علی کریمپور قراملکی
چکیده: موضوع قلمرو قرآن از موضوعاتی است که میان عالمان اسلامی درباره آن دیدگاه های گوناگونی مطرح شده بویژه که در دهه های اخیر به دلیل توجه بیش از پیش مسلمانان به کتاب آسمانی خود و رویارویی آنها با نظریه های دیگر ادیان و مکاتب، رنگ بیشتری به خود گرفته است. در این زمینه میان اندیشمندان مسلمان سه دیدگاه را می توان به روشنی دید.
یک . دیدگاه حداکثری که می گوید: قرآن، همه علوم، حتی علوم بشری و طبیعی را در ظواهر الفاظ بالفعل دارا می باشد.
دو . دیدگاه حداقلی که معتقد است قرآن، نه تنها عهده دار علوم بشری نیست، که در مقوله دینی نیز تمام سخن را نیاورده است.
سه . در برابر این دو دیدگاه، دیدگاه اعتدالی است که خود سه تفسیر مختلف دارد:
جامعیت در مقوله هدایت و تربیت، جامعیت برای مخاطبان خاص که پیامبر و معصومان(ع) باشند، و جامعیت در باب احکام دین.
نوشتار حاضر پس از بررسی دلایل هر یک از دو دیدگاه نخست، هر دو نظریه را به نقد کشیده و در نهایت دیدگاه سوم را که دیدگاه اعتدالی است برگزیده همراه با دلایل و استنادات قرآنی، روایی و عقلی اثبات کرده است.
قرآن كریم نزد همه مسلمانان از جایگاه والا و ویژه ای برخوردار بوده، هر چند این حضور در میان آنان نوسان داشته و سطوح و ابعاد آن گونه گون بوده است. از این میان سه جنبه را می توان به عنوان ابعاد اصلی برشمرد:
الف. حضور معنوی و روحی. عام ترین و گسترده ترین حضور قرآن در میان مسلمانان حضور معنوی و نقش آرامش بخشی روحی آن بوده است؛ چه اینكه «آنان بر این امر آگاهی داشتند كه قرآن، راهنما و هدایت گر آنها از گمراهی ها و تاریكی ها به سوی نور است و یگانه چیزی كه می توان روح چپاولگری و سبعیت و بربریت را از آنان بزداید، قرآن كریم است».۱
ب. حضور اجتماعی و عملی. قرآن با ارائه برنامه و كاركردهای اجتماعی مانند خمس و زكات، جهاد، امر به معروف، نهی از منكر، احكام تجارت و قراردادها… رسماً وارد عرصه زندگی اجتماعی اهل ایمان شد و از آنان خواست تا برای تحقق اصول و آرمان های دینی سازوكارهای مناسب بیندیشند.
ج. حضور علمی و نظری. گسترش جغرافیایی مردمی و قومی و فرهنگی اسلام و فراهم آمدن شرایط مساعد برای طرح اندیشه های ناهمگون و ناسازگار، رویكرد علم جویانه مسلمانان به قرآن كریم را سبب شد.
اكنون پرسش اصلی این نوشتار این است كه آیا قرآن در همه عرصه های مورد نیاز انسان ایده و سخن و نظریه دارد یا نه؟ آیا می توان همه دانش های بشری را در قرآن یافت و قرآن را به عنوان منبع آنها شناساند، و اصولاً آیا قرآن گستره و قلمرو ویژه ای دارد یا بی پایان و بی نهایت است؟
پیشینه پژوهش
در بررسی سیر تاریخی این بحث، معلوم می شود كه نخست طبری (م۳۱۰هـ) صاحب تفسیر جامع البیان، معنای آیه ۸۹ سوره نحل: «تبیاناً لكلّ شیء» را توسعه بخشید و از محدوده حلال و حرام خارج كرد۲، ولی اولین جرقه های «نظریه جامعیت» را به صورت روشن و صریح می توان در كتاب های ابوحامد غزالی (م۵۰۵هـ) مانند «احیاء العلوم»۳ و «جواهر القرآن»۴ مشاهده كرد.
پس از وی، امین الاسلام طبرسی(م۵۴۸) در تفسیر بزرگ «مجمع البیان»۵ این دیدگاه را به عنوان یك احتمال ذكر می كند. آن گاه ابوالفضل المرسی (۵۷۰ـ۶۵۵ق) آن را به صورت افراطی می پذیرد۶. چنان كه بدرالدین زركشی (م۷۶۴ق) نیز، در «البرهان» نظریه یادشده را می پذیرد۷. ولی در قرن بعد، ابواسحاق شاطبی(م۷۹۰ق) به شدت دیدگاه مرسی را ردّ می كند۸. جلال الدین سیوطی (م۹۱۱ق) نیز، در دو كتاب «الاتقان» و «الإكلیل» دیدگاه غزالی و مرسی را پذیرفته آن را تقویت می كند۹. چنان كه فیض كاشانی(م۱۰۹۱ق) در مقدمه تفسیر «صافی» آن را به صورت خاصی در بخشی از علوم قرآنی می پذیرد۱۰.
در سده های اخیر، با توجه به كشفیات سریع و جدید در علوم تجربی و انطباق یافته های علوم بشری با آیات قرآنی، بحث قملرو قرآن و جامعیت آن بیش تر مورد توجه دانشمندان اسلامی قرار گرفته است۱۱، تا آنجا كه كسانی مانند طنطاوی (م۱۸۶۲) سعی كرده اند بسیاری از علوم جدید بشری را به قرآن نسبت دهند.
