
داوری عقل
ما نخست فارغ از اینكه نظر قرآن نسبت به این مساله چیست ( كه بحث خواهیم كرد). از منظر عقل و خرد عرفی نگاهی به صحت و سقم این ادعا می افگنیم. آیا معقول خواهد بود كه پیامبری صاحب كتاب و شریعت، فقط قوم و طایفه خود را هدایت كند و منحصرا نسبت به سرنوشت آنان حساس باشد. مردم و اقوامی دیگر سرزمین ها را نه تنها دعوت به دین خود نکند (بلکه بقول ایشان توصیه به باقی ماندن بر دیانت و شریعت خودشان بكند؟ آیا چنین چیزی در تاریخ نبوت و دیانت سابقه دارد؟ حتی پیامبرانی كه رسالت و ماموریت آنها محدود به سر زمین و قوم خاصی بوده آیا هیچگاه به مردمان سایر سر زمینها و اقوام دیگر توصیه كرده اند كه بر دین خویش باقی بمانند و به دین او نگروند؟ آیا زردشت كه به قول ایشان پیامبر پارسیان و پارسی زبانان بوده گرویدن آقوام دیگر مانند عرب یا غیر عرب را به دین خود قبول نداشت و آنها را سفارش به همان بت پرستی می كردند؟ این چگونه پیامبری خواهد بود كه در عین ادعای حقانیت دین و رسالت خود و دعوت به آن؛ مردمی را دعوت به ضلالت و بت پرستی كند؟ اگر اینطور باشد كه قطعا رسالت و پیامبری (نعوذ بالله) سر از گمراهی و ضلالت در می آورد. زیرا هر پیامبری صاحب كتاب و شریعتی که مبعوث می شود، در واقع بعثت او متضمن این معنا است كه او دین و شریعت برتر و كاملتری را از سوی خدا به آدمیان عرضه نموده و در این صورت چگونه ممكن است او خود پیروان ادیان و اقوام دیگر را به دین دیگر غیر از دین که خودش آورده توصیه و دعوت نماید. آیا چنین چیزی را عقل و منطق می پذیرد؟ هرگز؛ زیرا همه پیامبران بزرگ الهی چون حضرت ابراهیم، موسی و عیسی از گرایش همه مردمان و اقوام، به دین و شریعت خود استقبال می نمودند و دست آنها را گرفته و هدایت می كردند این مقتضای طبیعت و فلسفه نبوت و پیامبری و نجات بخشی آن بزرگواران بودند و شما در تاریخ حتی یك مورد را هم پیدا نمی توانید كه پیامبری مردم را از گرویدن به دین و شریعت خود مانع شده باشد و آنها را توصیه به باقی ماندن به دینها و كیشهای خود كرده باشند. پس چگونه ممكن است انسانی عاقلی این سخن را در حق خاتم پیامبران و سرور رسولان بگوید؟ به فرموده علامه طباطبائی: اینها( پیامبران صاحب شریعت) اقوامى كه اهل زبان خود نبودهاند را نیز دعوت مىكردند، مثلا ابراهیم خلیل با اینكه خود، سریانى زبان بود عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود، و موسى با اینكه عبرى بود، فرعون و قوم او را كه قبطى بودند به ایمان به خدا دعوت فرمود، و پیغمبر بزرگوار اسلام هم یهود عبرى زبان و نصارى رومى زبان و غیر ایشان را دعوت فرمود، و هر كه از ایشان كه ایمان مىآورد ایمانش را مىپذیرفت، همچنین دعوت نوح، كه از قرآن كریم، عمومیت دعوت او استفاده مىشود، و همچنین دیگران.[۱]
بنابر اصل این ادعا که هر پیامبری برای همزبانهای خود مبعوث شده از نظر عقل، منطق و تاریخ نبوت به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
حال برای بطلان بیش از پیش این سخن و اندیشه و اثبات جهانی و همگانی بودن شریعت و رسالت پیامبر خاتم(ص)؛ به دلائلی از خود آیات اشاره کرده و به روایات متعددی که در این موضوع وجود دارد نمی پردازیم:
در قرآن كریم آیات فراوانی داریم كه به صراحت عمومیت و جهانی بودن رسالت و دین پیامبر خاتم(ص) را اعلام می كند كه بعنوان مثال به چند نمونه از آنها اشاره می كنیم:
اول: آیاتی كه خطاب به خود پیامبر می گویند: ما تورا برای بشارت دادن و انذار كردن همه مردم فرستاده ایم. مانند آیه ذیل:
۱. ما تو را نفرستادیم مگر براى همه مردم جهان در حالى كه همگان را به پاداشهاى بزرگ الهى بشارت مىدهى، و از عذاب الهى انذار مىكنى، ولى اكثر مردم از این معنى بیخبرند.[۲]
این یكی از آیاتی است كه به روشنی و صراحت، جهانی بودن دین و رسالت پیامبر اسلام را بیان می كند. و جالب تر اینكه سوره سبا كه این آیه در آن قرار دارد از سوره های مكی است كه در مكه و اوائل بعثت رسول اكرم نازل شده است. یعنی اینطور نیست که حتی بعضی فكر كرده اند: رسالت پیامبر در آغاز محدود بوده و بعد ایشان تصمیم گرفته باشد دعوتش را جهانی كند. در ذیل این آیه روایات فراوانی وجود دارد كه دربخش روایات به بعضی آنها اشاره خواهیم كرد.
