گرچه نام مرگ برای بسياری هول انگيز و وحشت ناك است، ولی در جهان بينی اسلامی اين موضوع چهره ديگری دارد، چرا كه مرگ گذرگاهی است به جهان ديگر، و در حقيقت يك تولد ثانوی محسوب میشود.
قرآن مجيد روی اين مسأله زياد تكيه كرده و با تعبيرات مختلفی اين رويداد مهم را كه به هر حال برای تمامی افراد بدون استثناء رخ میدهد حقيقت آن را شكافته و گفتنیها را پيرامون آن گفته است.
با اين اشاره، به قرآن باز میگرديم و به آيات زير گوش جان میسپاريم:
۱ـ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ.[۱]
هر كس مرگ را میچشد و شما پاداش خود را به طور كامل در روز قيامت خواهيد گرفت.
۲ـ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى.[۲]
خداوند ارواح را به هنگام «مرگ» قبض میكند و ارواحی را كه نمردهاند نيز به هنگام «خواب» میگيرد سپس ارواح كسانی را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه میدارد و ارواح ديگری را (كه بايد زنده بمانند) باز میگرداند تا سر آمد معينی.
۳ـ قُلْ يَتَوَفَّيكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ.[۳]
بگو: فرشتهي مرگ كه بر شما مأمور شده (روح) شما را میگيرد سپس به سوی پروردگارتان باز میگرديد.
۴ـ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[۴]
همانها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را میگيرند در حالی كه به خود ظلم كرده بودند در اين هنگام آنها تسليم میشوند (و میگويند) ما كار بدی انجام نمیداديم آری خداوند به آنچه انجام میداديد عالم است.
۵ـ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[۵]
همانها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را میگيرند در حالی كه پاك و پاكيزهاند به آنها میگويند سلام بر شما باد وارد بهشت شويد به خاطر اعمالی كه انجام میداديد!
۶ـ تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ـ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ.[۶]
پر بركت و زوال ناپذير است كسی كه حكومت جهان هستی به دست او است و بر همه چيز قادر است ـ همان كسی كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل میكنيد و او شكست ناپذير و بخشنده است.
تفسير و جمع بندی
۱ـ مرگ يك قانون عمومی است
نخستين آيه سخن از عموميت قانون مرگ میگويد، سرنوشتی كه برای همهي انسان ها، همهي موجودات زنده، بلكه حتی برای موجودات غير زنده حتمی است، میفرمايد: «هر انسانی (سرانجام) مرگ را میچشد» (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ).
اين تعبير در سه آيهي قرآن مجيد آمده است[۷] و تكرار آن اشارهاي است به قطعی بودن مرگ، و ضمناً هشداری است به همه انسانها كه از اين سرنوشت قطعی غافل نشوند.
و از آنجا كه مرگ دريچهاي است به سوی عالم بقا، بلا فاصله بعد از آن میافزايد: «پاداش عمل خويش را به طور كامل فقط در قيامت خواهيد گرفت» (وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ).
اشاره به اينكه دنيا جای عمل است نه حساب و جزا، و آخرت جای حساب و جزا است نه عمل، هر چند در دنيا و عالم برزخ اجر و پاداشهاي محدودی وجود دارد، ولی مسلماً اجر و پاداش كامل تنها در سرای آخرت است.
اين احتمال نيز وجود دارد كه تعبير فوق اشاره به اين باشد كه در قيامت تنها وسيله نجات آدمی اعمال پاك اوست، و گرنه مال و جاه و مقام و فرزند و عشيره و قبيله، گرهاي از كار كسی نمیگشايند، شبيه «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ ـ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»[۸] «روزی كه مال و فرزندان سودی نمیبخشند مگر كسی كه در پيشگاه خدا با قلب سليم (از شرك و اعتقادات فاسد) حاضر شود».
ولی تفسير اول مناسب تر به نظر میرسد و بسياری از مفسران آن را برگزيدهاند.
