غیبت آن است که در غیاب کسی سخنی گویند، منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد. خواه این عیب جسمانی باشد، یا اخلاقی، در اعمال او باشد یا در سخنش. بنابراین، اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند، غیبت نخواهد بود، مگر اینکه قصد مذمّت و عیبجویی داشته باشد. اگر صفتی در شخصی وجود نداشته باشد و گفته شود داخل در عنوان "تهمت" خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگینتر است. امام صادق ـ علیهالسّلام ـ می فرماید: "الغیبة أن تقول فی أخیک ما ستره الله علیه و امّا الامر الظاهر فیه، مثل الحدة و العجلة، فلا، و البهتان أن تقول ما لیس فیه؛ غیبت آن است که دربارة برادر مسلمانت چیزی را بگویی که خداوند پنهان داشته، و امّا چیزی که ظاهر است مانند تندخوئی و عجله داخل در غیبت نیست بهتان این است که چیزی را بگویی که در او وجود ندارد. "[۱]
برخی آیات درباره نکوهش غیبت عبارتند از:
۱. آیة "و لا یغتب بعضکم بعضاً أیحب أحدکم أنْ یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه، و اتقوا الله، إن الله توّابٌ رحیمٌ...؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردة خود را بخورد؟ (به یقین) همة شما از این امر کراهت دارید. تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است. "[۲]
و در جملة أیحب أحدکم...؛ نخست استفهام انکاری به کار برده، و حب منفی را به "أحد"، یعنی یکی از مسلمانان نسبت داده و نه به بعضی از مسلمانان، یعنی نفرموده: "أیحب بعضکم" تا مشمول نفی واضحتر شود؛ یعنی اینکه حتی یک نفر از شما نیز حاضر نخواهد شد که گوشت برادر مردة خود را بخورد چه رسد به بعضی یا همه مردم و باز به همین منظور نفی مذکور را با جملة "کرهتموه" تأکید کرده است؛ یعنی اینکه همة شما این امر را زشت میدانید. حاصل معنای آیه این که: غیبت کردن مؤمن به منزلة خوردن گوشت برادر خود در حالی که او مرده است می باشد.
آیه یاد شده اشاره به نکات اخلاقی و تربیتی دارد، از جمله:
۱. فرد غائب همچون مرده است که قدرت بر دفاع از خویش ندارد و هجوم بردن بر کسی که قادر بر دفاع از خویش نیست، بدترین نوع ناجوانمردی است.
۲. بیشک خوردن گوشت مرده سبب سلامت جسم و جان نمیشود، بلکه سرچشمة انواع بیماریها است، بنابراین، غیبتکننده اگر آتش کینه و حسد خود را با غیبت به طور موقت فرو نشاند، به یقین چیزی نمیگذرد که همان بذرهای نهفتة مفاسد اخلاقی در درون جان او سر میکشد و همچون خارهای مغیلان او را آزار میدهد.
۳. غیبتکننده انسان ضعیف و ناتوانی است که شهامت رویارویی با مسائل را ندارد و به همین دلیل به مردة برادر خویش هجوم میبرد.
همانگونه که یک حیوان یا انسان مردارخوار، سبب انتشار انواع میکروبهای بیماریزا میگردد، شخص غیبتکننده نیز با ذکر گناهان و عیوب پنهانی برادران مسلمان عوامل اشاعة فحشاء را فراهم میسازد.
قرآن مجید با ذکر این مثال و ریزهکارهایی که در آن نهفته شده به تحریک وجدان و فطرت انسانها در برابر این گناه بزرگ میپردازد و شاید به همین دلیل جمله را با سؤال شروع میکند، تا پاسخ آن از درون انسانها برخیزد و تأثیر آن قویتر شود، میفرماید: "آیا هیچ یک از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟"
در ضمن آیه میتواند اشارهای به این نکته نیز باشد، که موارد جواز غیبت (مانند تظلّم و رفع ستم و مشورت و اصلاح ذات البین در واقع مانند موارد اضطرار به اکل میته است که انسان باید به حداقل قناعت کند. )
۲. آیة دیگری که بر مذمت غیبتکنندگان نازل شده؛ آیة: "ویلٌ لکل همزة لمزة"[۳] می باشد.