۲. بگو اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم.[۳]
۳. بگو به عقیده شما بالاترین شهادت، شهادت كیست؟ بگو خداوند بزرگ گواه میان من و شما است (و بهترین دلیل آن این است كه) این قرآن را بر من وحى فرستاد (این قرآن به این جهت بر من نازل شده است) كه شما را و تمام كسانى را كه سخنان من در طول تاریخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها مىرسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناك این مخالفت توجه دهم.[۴]
عبارت «من بلغ» كه در این آیه آمده به روشنی بر عمومیت رسالت پیامبر اسلام دلالت دارد، زیرا به این معناست كه هركس در هر زمان و مكان و یا هر ملیت و نژادی، پیام قرآن را دریافت كند مامور به پیروی از آن است.
۴. او كسى است كه رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان پیروز و غالب گرداند، هر چند مشركان را خوشایند نباشد.[۵] در این آیه كه خدا وعده پیروزی و غلبه دین اسلام بر همه ادیان را داده؛ دلالتی روشنی بر جهانی بودن دین و رسالت پیامبر اسلام بر همه ادیان است.
۵. ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم.[۶] و آیات مشابه این آیه كه می گوید: پر بركت و زوال ناپذیر است خدایى كه فرقان را بر بندهاش نازل كرد، تا جهانیان را انذار كند.[۷] این قرآن فقط وسیله تذكر و بیدارى براى همه جهانیان است.[۸]
از مجموع این آیات به روشنی می توان فهمید که شعاع رسالت و دعوت پیامبر اسلام؛ همه انسانهای کره زمین وسراسر گیتی را در بر گرفته و با ندای «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیكُمْ جَمِیعاً»[۹] همه آدمیان در سراسر عالم را مخاطب قرار داده و به دین و رسالت خویش فرا می خواند. بلکه رسالت او نه تنها همه آدمیان را در بر می گیرد بلکه جن و انس را شامل می شود زیرا طبق روایات او رسول ثقلین است. اینکه گفته می شود رسالت او محدود به عرب است از روی جهل و بی خبری نسبت به جایگاه و منزلت نبوت ختمیه و رسول عالمین است. نه چیزی دیگر.
نقد و بررسی دلائل:
همان طور که گفته شد در این شبهه انحصار رسالت پیامبر اسلام به قوم و سر زمین عرب، مستند به یکسری آیات قرآنی شده است.
۱. یکی از دلایلی که بر این مدعا اقامه شده آیاتی از سوره شعرا است: بِلِسَانٍ عَرَبىٍِّ مُّبِینٍ ... وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلىَ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ، فَقَرَأَهُ عَلَیهِم مَّا كَانُواْ بِهِ مُؤْمِنِینَ ؛[۱۰] این آیه از طرف مدعی چنین ترجمه می شود: و آن قرآن به زبان فصیح عربی آمد و اگر آن را برای مردمی که عربی نمی دانند نازل می کردیم محال بود که آن را بفهمند و به آن ایمان بیاورند.
اولا اشکالی که بر این شبهه وارد است این است که از کجای آیه به دست می آید که محال است غیر عرب زبان قرآن را که عربی است بفهمد؟ این آیات هرگز چنین نگفته که فهم قرآن برای غیر عرب محال است چه اینکه محال بودن نفهمیدن قرآن عقلا محال است نه اینکه فهمیدن آن محال باشد؛ زیرا امروز به وضوح می بینیم که فهم غیر عربها از قرآن اگر بهتر از عربها نباشد کمتر هم نیست.