ضمناً از اين آيه استفاده میشود كه اولا روح آدمی با مرگ او نمیميرد، چرا كه میگويد هر نفسی مرگ را میچشد، و معنی چشيدن اين است كه روح باقی است و مرگ را درك میكند، و ثانياً از آن استفاده میشود كه روح غير از بدن است، چرا كه با مرگ آن باقی است.
درست است كه واژه «نفس» گاهی بر خداوند نيز اطلاق شده است مانند سخن عيسی ـ عليه السّلام ـ در برابر خداوند، «وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ»[۹] ولی واضح است كه در آيه مورد بحث، تعبير «كل نفس» اشاره به مخلوقات است نه خالق.
۲ـ حقيقت مرگ
در حالی كه بسياری مرگ را به عنوان فنا و نيستی و پايان يافتن همه چيز میپندارند، و به همين دليل از آن سخت بيمناكند و در وحشتند، قرآن مجيد حقيقت آن را به عنوان «توفی» (قبض كردن و دريافت داشتن روح انسان به وسيله ذات پاك پروردگار، يا به تعبير ديگر انتقال از عالمی حقير و كوچك به جهانی بزرگ و والا) تفسير كرده است. در دومين آيه میفرمايد: «خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض میكند» (اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها).[۱۰]
سپس برای اينكه نمونهاي از مرگ را در زندگی اين جهان ارائه دهد، میافزايد: «و نيز ارواحی را كه نمردهاند به هنگام خواب میگيرد» (وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها).
سپس ارواح كسانی را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه میدارد (و هرگز از خواب بيدار نمیشوند) و ارواح ديگری را (كه هنوز بايد زندگی اين دنيا را ادامه دهند) «باز میگرداند تا سر آمد معينی» (فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
و در اين نشانههاي روشنی است (از قانون مرگ و حيات و حقيقت اين دو پديده) «برای كسانی كه تفكر میكنند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
هدف قرآن بيان اين حقيقت است كه: همان گونه كه در عالم خواب روح انسان نابود نمیشود، بلكه موقتاً رابطه آن با بدن ضعيف میگردد، و به همين دليل میتواند در عوالمی سير كند، همين طور با مردن نيز فنائی در كار نيست، بلكه آزاد شدن روح و سير در عوالم بزرگ ديگر است.
«يتوفی» از ماده «وفی» در اصل به معنی كمال است، و لذا «در هم وافی» به معنی در هم كامل است. (كامل از نظر وزن و از نظر مقدار نقره) و به اين ترتيب توفی به معنی دريافت كامل است، و با توجه به اينكه گيرنده و دريافت كننده خدا است مفهوم اين جمله گام نهادن انسان بعد از مرگ به جهانی بالاتر و والاتر است.
اين ديدگاه درباره مرگ بسياری از مفاهيم و محاسبات را دگرگون میسازد، و همين است كه آن را به عنوان دريچهاي به سوی عالم بقا معرفی میكند.
اين نكته نيز قابل توجه است كه آيه فوق با هماهنگ شمردن «خواب» و «مرگ» به همه انسانها هشدار میدهد چگونه از مرگ غافل میشويد در حالی كه برادر مرگ در هر شبانه روز به سراغ شما میآيد و آن را به خوبی لمس میكنيد!
در حال خواب از اين جهان بيگانه میشويد و از تمام زندگی و مقام و هستی خود موقتاً جدا میگرديد، مرگ نيز يك خواب جاودانی است، و خواب يك مرگ موقت، و شايد جمله آخر آيه «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ». اشاره به تمام اين جهات باشد.
۳ـ فرشتگان قبض ارواح
گرچه در آيه گذشته قبض ارواح به خدا نسبت داده شده بود ولی از آيات ديگر قرآن استفاده میشود كه اين كار به وسيلهي فرشتگان صورت میگيرد، در سومين آيه مورد بحث آمده است كه به پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ دستور میدهد در مقابل انكار معاد از سوی مشركان «بگو: فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده، قبض روح شما میكند، سپس به سوی پروردگارتان باز میگرديد». (قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ).
