آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

درآمدي بر تبيين وجوه عام اعجاز قرآن 

اشاره
خداوند متعال در چند آيه از قرآن، مخالفان وحياني بودن قرآن را به تحدّي فراخوانده است. اين دعوت در همان عصر نزول كه خداوندگاران شعر و ادب و فصاحت و بلاغت در محيط وحي جشنواره‌هاي ادبي برگزار مي‌كردند و سروده‌هاي خويش را به پرده ی كعبه مي‌آويختند، به صداي رسا به گوش همگان رسيد؛ امّا هيچ كس بدان پاسخي درخور نداد و بدين سان معجزه ی آخرين پيامبر بنيان‌هاي خويش را استوار ساخت. با اين حال، گوناگوني آراي قرآن شناسان و قرآن پژوهان در وجه اعجاز قرآن بسي شگفت‌انگيز است، تا جايي كه عدّه‌اي به اين ديدگاه رسيده‌اند كه اعجاز قرآن فراتر از آن است كه بتوان چند و چون آن را با زبان آدمي بيان كرد.
در اين مقاله ضمن بيان معاني لغوي و اصطلاحي اعجاز و انعكاس اختلاف نظرها و حيرت افزايي‌هاي دانشمندان در وجوه اعجاز، به ريشه‌يابي اين گوناگوني در بيان وجوه پرداخته شده است.
۱. مقدمه
قرآن كريم، پناهگاهي آسماني و مأمني آرام‌بخش و جاوداني است كه پناه‌جويانش را از هر بيم و گزندي در امان مي‌دارد. در كلام پيشوايان معصوم ما ـ به خصوص اميرمؤمنان حضرت علي عليه السّلام ـ به ويژگي‌هايي از اين گنج‌نامه ی الهي اشاره شده است كه نشان مي‌دهد چرا از ميان ميليون‌ها و ميلياردها صفحه و صحيفه كه درگذرِزمان،پابه عالمِ انديشه ی انسان نهاده‌اند، تنها اين نوشتار بي‌هيچ رقيبي بر صدر نشسته است و سروري مي‌كند؛ بر هر تيرگي و تاريكي مي‌تازد و بي‌دريغ بر همه ی عالم مي‌تابد؛ هيچ كس در تلألؤ آن نمي‌آسايد مگر آن‌كه به فهم حقيقتي نايل مي‌آيد يا از خطا و نقصي رهايي مي‌يابد.[۱]
قرآن كريم جلوه‌گاه خداوند[۲] و مظهر اسم حكيم حضرت حق است[۳] و رشته‎ي محكمي است[۴] كه آدميان، خود را به مدد آن تا به عرش برشكند و از چاه طبيعت برهند.
 پاك و صافي شو و از چاه طبيعت به درآي كه صفايي ندهد آب تراب آلوده.
 امام خميني مي‌نويسد: 
اين كتاب بزرگ الهي كه از عالم غيب الهي و قرب ربوبي نازل شده و براي استفاده ی ما مهجوران و خلاصي ما زندانيان سجن طبيعت و مغلولان زنجيرهاي پيچ در پيچ هواي نفس و آمال به صورت لفظ و كلام درآمده، از بزرگ‌ترين مظاهر رحمت مطلقه ی الهيه است.[۵] 
هيچ جا بهتر از قرآن نيست، هيچ مكتبي بالاتر از قرآن نيست، اين قرآن است كه هدايت مي‌كند ما را به مقاصد عاليه‌اي كه در باطن ذات ما توجّه به او هست و خود نمي‌دانيم.[۶]
گسترش پيام اين سروش هدايت در عرصه ی جهان و مواجهه ی استوار با مهاجمه ی كژانديشان از هر تبار و ديار، مستلزم توجّه جدي به مبحث بنيادين و زيرساز اعجاز است. در اين ميان، مسئله ی مهمي شايان توجّه است كه آيا تمامي آيات قرآن حاوي ويژگي اعجاز است يا برخي از آنها؟ آيا هر يك از آيات از جنبه‌اي خاص، حايز صفت اعجاز است يا مي‌توان به وجوهي از اعجاز دست يافت كه بر تمامي آيات شريفه ی قرآن نقش بسته باشد و پرتو آن بر تارك تك تك اجزاي قرآن بدرخشد؟
پژوهش حاضر، افزون بر پرداختن به پرسش بالا، نگاهي به تنوعِ حيرت‌انگيز وجوه اعجاز قرآن در آراي دانشمندان و قرآن‌پژوهان مي‌افكند و مي‌كوشد موجبات اين اختلاف را مورد كاوش قرار دهد. 
۲. اعجاز و هماوردطلبي
خليل بن احمد (م ۱۷۰ ق) صاحب كهن‌ترين كتاب لغت عرب، العين، «عجز» را به معناي ضعف و ناتواني دانسته است.[۷] لسان العرب نيز بر همين پايه، صورت‌هاي ديگر ساخته شده از اين واژه را توضيح مي‌دهد و مي‌نويسد: «عجَّزَ الرجلُ و عاجَزَ؛[۸] رفت و به او نرسيد.» پس استمرار در ناتواني در معناي اين لغت نهفته است و در همين معناست اين آيه ی شريفه:
«وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ»[۹]؛ آنان كه عاجزانه در ابطلال آيات ما تلاش مي‌كنند. (يا اين‌كه در فكر معاجزه هستند و معاجزه به مفهوم كوشش هر يك از دو طرف در عاجز كردن طرف مقابل است.)
