شبهه:
یکی از شبهاتی که علیه قرآن القا می کنند این است که بسیاری از قوانین حمورابی وارد تئرات شده و از تورات وارد قرآن شده است.
پاسخ شبهه:
حمورابی پادشاه بابلیها بوده است. سنگنبشتههایی كه در ویرانههاى بابل بهدستآمده و شریعت حمورابى بر آنها حکشده شامل ذكر عدهاى از خدایان بابلیان است و این خود مىنمایاند كه حمورابى از بتپرستان بوده است.[۱] از كلمات حمورابی كه در آثار بهدستآمده، پس از بیان شریعت و قوانین خود از بتها استمداد كرده، و براى بناى شریعتش و اینكه مردم به شریعت او عمل كنند، و دشمنان و مخالفین آن نابود شوند دست به دامان بتها شده است.[۲]
بههرحال حمورابى در حدود سیصد سال بعد از حضرت ابراهیم(علیهالسلام) زندگى مىكرده است. تاریخ دلالت دارد بر اینكه حمورابى پادشاهى صالح و دیندار و عادل در بین رعیت و مردى قانونى و پایدار در قوانین خود بوده و مقرراتى را كه خود وضع نموده بود به نحو احسن اجرا مىكرده و قوانین وى قدیمترین قوانین مدنى است كه تدوینشده است.[۳]
گر چه بعضى از احكام جزئى كه در تورات است شبیه به احكامى از شریعت حمورابى است، الا اینكه بههیچوجه نمىتوان گفت احكام کلیمی همان احكام حمورابى است كه خداوند آن را در کلیمی امضا نموده، زیرا آن شریعتى كه خداوند به حضرت موسى (علیهالسلام) فرستاد در فتنه بختالنصر از بین رفته و از تورات آن جناب اثرى باقى نماند. در این فتنه جز عده قلیلى كه به اسارت به بابل رفتند همه بنیاسرائیل قلعوقمع شده و شهرهاى ایشان بهکلی خراب گردید و آن عده قلیل همچنان در بابل و در قید اسارت مىزیستند تا آنكه كورش پادشاه ایران پس از فتح بابل آزادشان ساخته و اجازه برگشتن به بیتالمقدس را به ایشان داد و دستور داد تا عزراى كاهن تورات را پسازآنکه نسخههایش بهکلی ازمیانرفته و متن معارفش فراموششده بود، بنویسد. او نیز الگویى از قوانین بابل كه در بین كلدانىها متداول بود برداشته و به اسم تورات در میان بنیاسرائیل انتشار داد.[۴]
پس دلیل وجود برخی قوانین جزئی حمورابی در تورات این است که تورات اصلی مفقود گردید و عزرا تورات جدید را بر طبق فرهنگ بابلیها و قوانین حمورابی موجود در آن زمان نگاشته است. اما وجود برخی قوانین حمورابی در تورات تحریفی و نگاشته شده عزرا دلیل بر این نمیشود که این قوانین در قرآن نیز نفوذ کرده است.
اینکه در قوانین و شرایع حمورابی و روم و امثال اینها برخی از قوانین جزئی که در اسلام وجود دارد دیده میشود دلیل بر این نمیشود که قرآن از قوانین حمورابی متأثر بوده است. زیرا در هر جامعهای وجود قوانین اجتماعی و مالی برای اداره زندگی جامعه لازم است و نیازی به آنها وجود دارد لکن در شریعت اسلام این قوانین دارای امتیازاتی است که در سایر قوانین ازجمله قوانین حمورابی وجود ندارد. از باب نمونه در دین اسلام قوانین مالی از قبیل خمس و زکات مبتنی بر وجود مالی است که این امور به آن تعلق میگیرد. بهعبارتدیگر هنگامیکه گندم از زراعت به وجود آید و یا در اثر تجارت منفعتی حاصل شود زکات و خمس به آنها تعلق میگیرد. برخلاف آنچه در قوانین حمورابی و یا سایر قوانین، بدون توجه به وجود مال قوانین مالی بر مردم اجرا میگردد.[۵]
اسلام همانطور كه براى افراد، حقوقى مقرر نموده براى اجتماع نیز حقوقى مقرر داشته و سهمى از منافع اموال و درآمد افراد را بهعنوان صدقات واجب كه همان زكات باشد و بهعنوان خمس غنیمت و غیر آن را به اجتماع اختصاص داده، و هرچند قوانین اجتماعى به آن صورت كاملى كه اسلام آورد سابقه نداشت، و از ابتكارات اسلام بود، لیكن اصل آن ابتكارى و نوظهور نبود، چون فطرت بشر بهطور اجمال آن را درمىیافت و لذا در شرایع قبل از اسلام از قبیل قانون حمورابى و قوانین روم قدیم جستهوگریخته چیزهایى درباره اجتماع دیده مىشود، بلكه مىتوان گفت هیچ سنت قومى در هیچ عصرى و در میان هیچ طایفهای جارى نبوده مگر آنكه در حقوق مالى براى اجتماع رعایت مىشده، بنابراین، جامعه هر جور كه بوده در قیام و رشدش نیازمند به هزینه مالى بوده است. چیزى كه هست شریعت اسلام در میان سایر سنتها و شریعتها دراینباره از چند جهت ممتاز است.[۶] که این مقاله گنجایش بیان جزئیات مطالب را ندارد و فقط به مسئله قصاص که بهعنوانمثال در سؤال مطرحشده است اشاره میشود.
