معمولاً در دادگاهها شاهدان عيني به سود يا زيان طرف گواهي ميدهند، و پس از طي مراحلي، حكم دادگاه صادر ميشود، بر اين اساس نيز در روز رستاخيز شاهداني بر جرائم اعمال انسانهاي گنه كار گواهي ميدهند.
قرآن نيز روز رستاخيز را محكمه الهي و روزي كه شاهدان به پا ميخيزند معرفي كرده است چنان كه ميفرمايد:
«يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ»[۱]
و در آيه ديگر مضمون شهادت آنان را بيان كرده ميفرمايد: «يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ»[۲]
مجرمان بر پروردگار خود عرضه ميشوند و گواهان ميگويند آنان كساني هستند كه به پروردگار خود دروغ گفتند.
گواهان روز رستاخيز به دو گروه تقسيم ميشوند:
۱ـ شاهدان عيني خارجي (خدا و پيامبران و...).
۲ـ گواهان داخلي (اعضاء بدن مجرم).
در اين جا ميتوان از نوع ديگر از شهادت نيز نام برد هر چند خود بحث جداگانهاي دارد و آن مسأله تجسم اعمال است.
مقصود از «تجسم اعمال» اين است كه اعمال انسان اعم از نيك و بد در سراي ديگر جلوه خاصي دارند، افعال نيك انسان به صورت موجودات زيبا و دلنشين خود را نشان ميدهند و گناهان انسان به صورت موجودات مهيب و كريه مجسم شده و در حالي كه خود يك نوع كيفر براي مجرم به شمار ميروند، بر جرائم او نيز گواهي ميدهند.
نخست به تبيين شاهدان خارجي ميپردازيم كه در آيات قرآني به آنها اشاره شده است.
۱ـ خداوند بزرگ
نخستين شاهد بر كردارهاي انسانهاي خداي بزرگ است، كه چيزي بر او در جهان پنهان نيست چنان كه ميفرمايد:
«لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ»[۳]
چرا نسبت به آيات الهي كفر ميورزيد با آن كه خدا بر اعمال شما شاهد و گواه است. و در آيهي ديگر ميفرمايد:
«إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»[۴]
خداوند روز رستاخيز ميان آنان داوري ميكند، خدا بر همه چيز شاهد و گواه است.
و در آيه ديگر ميفرمايد:
«فَإِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلى ما يَفْعَلُونَ»[۵]
به سوي ما است بازگشت آنان، آنگاه خدا بر آنچه انجام ميدهند، شهيد و گواه ميباشد.
۲ـ پيامبران الهي
قرآن به روشني يادآور ميشود كه روز قيامت فردي از هر امت بر اعمال آنان گواهي ميدهد چنانكه ميفرمايد:
«فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً»[۶]
چگونه ميشود آنگاه كه از هر امتي گواهي بياوريم و تو را نيز بر آنان (گواهان) شاهد بياوريم...
در آيات ديگر نيز به صورت كلي يادآوري شده است كه بر هر امتي شاهد و گواهي هست.[۷]
ولي مفسران گواه هر امت را پيامبر آن امت دانستهاند و گواه اين مطلب اين است كه قرآن حضرت مسيح را شاهد امت خويش معرفي كرده است آنجا كه ميفرمايد:
هيچ اهل كتابي نيست مگر اين كه به عيسي پيش از مرگ او، ايمان ميآورد، عيسي در روز قيامت بر عليه آنان شهادت ميدهد.[۸]
بنابراين ميتوان شهود هر امت را پيامبر آن امت دانست.
در اين جا مطلب ديگري نيز قابل توجه است و آن اين كه در آيه گذشته (وجِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً) خود پيامبر گواه (بر آنان) معرفي شده است، اكنون بايد ديد مقصود از آنان كيست؟
آيا مقصود گواه بودن بر پيامبران پيشين است كه در حقيقت پيامبران شاهدان امت خويش بوده و پيامبر اسلام شاهد بر شهود ميباشد و يا مقصود شهادت پيامبر اسلام بر امت خويش است؟
در اين جا دو احتمال وجود دارد، مرحوم طبرسي همان احتمال نخست را ذكر كرده و از احتمال دوم ذكري به ميان نياورده است و از اينكه در آيه، كلمه «هولاء» بكار برده (وجِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً) ميتوان گفت كه مقصود همان امت خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ميباشد.