أعجاز به معناي عاجز و ناتوان و درمانده ساختن ديگري است و از همين باب است:
«وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ»[۱۰] و ما دانستيم كه هرگز خدا را عاجز نتوانيم كرد.
امّا در معناي اصطلاحي اعجاز، دانشمندان علم كلام و قرآن‌شناسان، فراوان و موشكافانه سخن رانده‌اند. از آن جمله، علامه فاضل مقداد سيوري در شرح خود بر باب حادي عشر آورده است كه:
«المعجز هوَ الأَمْرُ الخارقُ لِلْعادةِ المطابِقُ لِلدَّعْوي الْمَقْرونُ بِالتَّحَدِّي المُتَعَذَّرُ عَلَي الْخَلْقِ الإتْيانُ بِمِثلِهِ؛[۱۱] معجزه امري است خارق عادت و مطابق ادعا كه همراه با تحدّي و همانندطلبي بوده و مردم از انجام آن درمانده گردند.»
شيخ طوسي، همچنين بر اختصاص معجره به شخص آورنده ی آن تصريح مي‌كند تا ترديدي در دل مردم واقع نشود و صدق دعويِ آورنده، به روشني ثابت شود.[۱۲]
علامه طباطبايي در تعريف اعجاز مي‌نويسد: 
«الأمرُ الْخارقُ لِلْعَادَةِ الدّالُّ عَلي تَصَرُّفِ ماوَراءِ الطَّبيعَهِ في عالَمِ الطَّبيعَةِ و نَشْأَةِ المادَّةِ لا بِمَعنَي الاَْمرِ الْمُبْطِلِ لِضَرُورَةِ الْعَقلِ؛[۱۳] معجزه امري است خارق عادت كه بر دخالت و تصرف نيروي ماوراي طبيعت در عالم طبيعت و جهان مادي دلالت مي‌كند، نه آنكه به معناي امري باشد كه ضروريات عقلي (مانند قانون عليّت) را ابطلال كند.»
در قرآن كريم، «اعجاز» در معناي اصطلاحي ياد شده به كار نرفته است، بلکه معمولاً از واژه‌هاي آيه و بيّنه (آيات و بيّنات) استفاده شده است.
بنابر تعريف راغب اصفهاني، «آيه» به معناي نشانه و علامتِ آشكار، و «بيّنه» به معناي دليل روشن و واضح است، اعمّ از آن‌كه دليل عقلي باشد يا حسي.[۱۴]
«لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»[۱۵] تا هر كه هلاك مي‌شود از روي دليل به هلاكت رسد و هر كه زنده مي‌شود از روي دليل زندگي يابد.
۲ ـ ۱ ـ چگونگي اتمام حجت قرآن بر غير عرب
وجوه اعجاز قرآن به طور كلي به دو قسمت قابل تقسيم‌اند: 
نخست، وجوهي كه براي پي بردن به آن‌ها تسلط و تخصص در زبان عربي ضرورت دارد؛
 دوّم، وجوهي كه تنها به معاني و مفاهيم قرآن ارتباط مي‌يابند و آگاهي از آنها براي ناآشنايان با دقايق و ظريف ادبي زبان عربي نيز مقدور و ميسور است.
امّا به هر حال، مشهور ميان قرآن‌شناسان آن است كه مهم‌ترين وجه اعجاز در عصر نزول، فصاحت و بلاغت قرآن بوده و اين را عرب به روشني درمي‌يافت و بدين معرفت معترف بود و از اين جهت، حجّت بر اعجاز، علاوه بر فصحا و بلغاي عرب، بر دو گروه ديگر نيز تامّ و تمام است:
۱. اعرابي كه معاصر نزول و معاشر رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ بودند امّا در حد استادان ممتاز و مبرّز بلاغت آن عصر كه بعضاً سروده‌هايشان بر پرده ی كعبه آويخته مي‌شد(معلّقات)نبودند. بلكه داوري در ترجيح سخن‌هاي بليغ را به آن‌ها وامي‌نهادند و هر كه اندكي در احوال عرب آن روزگار تأمّل كند اين تفاوت چشم‌گير مراتب بلاغت را در ميان آن‌ها به طور كامل تشخيص مي‌دهد. اين گروه، پس از خضوع و تسليم استادان برجسته و داوران فراتر نشسته ی ادب عرب به غير بشري بودن قرآن، عذري در عدم ايمان نخواهند داشت، هم‌چنان كه معاصران حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ حتي اگر نابينا بودند و امكان مشاهده ی عيني معجزات آن پيامبر بزرگ را نداشتند، با وجود گواهي آن همه انسان، بينا، عذر بي‌خبري از ايشان پذيرفته نبود.