قصاص حکمی است که با مقتضای عقل و خواست فطری هر انسانی مطابقت دارد. بنابراین، وجود احکام قصاص در جوامع مختلف بشری و در قوانین حمورابی نباید تعجبآور باشد. اما در دین اسلام کیفیت قصاص و احکامی که بر آن مترتب میشود و تخفیفی که خداوند مطرح کرده و آن را احسان نامیده و نیز فلسفه حکم قصاص، بسیار نظاممند و عقل پسند بیانشده است. قرآن میفرماید:«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِی لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ * وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.»[۷]؛ اى كسانى كه ایمان آوردهاید، درباره كشتگان بر شما قصاص مقرر شد: آزاد در برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن. پس هر كس كه از جانب برادر خود عفو گردد باید كه با خشنودى از پى اداى خونبها رود و آن را به وجهى نیكو بدو پردازد. این حكم، تخفیف و رحمتى است از جانب پروردگارتان و هر كه از آن سرباز زند، بهره او عذابى است دردآور. اى خردمندان، شمارا در قصاص كردن زندگى است. باشد كه پروا كنید.
«وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ، لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» این جمله به حكمت تشریع قصاص اشاره میکند و هم توهمى را كه ممكن است از تشریع عفو و دیه به ذهن برسد، دفع مینماید و نیز مزیت و مصلحتى را كه در عفو است، یعنى نشر رحمت و انگیزه رأفت را بیان نموده، مىفرماید: عفو به مصلحت مردم نزدیکتر است، تا انتقام.
و حاصل معناى این جمله این است كه عفو هرچند تخفیفى و رحمتى است نسبت به قاتل، (و رحمت خود یكى از فضائل انسانى است)، و لكن مصلحت عموم تنها با قصاص تأمین میشود، قصاص است كه حیات را ضمانت میکند نه عفو كردن و دیه گرفتن و نه هیچچیز دیگر، و این حكم هر انسان داراى عقل است.[۸]
البته مخالفین اسلام از هر راه و هر بهانهای برای نفی دین اسلام تلاشهایی انجام داده و میدهند. در همان آغاز سركشان قریش براى سرباززدن از رسالت و مسئولیت توحیدى آن مىگفتند كه اینها «آیات وحى» را بهدروغ بههمبافته و به یارى دیگران آنها را ساخته و یا افسانههایى است كه رونویس كرده صبح و شام برایش دیكته مىكنند: «وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً، وَ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اكْتَتَبَها فَهِی تُمْلى عَلَیهِ بُكْرَةً وَ أَصِیلًا»[۹] اما عرب جاهلیت در برابر بلاغت و حكمت قرآن شكست خورد و دم فروبست و یا تسلیم گردید. تا اینکه جاهلیت مغرور به تعلیم و تمدن نما سر برآورد. بعضى از اینها به دلیل انطباق بعضى از احكام حقوقى قرآن با آنچه ملّتهاى قدیم داشتند، گفتند همه احكام محكم و مبین قرآن از روى الواح پوسیده و خاك خورده حمورابى یا بابلى و یا كلدانى و یا نوشتههاى هندوان نوشتهشده است! چون به این دانشمندان محقق! تفهیم شد كه رسول عرب در متن جزیرهاى منقطع قیام نموده و نه خود به این سرزمینها پا نهاده و نه گروه تحقیقى بدان جاها فرستاده، باز سکوت کردند.[۱۰]
[۱] . طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۱۴،مترجم: موسوى همدانى سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چ۵، ۱۳۷۴ش.
[۲] . طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۵۷،مترجم: موسوى همدانى سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چ۵، ۱۳۷۴ش.
[۳] . طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۹۶،مترجم: موسوى همدانى سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چ۵، ۱۳۷۴ش.
[۴] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۹۸.
[۵] . رک: محمدی ری شهری، میزان الحكمة، تحقیق : دار الحدیث ،ج۴، ص۳۳۵۱، دارالحدیث، چ۱، تنقیح دوم: ۱۴۱۶ق.
[۶] . ترجمه تفسیر المیزان،ج۹، ص۵۲۵.
[۷] بقره، ۱۷۸ -۱۷۹.
[۸] . ترجمه المیزان، ج۱، ص: ۶۵۸.
[۹] . فرقان، ۴-۵.
[۱۰] . طالقانی، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج۵، ۱۳۰، تهران، شركت سهامى انتشار، چ۴، ۱۳۶۲ش.