علم گستردهي شهود
اين آيات از علم گسترده و همه جانبه «شاهدان» پرده برميدارد و اينكه شاهدان امتها از كارهاي ظاهري و باطني آنان آگاه ميباشند، زيرا «اَداِء» شهادت فرع «تَحمُلّ» آن است و شهادت به حكم اين كه به معني شهود و حضور است مستلزم آن كه شاهد نزد مَشهُود بِهْ (كاري كه بر وقوع آن شهادت ميدهد) نوعي حضور داشته باشد، اكنون سئوال ميشود آيا با علم عادي ميتوان بر جميع اعمال يك فرد كه به صورت پنهان و آشكار در تمام مدت عمر خود انجام داده است شهادت داد؟
بنابراين بايد بگوئيم: پيامبران در پرتو احاطه بر افعال ظاهري و باطني افراد به چنين شهادتي موفق ميشوند.
شگفتآور اين كه پيامبران نه تنها بر اعمال انسانهاي معاصر خود گواهي ميدهند، بلكه بر اعمال مجموع افراد امت كه چه بسا پس از رحلت پيامبر چشم به جهان گشوده و زندگي را آغاز كردهاند، گواهي خواهند داد.
و از اين جا ميتوان پايهي گستردگي علم پيامبران و احاطهي غيبي آنان را نسبت به امتهاي خود به دست آورد و بر خلاف انديشه گروهي از كوتهفكران كه علم انبياء را به دائره محدودي منحصر ميكنند اين آيات بر خلاف انديشه آنان گواهي ميدهد.
۳ـ پيامبر اسلام
به حكم آيات گذشته پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ بر اعمال امت خود گواهي ميدهد ولي در اين خصوص آياتي وارد شده است كه به همين جهت آن را جداگانه مطرح نموديم.
قرآن كريم در اين باره ميفرمايد:
طريقه و راه پدرتان ابراهيم (را پيروي كنيد) او شما را در زمانهاي پيش مسلمان ناميده است. و در اين مورد پيامبر بر شما گواه است و شما نيز گواهان بر مردم ميباشيد.[۹]
و در آيه ديگر ميفرمايد:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»[۱۰]
شما را امت برگزيده قرار داديم تا بر مردم شاهد و گواه باشيد و پيامبر نيز بر شما شاهد و گواه باشد.
در برخي از آيات قرآن، پيامبر گرامي شاهد و مبشر معرفي شده است آنجا كه ميفرمايد:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً»[۱۱]
اي پيامبر ما تو را گواه و نويد دهنده برانگيختيم.
ممكن است مقصود از اين شاهد، شهادت بر اعمال در روز رستاخيز باشد.
و در آيه ديگر ميفرمايد:
«إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ»[۱۲]
ما به سوي شما پيامبري را برانگيختيم كه شاهد بر اعمال شما است.
با توجه به اين كه اداي شهادت فرع تحمل آن است اين آيات خود گواه روشني بر وسعت و گستردگي علم پيامبر اسلام بر اعمال ظاهري و باطني امت اسلامي ميباشد.
۴ـ گواهي دادن افرادي از امت اسلامي
از برخي از جملههاي آيات گذشته استفاده ميشود كه امت اسلامي نيز جزء گواهانند مثلاً در آيهي سورهي[۱۳] بقره يادآور ميشود كه ما شما را امت برگزيده قرار داديم تا شاهد و گواه بر مردم باشيد، در اينجا اين سئوال مطرح ميشود كه آيا همه امت اسلامي شاهد و گواه ميباشند، در اين صورت مشهود عليه كيست؟
آيا ميتوان گفت شهود، همهي امت اسلامي و مشهود عليه، امتهاي پيشين ميباشند؟ يا ناچاريم بگوئيم برخي از امت اسلامي بر برخي ديگر شهادت ميدهد، و در نتيجه همهي امت اسلامي به نوعي شاهد و به نوعي مشهود عليه ميباشند.
گذشته از اين، سئوال ديگري نيز در اينجا مطرح است و آن اين كه بيشتر امت اسلامي بسان امتهاي پيشين به حكم آيه قرآن «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ»[۱۴] اكثر آنان را سپاس گزار نمييابي، فاقد شرط اداء شهادت ميباشند.