۲. گروه دوّم، كليه ی عرب‌هاي پس از عصر نزول قرآن و نيز همه ی مردمان غير عرب در هر زماني هستند كه گرچه ممكن است با ادبيات عرب آشنايي نداشته باشند و با علم تفصيلي، وجوه اعجاز ادبي و بياني قرآن را در نيابند، ولي به يقين دريافته‌اند آن‌ها كه اهل عربيّت بوده‌اند و فصاحت تمام داشته‌اند در پيشگاه قرآن زانوي فروتني زدند و پيشاني خضوع بر خاك ساييدند.
علامه شعراني در اين مورد بيان جالبي دارد، وي مي‌نويسد: «خداوندِ عالم نفرمود يك تن مانند قرآن نمي‌تواند آورد، بلكه فرمود اگر همه ی جهان به يكديگر ياري برسانند باز مانند قرآن نياورند. يك تن عالِم است و فصيح نيست و ديگر فصيح است و عالم نيست و يكي تاريخ داند و ديگري از علوم اجتماعي باخبر است و ديگري از حساب آگاه است و يكي از رموز جنگ و يكي تجارب آموخته، اگر همه با هم يار شوند و بخواهند به ياري يكديگر قرآني بسازند باز عاجز شوند و فرو مانند و اگر قرآن تأليف يك تن بشر باشد آيا ممكن است تمام مردم جهان از معارضه ی با او و نوشتن يك فصل مانند فصلي از كتاب او عاجز شوند و همه گونه كوشش نمايند و رنج به خود دهند و راضي به كشته شدن و اسيري شوند و مال خويش را به تاراج دهند و يك آيت (سوره) مانند قرآن نياورند؟!... پس از آن حضرت تا امروز هم كه هزار (و چند صد) سال مي‌گذرد، اين همه دشمنان اسلام نتوانستند يك سوره مانند قرآن بياورند با آن (همه) حرص و ولع كه به اضمحلال اين دين حنيف دارند!»[۱۶]
۲ ـ ۲ ـ مخاطب تحدّي در انديشه ی باقلاني
آيا هماوردجويي قرآن در خطاب با عموم انسان‌ها در همه ی اعصار است يا صرفاً با قهرمان‌هاي فصاحت و بلاغت در عصر بعثت رسول مكرم اسلام؟
دكتر بنت الشاطي در گزارشي كه از مفهوم اعجاز و مخاطبان تحدّي بنابر نظرگاه‌هاي باقلاني به دست داده است مدعي وجود تعارض در انديشه ی اين دانشمند شده است با اين بيان كه باقلاني در يك جا گفته است:
«اين آيت ـ يعني معجزه ی قرآن ـ علمي است كه بر همگان لازم است آن را بپذيرند و سر تسليم در برابرش فرود آورند. اين در حالي است كه دانستيم مردم در درك اين حقيقت و رسيدن به اين علم، يا به عبارت ديگر به وجه دلالت آن، با يكديگر تفاوت دارند، زيرا غير عرب تنها از طريق آگاهي يافتن از ناتواني عرب در اين مسأله به اين معرفت مي‌رسد كه قرآن معجزه است. غير عرب در معرفت اين امر واسطه‌هايي نياز دارند كه افرادي كه خود اهل فصاحت‌اند بدان نيازمند نيستند. امّا زماني كه همين غير عرب از ناتواني اهل فصاحت در اين مسأله آگاهي مي‌يابد، به منزله ی آنان، مخاطب اين آيت و حجّت قرار مي‌گيرد. به همين نحو، كساني هم كه اهل فصاحت‌اند، ولي در سطحي متوسط قرار دارند، به آن اندازه به درك مسألة اعجاز نايل نمي‌آيند كه صاحبان قدرت و توانايي و چيره‌دستان اين صناعت بدان نايل مي‌شوند. به همين دليل نيز، شايد اين متوسط‌ها از اين نظر در رديف غير عرب قرار گيرند كه تنها در صورت آگاهي يافتن از ناتواني خداوندگارانِ اين هنر حجّت بر آن‌ها تمام مي‌شود. بنابراين، در اين مسأله، آنان كه مرجع و معيارند مجموعه فصيحانند، نه تك تك آن‌ها....[۱۷]
امّا ديري نمي‌پايد كه دانشمند مزبور، اين سخن خود را كه گفته بود تنها اعراب عصر بعثت مخاطب تحدّي هستند، ناديده مي‌گيرد و مي‌گويد: 
«اين تحدّي، به يك نحو، هم آنان و هم ديگران را مورد خطاب قرار مي‌دهد: ما به همان نحو كه از ناتواني مردم نخستين عصر (در آوردن همانند قرآن) آگاهي مي‌يابيم، از ناتواني مردم ديگر عصرها نيز آگاه مي‌شويم، زيرا راه رسيدن به چنين آگاهي‌اي در هر دو مرود يكي است، چرا كه همه به يك نحو مخاطب تحدّي و مبارزه‌جويي قرار گرفته‌اند و از ديگر سوي، روحِ به مخالفت و مبارزه برخاستن در همه ی طبايع به يك نحو موجود است و تكليف نيز به يك شيوه و بي‌آن‌كه تفاوتي در كار باشد متوجه همگان است.»[۱۸]
به نظر مي‌رسد تصوّر تعارض در سخنان علامه باقلاني، توهّمي بيش نباشد كه از تعارض ظاهري دو سخن ياد شده نشأت گرفته باشد در حالي كه با اين توضيح مختصر، اشكال مذكور مرتفع مي‌شود كه: هر چند خطاب تحدّي به همگان است امّا در حقيقت اين متخصصان و نخبگان فصاحت و بلاغت (يا هر يك از ديگر وجوه اعجاز قرآن) هستند كه مخاطب تحدّي واقع مي‌شود و اگر قرار باشد نمونه‌اي همانند قرآن برساخته شود، هر چند همه بخواهند، امّا به طور طبيعي همان متخصصان مدعي و تلاشگر در اين كار خواهند بود. بنابراين اگر تا آخر تاريخ هم، همه مخاطب تحدّي قرآن باشند، در عمل نگاه همه ی شكّاكان در اعجاز براي مشاهده ی نتيجه كار به استادان فن به ويژه سرآمدان صدر تاريخ اسلام كه فحول ادبيّت و عربيّت بودند دوخته مي‌شود؛ گرچه تا ابدالدهر نيز هرگز توان كوچك‌ترين مقابله‌اي را در اين جهت نخواهند داشت ـ هم‌چنان كه طول تاريخ بشريت از صدر اسلام تاكنون نشان داده است ـ و روز به روز اين ناتواني و شكست ظاهرتر و قطعي‌تر جلوه مي‌كند، پس تعارضي در كار نخواهد بود.