ثانیا دو آیه بعدی که در حقیقت می خواهند جملة «بِلِسانٍ عَرَبِی مُبِینٍ» را تعلیل کنند. در نتیجه معنا چنین مىشود: ما آن را به زبان عربى آشكار و واضح الدلاله نازل كردیم، تا بدان ایمان آورند و دیگر تعلل نورزند، به اینكه ما آن را نمىفهمیم و اگر ما آن را به بعضى از افراد غیر عرب نازل مىكردیم، این بهانه برایشان باقى مىماند و آن را رد نموده به بهانه اینكه مقصود آن را نمىفهمیم، ایمان نمىآوردند.
پس مراد از نزول آن بر بعضى افراد عجمى نزولش به زبان غیر عربى است و این دو آیه و آیه بعدى آن معنایى را مىرساند كه آیه«وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِی وَ عَرَبِی قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیهِمْ عَمًى» در مقام افاده آن است.[۱۱]
پس این آیه شریفه نه قرآن را کتاب آسمانی برای عربها معرفی می کند و نه رسالت پیامبر را منحصر در قوم عرب می داند بلکه یک مطلب اجتماعی و ادبی را بازگو کرده است.
۲. دلیل دوم برای اثبات این ادعا آیه «وَ هَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَینَْ یدَیهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهَا وَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِمْ یحُافِظُون»َ. [۱۲] اقامه شده است.
وَ كَذلِكَ أَوْحَینا إِلَیكَ قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها.[۱۳]
در این آیه به مكّه «امّ القرى» مىگویند به خاطر این است كه مكه اصل و آغاز پیدایش تمام خشكیهاى روى زمین است در روایات متعددى مىخوانیم، خشكیهاى زمین از زیر خانه كعبه گسترده شدند و از آن به نام «دحو الارض» (گسترش زمین) یاد شده است. بنابراین (و من حولها = كسانى كه پیرامون آن هستند) تمام مردم روى زمین را شامل مىشود.[۱۴] نه فقط اطراف مکه را تا این شبهه پیش آید که پس محدوده تبلیغ و رسالت پیامبر مکه و اطرافش است.
ثانیا: بر فرض ظهور اولیه این آیات بر محدودیت رسالت و دین محمد(ص)؛ این آیات در برابر صراحت آیات بسیاری كه بر عمومیت و جهانی بودن رسالت آن حضرت دلالت می كند. ( كه در قسمت اول ذكر شد) هر گز تاب تعارض و مخالفت را ندارد؛ پس در نتیجه مفاد آیات دال بر عمومیت رسالت پیامبر خاتم بخاطر كثرت در عدد و صراحت در دلالت، قطعا مقدم بر آیات دیگر است. بنابر این ما در مقام داوری نسبت به این مساله باید مجموع آیات قرآن را در نظر گرفته و به نتیجه گیری بپردازیم نه اینكه برخی از آیات را كه موافق پیش فرض ها و تصورات خویش می بینیم گزینش كنیم و بقیه را نا دیده بنگاریم. و بقول قرآن كریم: َ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض.[۱۵] نباشیم. [۱۶]
بنابر استدلال پرسشگر که گفته عربهای ایران هم به دلیل اینکه از حوالی مکه نیست، نباید از دین اسلام پیروی کنند بنابر نظر خود پرسشگر مبتلا به اشکالاتی میشود. زیراشبههگر مدعی است که هرکسی باید از پیامبری پیروی کند که همزبان او باشد از طرف دیگر می گوید که عربهای ایران نباید از پیامبر اسلام پیروی کرده بلکه از زردشتی که اصلا عربی نمی دانسته پیروی کنند. این تناقض قابل پاسخ نیست. ثانیا بسیاری از کشورهای های عرب آنگونه که شبهه گر از آیه فهمیده از حوالی مکه نیست پس تکلیف آنان چه می شود؟ آیا پیامبر آنان کیست و از چه دینی باید پیروی کنند؟
۳. دلیل سوم که آیه ۱۳۰ سوره انعام است« یامَعْشرَ الجْنِّ وَ الْانسِ أَ لَمْ یأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ یقُصُّونَ عَلَیكُمْ ءَایتىِ...» هیچ رابطه ای با موضوع نداشته و کمترین دلالتی بر این ادعا ندارد.