و به تعبير امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ در ميان امت اسلامي كساني هستند كه شهادت آنان بر يك «دسته سبزي» و يا يك كيلو خرما[۱۵] پذيرفته نميشود، چگونه ميتوان گفت: همهي امت اسلامي شاهدند.
با توجه به نكات ياد شده چارهاي جز اين نيست كه بگوئيم: مقصود از «جعلناكم» همه امت اسلامي نيست بلكه مقصود آن طبقه بلند پايه از امت است كه از هر نظر شايستگي گواهي دادن را دارند و در روايات اسلامي بر پيشوايان معصوم تطبيق شده است.[۱۶]
ممكن است گفته شود كه اگر مقصود پيشوايان معصوم است چرا شهادت را به همه امت اسلامي نسبت داده ميفرمايد:
«لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ»؟
ولي پاسخ اين سئوال با توجه به نظائر آن در قرآن روشن است، قرآن همه بنياسرائيل را «مَلِك» (فرمانروا) معرفي كرده ميگويد: نعمتهاي خدا را بياد آوريد، آنگاه كه در ميان شما پيامبراني برانگيخت و شماها را فرمانروايان قرار داد.[۱۷]
در حالي كه همهي بنياسرائيل فرمانروا نبوده و تنها برخي از آنان مانند داود و سليمان فرمانروايي داشتهاند ولي حكومت و فرمانروايي را به همه آنان نسبت داده است از اين جهت بايد گفت مقصود از شهادت دادن امت اسلامي خصوصاً بر اعمال ظاهري و باطني شهادت آن گروهي است كه از علم وسيع و گستردهاي برخوردار بوده و اين گروه جز پيشوايان معصوم كسي نيست، و اگر بخواهيم در اين مورد طبقه ديگر از افراد امت را نيز وارد كنيم، يعني آنان كه از نظر تقوي و طهارت در درجهي بالايي قرار دارند، ناچاريم براي آنان علم وسيعي قائل شويم كه بر اعمال پنهاني ديگران نيز آگاه بوده و بتوانند بر آن نيز گواهي دهند و يا لااقل شهادت آنان را به اعمال ظاهري آن هم در مورد افراد معاصر با خود اختصاص دهيم.
البته اين بحث دامنه گستردهاي دارد كه بايد تحت عنوان «حقيقت شهادت و شاهد» در قرآن، مورد بررسي قرار گيرد. و ما به فضل الهي، پيرامون موضوعاتي مانند صديقين، شهداء، صالحين بحث خواهيم كرد.
۵ـ فرشتگان ناظر بر اعمال
گواهان ديگر فرشتگاني هستند كه در دنيا ناظر بر اعمال افراد بوده و در قيامت با آنان وارد دادگاه الهي ميشوند يكي از فرشتگان مأمور جلب مجرم به دادگاه است و ديگري گواه بر اعمال او چنان كه ميفرمايد:
هر انساني در حالي كه با او مأموري و گواهي همراه است وارد ميشود، به او گفته ميشود تو از سراي ديگر غافل بودي، پرده را كنار زديم، امروز بينايي تو تيز است، و يكي از دو فرشته همراه مجرم ميگويد حساب او پيش من حاضر است.[۱۸]
امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ پس از ذكر آيه ياد شده ميفرمايد:
«سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا»[۱۹]
مأموري كه گنه كار را به سوي محشر (محكمه الهي) هدايت ميكند و فرشتهاي كه (در دنيا) شاهد اعمال او بوده و در آن محكمه بر عليه او شهادت ميدهد.
در آيات ديگر نيز به شهادت فرشتگان اشاره شده است چنان كه ميفرمايد:
«ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»[۲۰]
هيچ سخني را نميگويد مگر اين كه در كنار آن نگهبان حاضري است.
و باز ميفرمايد: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ ـ كِراماً كاتِبِينَ ـ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»[۲۱]
براي شما نگهباناني گمارده شده است، نويسندگاني گران قدر، آنچه را كه انجام ميدهيد ميدانند.
۶ـ زمين يا مكان انجام عمل
يكي از گواهان نقطهاي است كه كار خوب يا بد در آن انجام ميگيرد.