۳. سيري در وجوه اعجاز قرآن كريم
درباره ی وجوه اعجاز قرآن در طول تاريخ اسلام، فراوان گفته و نوشته‌اند، به گونه‌اي كه توصيف، تبيين و بررسي آن‌ها مستلزم چندين پژوهش گسترده و پردامنه است. اينك به صورتي كاملاً مجمل و مختصر سيري داريم در مشهورترين وجوهي كه نامداران پهنه ی تفسير و قرآن‌پژوهي در آثار خود به يادگار نهاده‌اند و يا از قول آن‌ها در آثار ديگران نقل شده است.
۳ ـ ۱ـ تنوع حيرت‌انگيز آرا درباره ی وجه اعجاز قرآن 
گوناگوني آراي قرآن پژوهان در امر اعجاز قرآن، بسي شگفت‌انگيز است. هر چند به تصريح تمامي انديشمندان مسلمان اصالت معجزه بودن قرآن كريم، حقيقتي است كه مورد پذيرش و اتفاق همگان است و هيچ كس در آن ترديد روا نمي‌دارد، با اين حال، اين كتاب آسماني، چون توسط بشر، در معرض تبيين علمي قرار مي‌گيرد، معركه‌ها برمي‌انگيزد و هوش و خرد نقّادان معاني و الفاظ را به بهت و حيرت وامي‌دارد.
اينك به ذكر فشرده ی نظرات پرداخته، از توضيح و تفصيل آن‌ها صرف‌نظر مي‌كنيم:
۳ ـ ۱ ـ ۱ـ بحث از وجوه اعجاز قرآن ضروري نيست.
علامه شعراني ضمن برشمردن وجوهي از اعجاز، يادآور مي‌گردد كه خواجه نصيرالدين طوسي همه ی آن‌ها را محتمل مي‌شمرد و سپس اظهار مي‌كند كه بحث از وجوه اعجاز، بحثي غير لازم است و دقت در علّت اعجاز، وسوسه‌اي غير ضروري است كه نفعي جز انحراف ذهن از راه مستقيم ندارد.[۱۹] با توجّه به توضيحات علامه شعراني در اثر ديگر خود، راه سعادت، مي‌توان گفت: ايشان توجّه و وسواس بر كشف وجه اعجاز را براي اذهان ضعيف، مجاز نمي‌شمرد، ولي به طور كلي غير ضروري بودن اين بحث يا نهي از وسواس بي‌جا در چند و چون اين مفهوم، منافاتي با سودمند يا حتي مستحسن بودن اين مباحث ندارد، هم‌چنان كه خود نيز در حد معمول و معقول بدان پرداخته است.[۲۰]
۳ ـ ۱ ـ ۲ ـ كاوش از وجوه اعجاز قرآن ضروري است.
در نقطه ی مقابل نظر پيشين، علامه جرجاني، اطلاع ما را از شكست اعراب در برابر تحدّي قرآن، موجب بي‌نيازي از كاوش در چرايي اين واقعيت نمي‌داند و ترجيح جهل را بر علم در اين باره مجاز نمي‌شمرد و خود نيز در كاوش از اين چگونگي قدم در ميدان تحقيق مي‌نهد.[۲۱]
۳ ـ ۱ ـ ۳ ـ ادراك وجه اعجاز امكان‌پذير نيست.
برخي از قرآن پژوهان و مفسران برآنند كه وجه اعجاز قرآن ـ هر چه باشد ـ براي بشر قابل درك نيست و «ترديد در تعيين وجه اعجاز قرآن دليل بر نشناختن و در نيافتن وجه اعجاز قرآن است.»[۲۲] از دانشمنداني مانند:علامه مجلسي،[۲۳] سكّاكي[۲۴] و حسن بن محمد قمّي[۲۵] مشابه اين نظر نقل شده است.