خداوند متعال در آیه یاد شده، با تهدید کوبندهای به سراغ عیبجویان و غیبتکنندگان میرود و میفرماید: "وای بر هر عیبجوی غیبتکنندهای که مردم با ایمان را به سخریه میگیرند، و با نیش زبان و حرکات دست و چشم و ابرو، در پشت سر و پیش رو، مؤمنان را هدف تیرهای طعن و تهمت قرار میدهند.
واژة "لمزة" و "همزة" که هر دو صیغة مبالغه، به یک معنی است، و اشاره به غیبتکنندگان و عیبجویان دارد.
تعبیر به "ویل" که در آغاز این آیه آمده است، در ۲۷ مورد از قرآن مجید دیده میشود، که در مقام نفرین و به معنی هلاکت و یا به معنی انواع عذاب است، و با توجه به موارد استعمال ویل در قرآن به خوبی روشن میشود که این واژه در مواردی به کار میرود که کارهای بسیار زشتی انجام گرفته است، و از اینجا روشن میشود که غیبت و عیبجویی از دیدگاه قرآن مجید از زشتترین کارهاست.
۳. آیة: "إن الذین یحبون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب ألیم فی الدنیا و الآخرة؛ [۴] کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است.
در آیه یاد شده خداوند متعال به طور مستقیم سخن از نکوهش اشاعة فحشاء و تهدید شدید مرتکبشوندگان به میان میآورد و به طور ضمنی، از غیبت کردن مذمت میکند، زیرا اشاعة فحشاء غالباً از راه غیبت یا تهمت است. البته شأن نزول آیه در مورد تهمتی است که از سوی منافقان به یکی از همسران پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ زده شده بود، ولی مسألة اشاعة فحشاء مفهوم عام دارد که به ویژه غیبت را در بسیاری از موارد شامل میشود و هرگاه کارهای خلافی را مردم در پنهانی انجام دادهاند و کسی از آن آگاه نیست برملا شود، بسیاری از افرادی که ایمانشان ضعیف است تشویق به انجام آن میشوند. آخرین سخن دربارة تفسیر آیة یاد شده اینکه قرآن مجید برای تأکید بر این مسأله میگوید کسانی که دوست دارند، اشاعة فحشاء در میان مؤمنان شود چنین سرنوشتی دارند.
۴. آیه: "لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعاً علیماً؛ [۵] خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدیها (ی دیگران) را اظهار کند، مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است. "
در آیه یاد شده سخن از جواز غیبت کردن برای مظلومانی که به دادخواهی برمیخیزند آمده که از آن به خوبی غیبت بدون مجوز جایز نیست، و برای اینکه افرادی از این استثناء سوءاستفاده نکنند، و به بهانة اینکه مظلوم واقع شدهاند، هرجا بنشینند و به غیبت این و آن بپردازند، در پایان آیه میفرماید: خداوند سخنان را میشنود و از نیّات آگاه است. (و کان الله سمیعاً علیماً).
از آنچه در آیة مورد نظر آمد، زشتی فراوان غیبت و عواقب دردناک آن در دنیا و آخرت، به خوبی روشن میشود. [۶]
تعبیراتی که در آیات شریفه و روایات اسلامی به کار رفته نشان میدهد که آبرو و حیثیت افراد مانند مال و جان آن ها، بلکه از بعضی جهات مهمتر است. همچنین بیانگر این مطلب است که غیبت از بزرگترین گناهان شمرده میشود، حتی بزرگتر از عمل شنیع زنا؛ چنانکه رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: "الغیبة اشدّ من الزّنا؛ [۷] (گناه) غیبت شدیدتر از زنا است". و امام علی ـ علیهالسّلام ـ می فرماید: "ابغض الخلائق إلی الله المغتاب؛ [۸] منفورترین بندگان نزد خداوند غیبتکننده است. "
آثار زیانبار غیبت:
سرمایة بزرگ انسان در زندگی، حیثیت و آبرو و شخصیت اوست و هر چه آن را به خطر اندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته، بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر است. یکی از فلسفههای تحریم غیبت این است که این سرمایة بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص درهم نشکند، نکتة دیگر اینکه غیبت، بدبینی میآورد، پیوندهای اجتماعی را سُست، بذر کینه و عداوت را در دلها میپاشد و گاه سرچشمة نزاعهای خونین و قتل و کشتار میگردد.
پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: "درهمی که انسان از ربا به دست میآورد گناهش نزد خدا از سی و شش زنا بزرگتر است و از هر ربا بالاتر آبروی مسلمان است. "[۹]
و در حدیث دیگری آمده است که خداوند به حضرت موسی ـ علیهالسّلام ـ وحی فرستاد: "کسی که بمیرد در حالی که از غیبت توبه کرده باشد آخرین کسی است که وارد بهشت میشود و کسی که بمیرد در حالیکه اصرار بر آن داشته باشد اولین کسی است که وارد دوزخ میگردد. "[۱۰]
و نیز در حدیثی از پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ میخوانیم: "الغیبة أسرع فی دین الرجل المسلم من الاکلة فی جوفه؛ تأثیر غیبت در دین مسلمان از خوره در جسم او سریعتر است. "[۱۱]
کسی که به منظور عیبجوئی و آبروریزی مؤمنی سخنی نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوی ولایت شیطان میفرستد و شیطان هم او را نمیپذیرد. [۱۲]
علاج غیبت و توبة از آن
غیبت به تدریج به صورت یک بیماری روانی در میآید، به گونهای که غیبتکننده از کار خود لذت میبرد، و از اینکه پیوسته آبروی این و آن را بریزد احساس رضا و خشنودی میکند، و این یکی از مراحل بسیار خطرناک اخلاقی است.
اینجا است که غیبتکننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزههای درونی غیبت که در اعماق روح او است و به این گناه دامن میزند بپردازد، انگیزههایی مانند "بخل" و "حسد" و "کینهتوزی" و "عداوت" و "خودبرتربینی" و می توانند زمینه ساز غیبت و تهمت باشد.
باید از طریق خودسازی و تفکر در عواقب سوء این صفات زشت و نتایج شومی که ببار میآورد و همچنین از طریق ریاضت نفس این آلودگیها را از جان و دل شست، تا بتوان زبان را از آلودگی به غیبت باز داشت، سپس در مقام توبه برآمد و از آنجا که غیبت جنبة حق الناس دارد اگر دسترسی به صاحب غیبت دارد و مشکل تازهای ایجاد نمیکند از او عذرخواهی کرد، هرچند بصورت سربسته باشد، و اگر دسترسی به وی نیست برای او استغفار نمود و عمل نیک انجام داد، شاید به برکت آن خداوند متعال غیبت کننده را ببخشد و طرف مقابل را راضی سازد. [۱۳] امید است که خداوند به ما توفیق ترک گناهان و انجام اعمال صالح را عنایت فرماید. آمین
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. معراج السعادة، ملااحمد نراقی، ص ۴۲۸.
۲. گناهان کبیره، شهید آیتالله دستغیب.
۳. اخلاق در قرآن، آیتالله مکارم شیرازی، ناصر، ج ۳، ص ۱۰۴ـ۹۷.
پی نوشتها:
[۱]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصولی کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۲، ص ۳۵۸.
[۲]. حجرات/ ۱۲.
[۳]. همزه/ ۱.
[۴]. نور/۱۹.
[۵]. نساء/ ۱۴۸.
[۶]. مکارم شیرازی ناصر و همکاران، اخلاق در قرآن، قم، نشر مدرسة الامام علیّ بن ابیطالب ـ علیهالسّلام ـ، چاپ اول، ۱۳۸۰، ج ۳، ص ۹۷.
[۷]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج ۷۷، ص ۸۹.
[۸]. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ص ۲۲۱.
[۹]. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، جلد ۵، ص ۲۵۳، به نقل از تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۱۸۹.
[۱۰]. همان، ص ۲۵۲.
[۱۱]. اصول کافی، ج ۲، باب الغیبة، حدیث ۱.
[۱۲]. حر عاملی، وسایل الشیعة، ج ۸، باب ۱۵۷، حدیث ۲.
[۱۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ ش، ج۲۲، ص ۱۸۸ـ۱۹۴.
منبع: باشگاه اندیشه