قابل توجه اينكه در اينجا سخن از فرشته مرگ در ميان است، فرشتهاي كه برای اين كار مأموريت دارد، در حالی كه در آيات قبل، قبض كننده ارواح، خدا معرفی شده و در آيه ۴۲ زمر، مجموعهاي از فرشتگان (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ).
و در آيه ۶۱ انعام رسولان الهی (تَوَفَّتهُ رُسُلُنا) كمی دقت در آيات فوق، نشان میدهد كه هيچ گونه تضادی در ميان آنها نيست، زيرا قبض كننده اصلی ذات پاك خدا است، و سپس در عالم اسباب «فرشته بزرگ مرگ» (عزرائيل) مجری اين فرمان است، و او نيز به وسيله «گروهی از فرشتگان» و رسولان الهی كه اشاره به همان فرشتگان است، اين مأموريت را انجام میدهد.
اصولاً حوادث مهم اين جهان به وسيله فرشتگان صورت میگيرد كه همه سر بر فرمان خدايند، و مجری فرمان اويند، و مرگ كه يكی از حوادث مهم اين جهان است، از اين قانون مستثنی نيست.
جمله «ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سپس به سوی پروردگارتان باز میگرديد) اشاره به اين است كه مرگ مقدمهاي است برای بازگشت به سوی حق در اين سير صعودی، همانگونه كه تولد دريچهاي است به سوی عالم فنا و سير نزولی روح انسان، و تعبير به «ثم» ممكن است اشارهاي به وجود برزخ باشد.
۴ و ۵ ـ حال مؤمنان و ظالمان در لحظهي مرگ
مؤمنان و ظالمان، نيكوكاران و بدكاران از همان لحظه مرگ از هم جدا میشوند و حالات متفاوتی دارند، يا به تعبير ديگر نتائج اعمال و عقائدشان از همان لحظه كم كم ظاهر و آشكار میگردد «آيه چهارم و پنجم» اشاره پر معنائی به همين حقيقت است.
نخست میفرمايد: «كافران كسانی هستند كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را میگيرند، در حالی كه به خود ظلم و ستم كردهاند، در اين هنگام تسليم میشوند و اظهار ايمان میكنند (ايمانی همچون ايمان فرعون به وحدانيت خداوند در لحظه غرق شدن، و میگويند) ما كار بدی انجام نمیداديم» (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ).
اين سخن نشان میدهد كه آنها تسليم كامل نشدهاند، و نمیدانند اين انكار در برابر خداوند عالم الغيب و گواهان از ملائكه بيهوده است، لذا در پايان آيه میافزايد: «آری خداوند دانا است به آنچه انجام میداديد» (بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
سپس به آنها دستور داده میشود: «اكنون كه چنين است داخل درهاي جهنم شويد و جاودانه در آن بمانيد» (فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها).
از آنچه گفته شد روشن میشود كه اظهار تسليم در اينجا به معنی اظهار توحيد است و تسليم در برابر حق (همانگونه كه جمعی از مفسران گفتهاند) ولی از آنجا كه هنوز حال و هوای دنيا در سر آنها است، و به قوانين حاكم بر مراحل بعد از مرگ آشنا نشدهاند سوابق سوء خود را انكار میكنند، و در مقام دروغ و فريب بر میآيند، اما به زودی متوجه میشوند كه آنجا جای خلاف گوئی نيست!
در اينكه منظور از «جهنم» در اينجا، جهنم عالم برزخ است يا قيامت؟ دو احتمال دادهاند آنچه مناسب لحظات مرگ است، دخول در جهنم قيامت است، مگر اينكه گفته شود در عالم برزخ وارد ابواب و درهاي جهنم میشوند، نه خود جهنم و خلود، توصيفی است برای كافران به هنگام ورود در دوزخ، نه در ابواب دوزخ.
جمله «بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» به نظر میرسد كه از سخنان فرشتگان مرگ باشد كه به آنها هشدار میدهند: بيهوده در مقام انكار برنيائيد چرا كه علم بی پايان خدا پرده از اعمالتان بر میدارد.