۳ ـ ۱ ـ ۴ ـ اعجمي تنها با استدلال، اعجاز را درمي‌يابد.
بسياري از دانشمندان تأكيد مي‌كنند كه اعجمي و حتي عرب غير فصيح و ناآشنا با بلاغت، نمي تواند با علم تفصيلي و به گونه‌اي بديهي و ضروري، اعجاز قرآن را دريابد و تنها راه فهم اعجاز قرآن براي اين گروه، استدلال است.[۲۶] 
روشن است كه اين نظر درباره ی درك اعجاز بلاغي قرآن درست است، ولي آيا قرآن كريم، تنها از نظر بلاغت معجزه است كه راه درك تفصيلي آن بر اعجمي مسدود باشد؟!
۳ ـ ۱ ـ ۵ ـ ناآشنا به زبان عربي نيز محروم و محجوب از قرآن نيست.
در مقابل رأي سابق، گروهي ديگر از دانشمندان، درك اعجاز قرآن را براي احدي از كساني كه بخواهند به وجهي از وجوه اعجاز دست يابند، غير ممكن نمي‌دانند؛ يعني هم‌چنان كه ممكن است باب معارف قرآن بر روي كسي كه جزاز بلاغت آن آگاهي ندارد ناگشوده بماند، كساني هم كه از بلاغت قرآن سررشته‌اي ندارند ممكن است از وجوه ديگر، روزنه‌اي براي مشاهده ی عظمت كبريايي و ماورايي اين كتاب براي خود بيابند.[۲۷]
۳ ـ ۱ ـ ۶ ـ نظريه صرفه: اعجاز قرآن جلوگيري مردم از همانندآوري است.
از ديرباز، كساني از مذاهب مختلف اسلامي همچون ابواسحاق نظّام (م ۴۳۶ ق) و ابن سنان خفاجي (م ۴۶۶ ق) نظريه‌اي را مطرح كرده و گسترش داده‌اند كه بر آن است «رمز شكست اعراب در رويارويي با قرآن، نه از ناحيه ی جنبه‌هاي دروني قرآن بلكه به سبب نيروي بازدارنده‌اي است كه خداوند نسبت به مخالفان و منكران حقانيت قرآن اعمال مي‌كند و به اين وسيله از همانندآوري آنان مانع مي‌شود.»[۲۸] ناگفته نماند كه برخي از معتقدان به نظريه صَرفه، يا كساني كه احتمال درستي آن را نيز مي‌دهند، علاوه بر نظريّه صرفه، وجوه ديگر اعجاز را نيز صادق مي‌دانند، از اين گروه مي‌توان راغب اصفهاني[۲۹] و خواجه نصيرالدين طوسي[۳۰] را نام برد.
۳ ـ ۱ ـ ۷ ـ نيازي به فراگير بودن وجوه اعجاز نسبت به كل آيات نيست.
از نظرات تازه‌اي كه مطرح شده، مي‌توان نظر خالدالعك را نام برد. وي مي‌نويسد: در قرآن كريم دوازده معنا وجود دارد كه اگر در تمام قرآن جز يكي از آن‌ها نبود براي اثبات اعجاز آن كفايت مي‌كرد. اين معاني عبارت‌اند از: ايجاز لفظ، تشبيه چيزي به چيز ديگر، استعاره، معاني نو، هماهنگي حروف و كلمات، فاصله‌هاي مقاطع كلام در آيات، تجانس ساختار كلمات، بيان قصص و احوال، اشتمال بر حكمت‌ها و اسرار، مبالغه در امر و نهي، حسن بيان مقاصد و اغراض، تمهيد مصالح و اسباب و اخبار از آنچه بوده و خواهد بود.[۳۱]
وجوه مذكور سيزده وجه است كه ممكن است مؤلف دو تا از آن‌ها را با هم به حساب آورده باشد نظير تشبيه و استعاره. به هر حال با توجّه به اين‌كه تمامي اين وجوه در كل آيات جريان ندارد معلوم مي‌شود كه از نظر ايشان وجود يكي از وجوه اعجاز در پاره‌اي از آيات براي اثبات اعجاز كل قرآن كفايت مي‌كند.
۳ ـ ۱ـ ۸ ـ وجه حقيقي اعجاز، جمع همه ی ويژگي‌ها است.
از جملة نظريه‌هاي قابل توجّه در تبيين وجه اعجاز قرآن، رأيي است كه بدرالدين زركشي اظهار داشته و مي‌گويد: 
«نظر اهل تحقيق آن است كه مي‌گويند اعجاز قرآن با تمامي وجوه ياد شده واقع شده است نه به تك تك آن‌ها، چرا كه قرآن، همه ی آن‌ها را با هم جمع كرده است پس معنا ندارد كه با وجود اشتمال برهمه، تنها به يك وجه نسبت داده شود.»[۳۲]
۳ ـ ۱ ـ ۹ ـ تفسير علمي، جلوه‌گاه اعجاز علمي قرآن است.
