فقها و دانشمندان اسلامی با توجه به سبب و شأن نزول و ظهر و بطن آیات، قاعدهای را به دست آوردهاند و با تمسك به آن قاعده، احكام را استنباط میكنند. آن قاعده عبارت است از: «العبرة بعموم اللفظ لابخصوص المورد؛ اعتبار به گستردگی لفظ است، نه خصوصیّت مورد.» یعنی یك فقیه دانا و توانا باید خصوصیات مورد را كنار بگذارد و از جنبههای عمومی لفظ بهره بگیرد. البته جنبههای خصوصی برای فهم دلالت كلام مفید است، ولی انحصار را نمیرساند، زیرا احكام الهی پیوسته همگانی بوده و در همهی زمانها جریان دارند. اینك دو نمونه از آیات را می آوریم كه در روایات، جنبهی كلی آن بررسی شده و مورد استفاده قرار گرفته است:
نمونهی اول: در سورهی بقره چنین آمده است: «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (۱). این آیه از آیاتی است كه دارای ظهر و بطن (تنزیل و تأویل) است كه با راهنمایی امام معصوم جنبهی عمومی آن روشن شده است. این آیه در ظاهر با آیاتی كه ایجاب میكند حتماً رو به كعبه نماز بخوانید منافات دارد، ولی با مراجعه به شأن نزول، این تنافی برطرف میشود.
شأن نزول آیه چنین است: یهودیان به مسلمانان اعتراض میكردند كه اگر نماز گزاردن به سوی بیت المقدس حق است، آنگونه كه تاكنون عمل میشد پس تحویل آن به سوی كعبه باطل است و اگر رو به سوی كعبه نماز خواندن حق است، پس بطلان آن چه تاكنون خوانده شده است ثابت میشود. خداوند در این آیه جواب میدهد كه هر دو كار حق بوده و هست زیرا اصل نماز، یك حقیقت ثابت است ولی رو به سوی كعبه یا بیت المقدس، یك امر اعتباری محض است كه برای ایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است. به هر كجا كه رو كنی خدا هست و رو به خدا ایستادهای. پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرارداشتن كعبه (مكه) در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتن بیت المقدس در غرب مدینه همگی از آنِ خداست و روبه خداست. خداوند در تنگنای جهت خاص قرار نگرفته است: «إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ».
در روایات، از این آیه استفادهی دیگری نیز شده است و آن اینكه میتوان نمازهای مستحبی را در حالت سواره به هر سویی كه در حركت است به جای آورد. (۲) این بطن آیه است كه با فهم معصومین (علیهم السلام) بدان رهنمون شدهایم.
نمونهی دوم: در سورهی جن میخوانیم: «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً» (۳). مساجد، یا جمع مسجد به معنای معبد و جایگاه عبادت است كه معنای آیه بر این فرض چنین میشود: مساجد از آن خداست و كسی را با خدا نخوانید. یا جمع مسجَد (مصدر میمی) یعنی عبادت و پرستش است؛ یعنی پرستش جز خدا را نشاید و در مقام عبادت كسی را با خدا نام نبرید. بر هر دو فرض، ظاهر آیه از شریك قرار دادن در مقام عبادت منع میكند. ولی طبق روایت صحیحی كه در دست داریم معنای دیگری نیز از آیه استنباط میشود كه مسجد را شامل «ما یُسجد به» (مواضع سجود) گرفته است. گروهی از مفسرین؛ مانند سعید بن جبیر و زجّاج و فرّاء گفتهاند: مساجد شامل مواضع سجود (اعضای سبعه در حال سجود) نیز میشود كه این مواضع از آن خداست و خداوند آنها را به انسان ارزانی داشته است و نباید برای دیگری به كار گرفت. (۴) از امام محمدتقی (علیه السلام) نیز همین تأویل به این صورت آمده كه در مورد موضع قطع دست دزدی در حضور خلیفهی عباسی، معتصم بالله، سؤالی مطرح شد. هركس به فراخور حال خود سخنی گفت. آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: «از بُن انگشتان.» از مدرك این فتوی از امام سؤال شد. فرمود: «كف دست یكی از مواضع هفت گانه در حال سجود است و از آن خداست و نباید قطع شود.» (۵) زیرا عقوبت سارق باید بر چیزی واقع شود كه از آنِ خود اوست.
پینوشتها:
۱. بقره۲: ۱۱۵.
۲. رك: وسایل الشیعة، ج۳، ابواب قبله، باب۸ و۱۵.
۳. جن۷۲: ۱۸.
۴. رك: تفسیر طبرسی، ج۱۰، ص ۳۷۲.
۵. وسایل الشیعه، ج۱۸، ابواب حد السرقه، باب۴.
منبع : معرفت، محمدهادی؛ (۱۳۸۹)، علوم قرآنی، قم: مؤسسهی فرهنگی تمهید، چاپ پانزدهم.