قرآن در اين مورد ميفرمايد:
«يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها ـ بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها»[۲۲]
در چنين روزي زمين از حوادثي كه در آن رخ داده است خبر ميدهد زيرا پروردگارش به آن وحي نموده و او را آگاه ساخته است. در اين كه زمين از چه چيز خبر ميدهد در آيه مطلبي ذكر نشده است ولي با توجه به اين كه آيه ناظر به برانگيخته شدن انسانها در قيامت ميباشد و اين كه آنان كردارهاي خود را خواهند ديد، روشن ميشود كه اخبار زمين مربوط به كارهايي است كه انسانها روي آن انجام دادهاند، خواه كارهاي نيك و خواه كارهاي بد، از اين جهت به دنبال آن، مسألهي كيفر و پاداش اعمال انسان را مطرح نموده ميفرمايد:
در اين روز انسانها (پس از محاسبه) گروه گروه بر ميگردند، تا اعمالشان به آنان نشان داده شود، پس هر كس به اندازه سنگيني ذرهاي كار نيك انجام داده است آن را ميبيند و هر كس به اندازه سنگيني ذرهاي كار بد انجام دهد آن را خواهد ديد.[۲۳]
ناگفته پيداست كه همه اجزاء زمين بر افعال يك انسان گواهي نميدهند، بلكه نقطهاي كه انسان در آن كار نيك و بد انجام داده است، همان نقطه به شهادت بر ميخيزد و روايات نيز بر اين مطلب گواهي ميدهند.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در پاسخ پرسش كسي كه سئوال كرد آيا نمازهاي نافله را در يك جا انجام دهم يا در جاهاي مختلف؟ فرمود در جاهاي مختلف، تا اين مكانها در روز رستاخيز به نفع تو گواهي دهند.[۲۴]
درباره شهادت مكان بر اعمال انسان در قيامت روايات بسياري وارد شده است كه كتابهاي حديث در ابواب مربوط به نمازهاي واجب و مستحب، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر و... وارد شده و بررسي آنها بحث جداگانهاي را ميطلبد. از پيامبر گرامي ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ روايت شده است كه فرمودند روز قيامت زمين بر اعمال هر مرد و زني كه در آن انجام داده است گواهي ميدهد و ميگويد او فلان عمل را در فلان روز انجام داده است.[۲۵]
بنابراين در اين كه از ديدگاه قرآن و روايات اسلامي، يكي از شاهدان در قيامت، مكان انجام گرفتن عمل است جاي ترديد نيست آنچه در اين جا توجه انسان را به خود جلب ميكند اين است كه مكان كه فاقد حس و ادراك است چگونه ميتواند اعمال انسان را درك نمايد، و در سراي ديگر بر آن گواهي دهد؟
ولي پاسخ اين است كه اين نوع آيات و روايات و نيز آيات و روايات ديگر از اين قبيل ما را به يك حقيقت رهنمون ميگردند و آن اين كه تمام موجودات از نوعي ادراك برخوردارند، و ميزان درك و آگاهي آنها بستگي به ميزان درجه وجودي آنها دارد چنان كه قرآن كريم در جاي ديگر ميفرمايد:
هيچ موجودي نيست مگر آن كه خدا را تسبيح ميگويد ولي شما تسبيح آنان را درك نميكنيد.[۲۶]
اين مطلب از نظر مباني حكمت متعاليه در فلسفه اسلامي امري مسلم و غير قابل ترديد است و اين خود از امتيازات و شگفتيهاي قرآن است كه از يك واقعيت بسيار دقيق پرده برداشته است آن هم در زماني كه فكر و انديشه بشر كمترين توجهي به اين نوع مطالب دقيق نداشته است.