اعتقاد به اين كه در قرآن كريم، علوم اولين و آخرين نهفته است و تلاش براي يافتن راه‌ها و روش‌هاي استخراج اين دانش‌ها، برخلاف تصور معمول، سابقه‌اي طولاني در ميان مفسران و قرآن پژوهان دارد.
در توضيح بنياد اين روش گفته شده است كه معتقدان به اين نوع تفسير، با توسعه بخشيدن به اصطلاح «علم»، برآنند كه قرآن در كنار علوم اعتقادي و عملي ديني، در بردارنده ی ديگر دانش‌هاي دنيا با وجود همه ی شاخه‌ها و گونه‌هاي متفاوت آن نيز هست.[۳۳]
از پيشينيان، شايد شناخته‌ترين كسي كه كوشيد در اين راه به فهمي روش‌مند دست يابد و با جديّت تمام، ديگران را به اين نوع نگرش فراخواند محمد غزّالي (م ۵۰۵ ق) باشد كه هم در احياء علوم الدين[۳۴] و هم در جواهر القرآن[۳۵] سخت بر اين نظر پاي فشرده است.
صاحب كتاب فكرة اعجاز القرآن كه به معرفي كوتاه آراي دانشمندان  علوم قرآني از قرن دوّم تا قرن چهاردهم پرداخته است، در موارد متعددي نظرات كساني هم‌چون طنطاوي صاحب تفسير الجواهر را بازگو مي‌كند كه به تصريح با اشاره وجه اعجاز قرآن را در رازگشايي از حقايق علمي جهان برشمرده‌اند.[۳۶]
۳ ـ ۱ ـ ۱۰ ـ فصاحت و علم در همه ی آيات قرآني جاري‌اند.
از جمله معتقدان به اين نظر علامه شمس‌الدين محمد آملي صاحب كتاب نفائس الفنون است. وي سبب اعجاز قرآن را دو عامل مي‌شمارد كه هر دو در تمامي آيات قرآن جاري و نمودار است. اين دو عامل عبارت‌اند از:
الف) فصاحت و بلاغت منحصر به فردي كه تمام بليغان عرب را از همانندآوري عاجز ساخت.
ب) اشتمال بر جميع معارف و حِكَم و محاسن شيم (اخلاق) و اقاصيص اولين و آخرين و اخبار از مغيّبات و كيفيت اداي طاعات و امتناع از منهيّات و جميع آنچه در تكميل نفوس بشري و وصول به سعات ابدي بدو احتياج افتد.[۳۷]
۳ ـ ۱ ـ ۱۱ ـ در قرآن هزاران معجزه وجود دارد.
ابن سراقه، بنابر آنچه سيوطي در اتقان از وي نقل مي‌كند بر آن است كه تمامي وجوهي كه عالمان در تبيين وجه اعجاز برشمرده‌اند درست است و با اين همه به يك دهم از ده يكِ كل وجوه اعجاز دست نيافته‌اند.[۳۸]
زرقاني نيز به وجود هزاران وجه اعجاز در قرآن تصريح مي‌كند و مي‌گويد: بسيار اتفاق مي‌افتد كه يك معجزه تنها در يك آيه مشاهده مي‌شود، همچنان كه آيه ی «مباهله» به تنهايي يك معجزه است.[۳۹]
۳ ـ ۱ ـ ۱۲ ـ وجوه اعجاز قرآن به موازات پيشرفت اعصار، ظاهر مي‌شود.
آنچه اين نظر را از نظريه ی پيشين متمايز مي‌سازد، توجّه به عنصر تعيين كننده ی زمان در ظهور معجزات قرآن است. بنابراين اعتقاد، وجوه اعجاز قرآن، نه تنها بيش از آن است كه قابل استقصا و شمارش باشد بلكه قرآن با مردم هر عصر و زمان با زبان خودشان از اعجاز خود سخن مي‌گويد و متناسب سطح درك و ظرفيت فهم و خرد و آگاهي آن‌ها، ابعادي از معجزات خود را آشكار مي‌سازد پس مي‌توان گفت: قرآن، كتاب همه ی دوران‌هاست كه همواره به زبان روزگار خود سخن مي‌گويد.[۴۰]
۴. موجبات اختلاف در تبيين وجوه اعجاز
سخن در عوامل ايجاد اختلاف ميان دانشمندان قرآن پژوه پيرامون توضيح در چگونگي اعجاز قرآن و زوايا و دريچه‌هاي آن، پيچيده و گسترده است. آنچه به اجمال مي‌توان آورد طرح آن‌ها در ساختار سه عنوان كلي ذيل است:
الف ـ عوامل انساني و شخصي؛
ب ـ عوامل علمي و اجتماعي؛
ج ـ عوامل قرآني.
۴ ـ ۱ ـ عوامل انساني و شخصي
اين عوامل به نوبه ی خود به مؤلفه‌هاي ديگري بخش‌پذيرند:
۱. دشواري بيان يك احساس دروني: اساساً درك و بيان يك احساس قدسي و جمال بيكران در قالب الفاظ سخت ثقيل و بر گرده ی زبان، تحمل ناپذير است.