به هر حال آيه فوق شبيه چيزی است كه در آيه ۲۷ سوره محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ آمده است، میفرمايد: «حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی كه فرشتگان (قبض ارواح) به صورت و پشت آنها میزنند» (و قبض روحشان میكنند) فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ.
آری، ملائكه با سيلی و مشت بر صورت و پشتشان، از آنها استقبال میكنند، و شايد اعترافشان به توحيد و سخنان حق به خاطر مشاهده همين صحنه است، نه از روی اخلاص.
در مقابل آنها فرشتگان رحمتند كه برای قبض ارواح مؤمنان میآيند چنانچه در دومين آيه میخوانيم: «پرهيزگاران كسانی هستند كه ملائكه (قبض ارواح) روحشان را میگيرند. در حالی كه از نظر عقيده و گفتار و كردار پاك و پاكيزهاند و به آنها میگويند سلام بر شما باد (سلامی كه نشانه سلامت و امن و امان است) وارد بهشت شويد به خاطر اعمالی كه انجام میداديد» (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
و در واقع پاداش پاكی و تقوی چيزی جز اين نيست كه فرشتگان الهی با سلام و درود از آنها استقبال كنند و از آنها به بهشت دعوت نمايند، دعوتی آميخته با لطف و محبت و احترام!
در اينجا نيز ممكن است بهشت اشاره به بهشت برزخ بوده باشد يا بهشت قيامت كه بهشت برزخی درهاي آن محسوب میشود.
به هر حال اين يكی از ابعاد مرگ است كه كيفيت آن نسبت به صالحان و بدكاران كاملاً متفاوت میباشد.
۶ـ فلسفه مرگ و حيات
زندگی انسان به هر حال محدود است، و هر حياتی با مرگ همراه خواهد شد، در اينجا نخستين سؤالی كه پيش میآيد اين است كه هدف از اين حيات و مرگ چيست؟ قرآن مجيد در ششمين آيه مورد بحث به اين مطلب پرداخته، چنين میگويد: «زوال ناپذير و پر بركت است كسی كه حكومت جهان هستی به دست او است، و بر همه چيز قادر است ـ همان كسی كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل میكنيد و او عزيز و غفور است» (تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ـ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ).
در اينجا نخست آفرينش مرگ و حيات را به عنوان نشانهاي از قدرت بی پايانش معرفی میكند، سپس میفرمايد: هدف از اين آفرينش آزمايش حسن عمل است، آزمايشی كه به معنی پرورش انسانها و هدايت آنها به سوی مسير قرب پروردگار است.
از اين آيه چند امر استفاده میشود:
اولاً مرگ و حيات هر دو مخلوقند، اگر مرگ به معنی فنا و نيستی مطلق بود مخلوق بودن آن معنی نداشت، اين به خاطر آن است كه مرگ انتقالی است از جهانی به جهان ديگر، و لذا يك امر وجودی است و قابل آفرينش.
ثانياً مرگ قبل از حيات است يا به خاطر اينكه اشاره به مرگ دنيا و حيات جهان آخرت است، يا اينكه مرگ اشاره به مرحله خاك بودن انسان و حيات آفرينش از خاك است، و يا هر دو.
ثالثاً دنيا به عنوان يك ميدان آزمايش معرفی شده، ميدانی برای آزمايش «بهترين افراد از نظر عمل»، و طبعاً كارت قبولی و نتيجه اين آزمون در سرای ديگر آشكار میشود.
رابعاً معيار ارزش انسان در پيشگاه خدا حسن عمل او است.
بديهی است اعمال نيكو از عقائد پاك، و قلب مؤمن، و نيت خالص، سر چشمه میگيرد، چرا كه هميشه عمل بازتابی است از اين امور.