۴. دلیل چهارمی که از آیه ۳ سوره فصلت« کتَابٌ فُصِّلَتْ ءَایاتُهُ قُرْءَانًا عَرَبِیا لِّقَوْمٍ یعْلَمُون» استفاده شده نیز بر این ادعا دلالت ندارد؛ بلکه این آیه می فرماید: كتابى كه آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو كرده، و با عربی فصیح براى جمعیتى كه آگاهند بسیار گویا است!
مراد از تفصیل آیات قرآن این است كه ابعاض و اجزاى آن را از یكدیگر جدا و متمایز كند، به اینكه آن را آن قدر نازل و در خور فهم شنونده كند كه شنونده عارف به اسلوبهاى كلام بتواند معانى آن را بفهمد و مقاصدش را تعقل كند، هم چنان كه آیه«كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ خَبِیرٍ» [۱۷] به آن اشاره دارد.
و جمله«قُرْآناً عَرَبِیا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ» درست است که می فرماید قرآن به زبان عربی نازل شده و این قرآن عربی كه آیاتش مفصل شده براى مردمى كه معانى آن را مىدانند ولی لازمه آن این نیست که با عموم دعوت خاتم الانبیاء (ص) منافاتداشته باشد؛ زیرا دعوت آن جناب با وجود اینکه جهانى بوده و لیكن مرحله به مرحله صورت مىگرفته، اولین دعوتى كه كرد دعوت مردم در مراسم حج بود كه با انكار شدید مشركین مواجه شد. آن گاه از آن به بعد مدتى به طور سرى و پنهانى دعوت كرد، و در مرحله سوم مامور شد عشیره و نزدیكان خود را دعوت كند، هم چنان كه آیه شریفه«وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ» بدان اشاره دارد. و در مرحله چهارم مامور شد همه قومش را دعوت كند، هم چنان كه آیه«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِینَ»[۱۸] به آن اشاره دارد. و در مرحله پنجم، مامور شد به دعوت عموم مردم كه آیه «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیكُمْ جَمِیعاً"[۱۹] و نیز آیه «وَ أُوحِی إِلَی هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»[۲۰] به آن اشاره دارند.
علاوه بر این، این معنا از مسلمات تاریخ است كه یكى از گروندگان به آن جناب سلمان فارسى است كه ایرانى بوده، یكى دیگر بلال بوده كه اهل حبشه بوده است و یكى صهیب بوده كه اهل روم آن روز بوده. و نیز این هم مسلم است كه آن جناب یهودیان را هم دعوت مىكرده و وقایعى كه بین آن جناب و یهودیان اتفاق افتاده معروف است. و نیز این مسلم است كه آن جناب به پادشاهان ایران، مصر، حبشه، و روم نامه نوشته و همه را به اسلام دعوت كرده، همه این شواهد دلالت دارد بر اینكه دعوت آن جناب جهانى و عمومى بوده است.[۲۱]
نویسنده: محمد ظاهر نصیری
[۱] . طباطبائی، المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۲، ص۱۹، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴، چاپ: پنجم.
[۲] . وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ. سبا ، ۲۶
[۳] . قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیكُمْ جَمِیعاً. اعراف، ۱۵۸.
[۴] .قُلْ أَی شَیءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَینِی وَ بَینَكُمْ وَ أُوحِی إِلَی هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ. انعام ، ۱۹.
[۵] . هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُو. توبه ، ۳۳.
[۶] . وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ. انبیا، ۱۰۷.
[۷] . فرقان،۱.
[۸] . ص، ۸۷؛ قلم، ۵۷؛ تکویر،۲۷.
[۹] . اعراف، ۱۵۸.
[۱۰] . شعراء، ۱۹۵، ۱۹۸ و۱۹۹.
[۱۱] . محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۵۵، ترجمه: موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ش.
[۱۲] . انعام، ۹۲.
[۱۳] . شوری، ۷.
[۱۴] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۲۲، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۲، سیزدهم.
[۱۵] . نساء، ۱۵۰.
[۱۶] . جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۶۴، بینا، بیجا، بیتا.
[۱۷] . هود، ۱.
[۱۸] . حال به آنچه مامور شدهاى قیام كن و از مشركین روى برتاب. سوره حجر، آیه ۹۴.
[۱۹] . بگو هان اى مردم به درستى من فرستاده خدا به سوى همگى شمایم. سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
[۲۰] . این قرآن بر من نازل شده تا شما را و هر كس را كه پیام من به او برسد انذار كنم. سوره انعام، آیه ۱۹.
[۲۱] . ترجمه المیزان، ج۱۷، ص: ۵۴۵ -۵۴۶.