۲. تفاوت مراتب درك: گوناگونيِ دريافت باطني انسان‌ها از آن حقيقت شكوهمند نيز امكان توضيح واحد را كاهش مي‌دهد.
۳. اختلاف در بيان و تعبير: اختلاف سليقه و تفاوت در گزينش معيارها و تعريف‌ها نيز از جمله ی موجبات ناهماهنگي در تحليل و تبيين وجوه اعجاز است.
۴ ـ ۲ ـ عوامل علمي و اجتماعي 
اين مقوله نيز خود متشكل از اسباب گوناگوني است:
۱. بررسي‌هاي علمي و تخصصي: پيشرفت زمان، طرح پرسش‌هاي جديد و گسترش عرصه ی انديشه ی تخصصي موجب طرح روي‌كرد تازه و مباحث نوين در زمينه ی اعجاز قرآن گرديد.
۲. رشد و گسترش علوم: رشد دانش‌ها موجب اصلاحات تازه يا ساختار بهتر بخشيدن به مباحث و تنظيم مطلوب‌تر مباحث بوده است.
۳. كشف وجوه تازه در اعجاز قرآن: علاوه بر عوامل ياد شده، بايد از طرح عناوين تازه در وجوه اعجاز سخن گفت كه بر پيشينيان پوشيده مانده بود.
۴ ـ ۳ ـ عوامل قرآني
شايد بتوان گفت مهم‌ترين عوامل ايجاد اختلاف ميان اذهان بشري در تبيين وجوه اعجاز در خود قرآن كريم نهفته است:
۱. بيكرانگي دنياي قرآن؛ ۲. تفاوت مراتب ظهور اعجاز در آيات؛ ۳. تفاوت دامنه ی وجوه اعجاز در شمول بر آيات.
۵ ـ نتيجه
مشاهده شد تمامي شرايط اعجاز در معجزه ی جاودان اسلام يعني قرآن كريم موجود است و از همان صدر نزول، مخالفان و شكّاكان را به تحدّي دعوت كرده است. درخشش اعجاز قرآن به گونه‌اي است كه نه تنها استوانه‌هاي فصاحت و بلاغت و اركان ادبيات عرب در صدر اسلام و بلكه در طول تاريخ تا به امروز را خاضع كرده است بلكه براي تمامي مشتاقان راستين درك حقّانيت قرآن راه و روش‌هاي اطمينان بخش و يقين‌آور تدارك ديده است.
بنابراين به رغم تحيّر و سرگشتگي دانشمندان در طول اعصار در تبيين چند و چون اعجاز، همگان اعمّ از مسلمان و غير مسلمان در پيشگاه عظمت قرآن سر تسليم فرود آورده‌اند و هيچ كس را توان و ياراي ايستادگي در برابر تحدّي آن نبوده است. 

قرآن در آينه پژوهش۲ ـ عليرضا حلم‎زاده

---------------------------------------------------------
پاورقی :
۱. امام علي ـ عليه السّلام ـ : نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۶ و نيز: محمد محمدي ري شهري: ميزان الحكمة، نشر دارالحديث، قم، ۱۳۷۹ ش، ج ۱۰، ذيل كلمه ی قرآن.
۲. امام علي ـ عليه السّلام ـ : نهج‌البلاغه، خطبه ۱۴۷.
۳. عبدالله جوادي آملي: حكمت نظري و عملي در نهج‌البلاغه، چاپ اوّل، قم، نشر اسراء ۱۳۷۶ ش، ص ۹.
۴. بقره (۲)، ۲۵۶.
۵. (امام) روح الله موسوي خميني: قرآن كتاب هدايت (فراهم آمده از آثار حضرت امام)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام، چاپ اوّل، تهران، ۱۳۷۵ ش، ص ۱۶.
۶. همان، ص ۲۷.
۷. خليل بن احمد فراهيدي: العين، نشر اسوه، تهران، ۱۴۱۴ ق، ج ۲، ص ۱۱۴۳ و ۱۱۴۴.
۸. ابن منظور: لسان العرب، دار احياء التراث العربي، چاپ اوّل، بيروت، ۱۴۰۸ ق، ج ۹، ص ۵۷ تا ۶۰.
۹. حج، (۲۲)، ۵۱.
۱۰. جن (۷۲)، ۱۲.
۱۱. مقداد بن عبدالله سيوري: الباب الحادي عشر للعلامة الحلي مع شرحيه، چاپ اوّل، دانشگاه تهران، با همكاري دانشگاه مك گيل، ۱۳۶۵ ش، ص ۳۶.
۱۲. ابوجعفر محمد بن حسن طوسي: تمهيد الأصول في علم الكلام، چاپ اوّل، دانشگاه تهران، ص ۳۱۵.
۱۳. سيد محمد حسين طباطبايي: الميزان في تفسير القرآن، مؤسسه اعلمي، بيروت، ۱۴۱۱ ق، ج ۱، ص ۷۵.
۱۴. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، دارالقلم، بيروت، ۱۴۱۲ ق، ص ۱۷۵.
۱۵. انفال (۸)، ۴۲.