شايد به همين دليل در حديثی از پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ میخوانيم كه در تفسير جمله «اَحسَن عَمَلاً» فرمود: «اَتَمُّكُم عَقلاً وَاَشَدُّكُم لِلّهِ خَوفاً وَ اَحسَنُكُم فيما اَمَرَ اللهُ بِهِ وَ نَهي عَنهُ نَظَراً، وَ اِنْ كانَ اَقَلُّكُم تَطَوُّعا: «منظور اين است كدام يك از شما از نظر عقل و خرد كاملتر، و از جهت خدا ترسی قويتر و دارای آگاهی فزونتر نسبت به اوامر و نواهی الهی هستيد، هر چند اعمال مستحب شما كمتر باشد»![۱۱]
و از اينجا روشن میشود كه تفسيرهاي مختلفی كه برای «اَحسَنُ عملاً» ذكر كردهاند مانند: اعمال خالص تر، عقل بيشتر، زهد فزونتر، ياد مرگ كردن و بيشتر آماده اين سفر شدن، همه با يكديگر ارتباط دارد، و تفسيرهاي مختلفی محسوب نمیشود، چرا كه همه شاخ و برگ و ريشه و ساقه و ميوه يك شجره است.
خامساً: ارزش واقعی از آن «كيفيت عمل» ا ست نه «كميت» و حجم آن، وای بسا عمل كوچكی با كيفيت بالا از نظر خلوص و ايمان و معرفت، بر اعمال كثير و فراوان، برتری داشته باشد، و لذا در حديثی از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده است كه فرمود: لَيس يَعني اَكثَرُ عَمَلاً وَلكِن اَصوَبُكُم عَمَلاً: «هدف اين نيست كداميك بيشتر عمل میكنيد، بلكه منظور اين است كداميك صحيح تر و خالصتر عمل مینمائيد».[۱۲]
سادساً: افعال الهی دارای هدف و به اصطلاح «معلل بالاغراض» است، بر خلاف گفته نا آگاهان و بيخبرانی كه افعال خدا را بی هدف معرفی كردهاند.
سابعاً: از آنجا كه در اين ميدان آزمايش عظيم ممكن است انسان احساس تنهائی و ناتوانی كند، و يا بر اثر لغزشها مأيوس گردد، در پايان آيه با توصيف خداوند به عزيز و غفور به اين نگرانيها پايان میدهد، و به انسان میگويد: تنها نيستی، از عظمت آزمايش مترس، دل بر خدای نه، و اگر لغزشی از تو سر زد دست به دامن عفو و غفرانش بزن.
نتيجه بحث
از مجموع آنچه در آيات و عناوين شش گانه بالا آمد نگرشی را كه قرآن بر مسأله مرگ از زوايای مختلف دارد، به خوبی روشن میشود.
قابل توجه اينكه قرآن در تمام اين موارد، روی آثار تربيتی آن تكيه كرده است چرا كه قرآن يك كتاب كامل تربيتی است، و به هنگام ذكر اصول و فروع دين و مسائل اجتماعی و تاريخی و غير آن، همه جا ناظر به بعد تربيتی آن است، يعنی واقعيتها را به وضوح مطرح میكند، و از آن برای كنترل نفس سركش و دعوت به سوی تقوی و پرهيزكاری و پيمودن مسير قرب خدا با ظرافت و دقت خاصی بهره میگيرد، و چه زيبا و جالب است ظرافتها و ريزه كاريهاي قرآن در تمام اين زمينهها.
آيت الله مكارم شيرازي- برگرفته از پيام قرآن، ج۵، ص۴۱۷-۴۳۷.
---------------------------------------------------------
پاورقی :
۱. آل عمران / ۱۸۵.
۲. زمر / ۴۲.
۳. سجده / ۱۱.
۴. نحل / ۲۸.
۵. نحل / ۳۲.
۶. ملك / ۱ ـ ۲.
۷. آل عمران ۱۸۵ ـ انبياء ۳۵ و عنكبوت ۵۷.
۸. شعراء / ۸۹.
۹. مائده / ۱۱۶.
۱۰. ضمير در «موتها» گرچه ظاهراً به «نفس» برمی گردد ولی در واقع اشاره به ابدان و اجساد انسانها است زيرا بدن میميرد نه روح همچنين ضمير در «منامها».
۱۱. تفسير مجمع البيان جلد ۱۰ صفحه ۳۲۲.
۱۲. «اصول كافی» جلد ۲ صفحه ۱۶ (باب الاخلاص) حديث ۴.