۷ـ شهادت زمان يا گردش شب و روز
اگر مكان به حكم آيات قرآن بر اعمال انسان گواهي ميدهد، زمان و روز و شب نيز بسان مكان گواهي خواهند داد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: آنگاه كه روز آغاز ميشود به فرزندان آدم چنين خطاب ميكند: كار نيك انجام ده تا من در روز رستاخيز به سود تو گواهي دهم من موجود ناپايدارم در گذشته نبودهام و در آينده نخواهم بود و آنگاه كه تاريكي شب فرا ميرسيد، شب نيز همين خطاب را دارد.[۲۷]
۸ـ گواهي دادن قرآن در رستاخيز
از برخي از روايات استفاده ميشود كه قرآن در روز رستاخيز به صورت انساني مجسم ميشود و خدا به او خطاب ميكند كه بندگان مرا چگونه ديدي؟ (با تو چگونه رفتار كردند؟) او در پاسخ ميگويد: پروردگارا گروهي از آنان مرا حفظ كرده و چيزي از من ضايع نكردند، و برخي از آنان مرا ضايع نمودند، حق مرا سبك شمرده و به تكذيب من برخاستند، و من حجت تو بر تمام خلق ميباشم، در اين هنگام خطاب ميآيد: به عزت و جلالم سوگند به خاطر تو گروه نخست را بهترين پاداش و گروه ديگر را به عذاب دردناك كيفر خواهم داد.[۲۸]
۹ـ نامه اعمال
يكي از گواهان در روز محشر خود نامهي اعمال است كه در آن خوبيها و بديها منعكس ميباشد و قرآن در آيات مختلفي به وجود چنين صحيفه تصريح مينمايد، آنجا كه ميفرمايد:
بگو خداي من در بياثر ساختن مكر و حيله آنها سريعتر از آنان است فرستادگان ما تمام نقشههاي (اعمال) شما را مينويسند.[۲۹]
در آيه ديگر ميفرمايد:
آيا آنان گمان ميكنند كه ما سخنان پنهاني و آهسته آنان را نميشنويم؟ آري فرستادگان ما نزد آنان كارهاي آنها را مينويسند.[۳۰]
در اين دو آيه هر چند سخن از نگارش سخنان و يا اعمال آشكار و پنهان افراد است و به گواهي دادن آن در روز قيامت اشارهاي نشده است ولي به طور مسلم اين نگارش به خاطر احتجاج با آنها است و لذا در برخي از آيات درباره موقعيت صحيفه اعمال چنين ميفرمايد:
و صحيفه اعمال در برابر مجرمان قرار ميگيرد و آنان از ديدن آن خا ئف و ترسان ميشوند.[۳۱]
و در آيه ديگر ميفرمايد:
روز قيامت طرفداران باطل زيان كارند، هر امتي را مينگري كه به زانو درآمده است و به سوي كتابش (نامهي اعمال) خوانده ميشود، به آنان گفته ميشود اين كتاب ما است كه به حق بر عليه شما سخن ميگويد.[۳۲]
شگفت اين جا است كه صحيفه اعمال آن چنان كارهاي ريز و درشت را ضبط كرده است كه فرد مجرم از ضبط آن انگشت حيرت به دندان گرفته ميگويد:
چگونه اين كتاب هيچ ريز و درشتي را فرو گذار نكرده و همه را برشمرده است.[۳۳]
و از آيات ديگر استفاده مي شود كه نامهي اعمال هر انساني به گردن وي آويخته ميگردد چنان كه ميفرمايد:
نامهي اعمال هر انساني را به گردن او ميآويزيم و روز قيامت به صورت كتابي بيرون ميآوريم و او آن را گشاده مييابد.[۳۴]
ممكن است گفته شود چگونه صحيفهي اعمال خود گواه بر جرائم گنه كار ميباشد، زيرا نامههاي اعمال چيزي از قبيل پروندههايي است كه در محكمههاي دنيا براي بزهكاران تشكيل ميدهند و آنچه در پرورنده مكتوب است در حد اتهام و ادعاء است و فرد مجرم ميتواند در برابر آن از خود دفاع كند و اثبات آن تنها از طريق گواهان يا صلاحيت ممكن است.
در پاسخ يادآور ميشويم هر يك از گواهان و شاهدان در قيامت موقعيت ويژهاي دارد، موقعيت نامههاي اعمال اين است كه با توجه به علم و بصيرتي كه در سراي ديگر براي انسان گنهكار حاصل ميشود به گونهاي كه با ديدن پرونده عمل بر همه كارهاي ناروايي كه در دنيا انجام داده است آگاه ميگردد، در اين حالت اگر به وجدان خود رجوع كند و خود بخواهد بر اساس عدل و انصاف در مورد خود داوري كند، پرونده عمل او بهترين گواه و شاهد براي او به شمار ميرود.