۱۶. ابوالحسن شعراني: ردّ شبهات اثبات نبوت، كتابخانه صدوق چاپ سوم، تهران، ۱۳۶۳ ش، ص ۳۰ و ۳۱.
۱۷. ابوبكر باقلاني: اعجاز القرآن، عالم الكتب، بيروت، ص ۳۵ و ۴۳.
۱۸. عايشه بنت الشاطي: اعجاز بياني، ترجمه حسين صابري، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، ۱۳۷۶ ش، ص ۶۶ و ۶۷.
۱۹. ر. ك: علامه حلي: كشف المراد در شرح تجريد الاعتقاد، ترجمه و شرح علامه شعراني، نشر اسلاميه، تهران، ۱۳۹۸ ق، ص ۵۰۰ و ۵۰۱.
۲۰. ر. ك: ابوالحسن شعراني، راه سعادت، كتابخانه صدوق، تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۳ ش.
۲۱. ر. ك: عبدالقاهر جرجاني: دلائل اعجاز في القرآن، ترجمه سيد محمد رادمنش، آستان قدس رضوي، چاپ اوّل، مشهد، ۱۳۶۸ ش، ص ۴۳ و ۴۴؛ نيز در تأييد اين نظر بنگريد به: جلال الدين سيوطي: الاتقان في علوم القرآن، دار ابن كثير، بيروت، ۱۴۰۷ ق، ج ۲، ص ۱۰۰۵.
۲۲. سلطان محمد گنابادي / جنابذي: بيان السعاده في مقامات العباده، مؤسسه اعلمي، بيروت، چاپ دوّم، ۱۴۰۸ ق، ج ۱، ص ۶۵.
۲۳. سيد علي كمالي دزفولي: قرآن ثقل اكبر، تهران، ۱۳۶۰ ش، ص ۳۶۸.
۲۴. ر. ك: جلال الدين سيوطي: الاتقان في علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۰۱۱؛ بدرالدين زركشي: البرهان، ج ۲، ص ۱۰۰؛ علوم القرآن عند المفسرين، دفتر تبليغات اسلامي، ج ۲، ص ۴۹۸؛ نعيم حمصي: فكرة اعجاز القرآن، مؤسسه الرسالة، بيروت، ۱۴۰۰ ق، ص ۱۰۶.
۲۵. ر. ك: نعيم حمصي: فكرة اعجاز القرآن، ص ۶۱.
۲۶. ر. ك: بدرالدين زركشي: البرهان في علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۱۲.
۲۷. ر. ك: عبدالكريم خطيب: الاعجاز في دراسات السابقين، دارالفكر العربي، بيروت، ص ۲۵۶ و نيز علوم القرآن عند المفسرين، ج ۲، ص ۴۸۸ ـ ۴۸۹.
۲۸. ر. ك: سيوطي: الاتقان في علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۰۰۹؛ نعيم حمصي: فكرة اعجاز القرآن، ص ۶۲؛ علوم القرآن عندالمفسرين، ج ۲، ص ۴۳۰؛ محمد هادي معرفت: التمهيد في علوم القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰ ـ ۱۳۵ ؛ و نيز محمد هادي معرفت: علوم قرآني، ص ۳۶۴ و ۳۶۵.
۲۹. ر. ك: علوم القرآن عندالمفسرين، ج ۲، ص ۴۳۱.
۳۰. نصيرالدين طوسي، تجريد الاعتقاد (كشف المراد)، ص ۵۰۰.
۳۱. خالد عبدالرحمن العك: اصول التفسير و قواعده، دارالنفائس، بيروت، چاپ دوّم، ۱۴۰۶ ق، ص ۳۰۷ و ۳۰۸.
۳۲. بدرالدين زركشي: البرهان، ج ۲، ص ۱۰۶.
۳۳. ر. ك: محمد حسين ذهبي: التفسير والمفسرون، دار احياء التراث العربي، بيروت، بي‌تا، ج ۲، ص ۴۷۴.
۳۴. ر. ك: ابوحامد محمد غزالي، احياء علوم الدين، دارالهادي، بيروت، چاپ اوّل، ۱۴۱۲ ق، ج ۱، ص ۴۳۱.
۳۵. همو: جواهر القرآن، ترجمه ابوحفص نجم الدين نسفي، بنياد علوم اسلامي، تهران، چاپ دوّم، ۱۳۶۰ ش.
۳۶. نعيم حمصي: فكرة اعجاز القرآن، ص ۲۲۳ ـ ۲۳۲ و موارد متعدد ديگر از همين كتاب.
۳۷. ر. ك: شمس الدين محمد بن محمود آملي: نفائس الفنون في عرائس العيون، اسلاميه، تهران، ۱۳۷۷ ق، ج ۱، ص ۳۵۷ و ۳۵۸.
۳۸. ر. ك: جلال الدين سيوطي: الاتقان في علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۰۱۳؛ نعيم حمصي: فكرة اعجاز القرآن، ص ۸۰. 
۳۹. محمد عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، دارالكتب العلميه، بيروت، ۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۰.
۴۰. ر. ك: علوم القرآن عند المفسرين، ج ۲، ص ۵۶۷.

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center