به همين جهت قرآن كريم پس از آن كه نامهي عمل انسان را به او ميدهند، ميفرمايد:
اعمال خود را رسيدگي كن و با استناد به آنچه در صحيفهي عمل تو نوشته شده است در مورد خودداري نما چنان كه ميفرمايد:
«اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً»[۳۵]
حال اگر فرد گنهكار با ديدن نامه عمل، به گناهان خود اعتراف نمود، در اين صورت خداوند حكيم بر اساس عدل و لطف خود دربارهي او تصميم گيرد ولي اگر درصدد انكار برآمد و خواست از همان شيوهاي كه در دنيا و در برابر محكمههاي دنيوي با انكار و خدعه خود را تبرئه ميكرد در محكمهي الهي نيز چنين فكر خامي در او راه يابد در اين صورت شاهدان الهي (پيامبران و فرشتگان) عليه او شهادت ميدهند و در صورتي كه گواهي آنان را نيز انكار نمايد اعضاي بدن او كه به وسيلهي آنها گناه را انجام داده است خود بر گناهان او گواهي ميدهند و يدگر هيچ راه فراري براي او نخواهد بود.
اين مطلب از برخي از روايات مربوط به گواهان روز قيامت به خوبي استفاده ميشود كه در اين روايت آمده است كه فرشتگان در مورد كساني شهادت ميدهند كه نامه اعمال خود را انكار نمودهاند، و حتي پس از گواهي دادن فرشتگان الهي شهادت آنان را نيز انكار ميكنند و در اين صورت دهان آنان بسته ميشود و اعضاء آنان به سخن ميآيد.
بنابراين مراحل شهادت به قرار زير است:
۱ـ نامه اعمال.
۲ـ گواهي فرشتگان پس از انكار نامه اعمال.
۳ـ گواهي اعضاء پس از تكذيب فرشتگان.[۳۶]
تا اينجا با شاهدان خارجي از نظر قرآن و روايات آشنا شديم اكنون به بررسي گواهان و شاهدان داخلي ميپردازيم:
شاهدان داخلي
مقصود از شاهدان داخلي، گواهاني است كه جزء بدن انسان بوده يا به گونهاي به او مرتبط باشند، اينك بيان اين بخش:
الف) اعضاء بدن
از شگفتيهاي روز رستاخيز اين است كه عضو مجرم بر گناه او گواهي دهد كه ديگر جاي هيچ شك و ترديدي براي خود مجرم و حاضران و ناظران نماند.
قرآن در اين مورد ميفرمايد:
روزي كه زبان و دست و پاي آنان به كارهايي كه انجام دادهاند، گواهي ميدهند.[۳۷]
از آيه ديگر استفاده ميشود كه از ميان اعضاء، دهان بسته ميشود و ديگر عضوها گواهي ميدهند چنان كه ميفرمايد:
امروز (قيامت) بر دهان آنان مهر ميزنيم، دستان آنان با ما سخن گفته و پاهايشان بر آنچه انجام دادهاند، گواهي ميدهند.[۳۸]
ب) شهادت پوست بدن
اگر آيات پيشين، بر گواهي دادن اعضاء بدن، گواهي ميدهد، برخي از آيات گواه ديگري را معرفي ميكند به نام «پوست بدن» و اينكه در روز رستاخيز «پوست» انسان بر اعمال او گواهي ميدهد چنان كه ميفرمايد:
روزي كه دشمنان خدا به سوي آتش به تدريج روانه ميشوند و در كنار آتش ميايستند تا وقتي همگان به سوي آن آمدند، گوشها و ديدگان و پوستهاي آنان بر كارهاي زشت آنان گواهي ميدهند آنان به پوستهاي خود اعتراض كرده كه چرا بر ضرر ما شهادت دادي؟ در اين لحظه از جانب شاهدان (پوستها) پاسخ ميشوند كه:
ما را خداي كه هر موجودي را به سخن درآورده است، به سخن آورد و او است كه شما را بار اول (در دنيا) آفريد و به سوي او بازگشتهايد.[۳۹]
در اين آيه گواهي دادن پوستها به طور مطلق آمده است و در نتيجه همه كارهايي را كه با اعضاي بدن مانند دست و پا انجام ميگيرد شامل ميشود و مدلول آن از آيههايي كه بر شهادت دست و پا دلالت داشت گستردهتر خواهد بود، ولي برخي از مفسران گفتهاند كلمهي «جلود» در آيه كنايه از «فروج» است و نه مطلق پوست بدن، كه قرآن به خاطر رعايت ادب در گفتار از آن به كنايه تعبير كرده است، ولي اين تفسير شاهد و دليل استواري ندارد، و كلمه «فروج» نيز در آيات ديگر قرآن به كار رفته است. چنان كه در ستايش مؤمنان راستين ميفرمايد «وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ».[۴۰]
در اينجا اين سئوال مطرح ميشود كه چرا اين گروه فقط به گواهي دادن پوستهايشان اعتراض ميكنند، و شهادت گوشها و چشمهايشان را مورد اعتراض قرار نميدهند؟ گفته شده است اين بدين خاطر است كه پوست تنها به كارهايي كه به واسطه آن انجام گرفته است شهادت ميدهد. ولي گوش و چشم به كارهايي هم كه ديگر اعضاء انجام دادهاند گواهي ميدهند، گويا وجه اعتراض گنهكاران به پوستهايشان اين است كه شما خود واسطه انجام اين گناه بودهايد حال چرا عليه ما گواهي ميدهيد؟[۴۱]
تا اينجا با شاهدان دوازده گانه در قيامت آشنا شديم، و ما اين بحث را همين جا پايان ميدهيم.ژ
آيت الله جعفر سبحاني- با تلخيص از منشور جاويد، ج۹، ص۳۲۸.
---------------------------------------------------------
پاورقی :
۱. غافر / ۵۱.
۲. هود / ۱۸.
۳. آل عمران / ۹۸.
۴. حج / ۱۷.
۵. يونس / ۴۶.
۶. نساء / ۴۱.
۷. به آيههاي: ۸۴ و ۸۹ سورهي نحل، ۷۵ قصص، ۴۱ نساء مراجعه شود.
۸. نساء / ۱۵۹.
۹. حج / ۷۸.
۱۰. بقره / ۱۴۳.
۱۱. احزاب / ۴۵ و فتح / ۸.
۱۲. مزمل / ۱۵.
۱۳. وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً.
۱۴. اعراف / ۱۷.
۱۵. امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: آيا ميپنداريد كه خدا با اين آيه شهادت همه مسلمانان را اراده كرده است (چگونه ميتوان اين را گفت) آن كس كه شهادت او در اين دنيا بر يك من خرما پذيرفته نمي شود چگونه در روز قيامت براي شهادت طلبيده ميشود، آنگاه شهادت او در حضور امتهاي پيشين پذيرفته ميگردد، نه چنين نيست خدا هرگز چنين افراد را اراده نكرده است. (تفسير برهان، ج۱، ص۱۶۰.)
۱۶. كافي، ج۱، ص۱۴۷ ـ ۱۴۶.
۱۷. مائده / ۲۰.
۱۸. ق / ۲۲ ـ ۲۱.
۱۹. نهج البلاغه، خطبهي ۸۵.
۲۰. ق / ۱۸.
۲۱. انفطار / ۱۲ و ۱۰.
۲۲. زلزله / ۴ ـ ۵.
۲۳. زلزله / ۸ ـ ۶.
۲۴. بحارالانوار، ج۷، باب ۱۶، روايت ۱۵ و در روايت ۱۱ آمده است «وَ البِقاعُ الَّتي عَلَيْهِ شُهُودُ رَبّه لَهُ اَوْ عَلَيْه» مكانهايي كه بر انسان احاطه دارند شاهدان پروردگار بر انسان ميباشند كه به سود يا زيان او شهادت ميدهند.
۲۵. مجمع البيان، ج۵، ص۵۲۶.
۲۶. اسراء / ۴۴.
۲۷. بحارالانوار، ج۷، باب ۱۶، روايت ۲۲.
۲۸. بحارالانوار: ج۷، باب ۱۶، روايت ۱۶.
۲۹. يونس / ۲۰.
۳۰. زخرف / ۸۰.
۳۱. كهف / ۴۹.
۳۲. جاثيه / ۲۹ ـ ۲۷.
۳۳. كهف / ۴۹.
۳۴. اسراء / ۱۳.
۳۵. اسراء / ۱۴.
۳۶. بحارالانوار، ج۷، باب ۱۶، روايت ۳ و ۴.
۳۷. نور / ۲۴.
۳۸. يس / ۶۵.
۳۹. فصلت / ۲۰ ـ ۲۲.
۴۰. مؤمنون / ۵.
۴۱. به تفسير الميزان، ج۱۷، ص۳۷۸ رجوع شود.