چنان كه باید توجه داشت سخن ما در این نوشتار درباره قلمرو دین نیست و درآمیختن بحث قلمرو دین با قلمرو قرآن از سوی برخی بی تردید خطا بوده است.
به هر صورت، در این میان سه دیدگاه «حداكثری»، «حداقلی» و «اعتدالی» از سوی صاحبنظران مسلمان مطرح و ارائه گردیده است كه سعی می شود هر كدام، در این نوشتار مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.
قلمرو قرآن؛ در دیدگاه ها
نخست نگاهی گذرا به آرای صحابه و تابعان دراین باره خواهیم داشت:
ابن مسعود معتقد است كه خداوند در قرآن هر علمی را نازل كرده و هر چیزی را برای بشر بیان كرده است۱۲. بر اساس گزارش فیروزآبادی ابن عباس نیز بیانگری قرآن در همه امور را به مسائل حرام و حلال و امر و نهی خداوند برمی گرداند۱۳. و مجاهد نیز بر اسـاس نقل ابـان بن تغلب، آموزه هـای قرآن را منحصر در مسـائل شـرعی می داند۱۴.
دیدگاه حداكثری
گروهی از مفسران معتقدند كه قرآن همه علوم اولین و آخرین و تمامی مسائل جزئی و كلی، انسانی و تجربی، تاریخی و فلسفی را دربردارد.
ابوحامد غزالی معتقد است كه نه تنها خاستگاه تمام علوم دینی و علوم وابسته به آن، قرآن است، بلكه سایر علوم نیز، همه از قرآن شروع می شوند و از همین رو وی تعداد علوم قرآن را تا ۷۷۲۰۰ علم ذكر كرده می گوید:
«این عدد چهار برابر می شود؛ چون هر كلمه قرآن ظاهر و باطن دارد و حدّ و مطلع را نیز داراست».۱۵
ابوالفضل المرسی را می توان در شمار معتقدان به نظریه حداكثری دانست؛ زیرا دكتر ذهبی به نقل از وی می گوید: «قرآن علوم دیگری هم دارد، مانند طب، جدل، هیئت، هندسه، جبر و مقابله».۱۶ او برای علم طب به آیات شریفه: «و كان بین ذلك قواماً»(فرقان/۶۷) و «شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس»(نحل/۶۹) استناد جسته است.
ابن كثیر (م۷۴۴) می گوید: هر آنچه را مردم در كارهای دنیایی و دینی خود و معیشت و عالم رستاخیز نیازمند باشند، قرآن بیان كرده است۱۷.
فیض كاشانی بر این باور است كه همه علوم در قرآن كریم وجود دارد؛ زیرا وی پس از آن كه علم و دانش نسبت به اشیاء را به علم جزئی و حسی، و علم كلی و مطلق تقسیم می كند، می گوید:
«هر چیزی، یا خودش در قرآن آمده است و یا علل و مبادی آن و یا غایت و غرضش در قرآن آمده است».۱۸
برخی ازعالمان متأخر می گویند: تعبیر «كلّ شیء» یك تعبیر عام است و گسترده ترین مفهوم را دارد و حتی علوم مادی و علوم خالص را هم در بر می گیرد و ظاهر این گونه آیات می رساند كه قرآن بیان كننده تمام علوم و معارف، حتی آنهایی كه هنوز بشر به آنها نرسیده است نیز می باشد.۱۹
به نظر این گروه، قرآن مشتمل بر این دانش هاست و بشر باید با تلاش و تأمل در آیات وحی، این علوم را استخراج و شناسایی نماید، و اگر تاكنون چنین نشده نتیجه كم كاری اهل دیانت است.
دلایل قرآنی نظریه حداكثری
این گروه برای اثبات دعوی خویش به آیاتی از قرآن استدلال جسته اند. دلایل این گروه، از قرآن به شرح ذیل است:
یك. آیاتی كه در آنها، واژه هایی مانند كتاب، تبیان، تفصیل و مانند آن به كار رفته است، مانند:
آیه ۳۸ سوره انعام: «…ما فرّطنا فی الكتاب من شیء…»
ما هیچ چیز را در این كتاب فروگذار نكردیم.
نیز آیه ۸۹ سوره نحل: «و نزّلنا علیك الكتاب تبیاناً لكلّ شیء»
و ما این كتاب را بر تو نازل كردیم كه بیانگر همه چیز است.
و هعمچنین آیاتی مانند آیه ۱۱۱ سوره یوسف و آیه ۳ سوره مائده.
خداوند در آیه نخست به صورت صریح با عبارت «مافرّطنا» اعلام می دارد كه هیچ كوتاهی از جهت بیان و اظهار مطلب صورت نگرفته است. «الكتاب» نیز مفرد و همراه با الف و لام عهد است، كه اشاره به قرآنی كه در دست مسلمانان است دارد. كلمه شیء نیز به صورت نكره آمده كه شامل هر چیز می شود.
در آیه دوم نیز الف و لام عهد «الكتاب» به قرینه «نزّلنا» اشاره به قرآن موجود دارد و نه لوح محفوظ. از عبارت «كلّ شیء» نیز می توان فهمید كه گستره تبیان به صورت حقیقی هر چیزی را شامل است و هیچ چیز از دایره آن خارج نمی باشد.
از این رو عمومی هم كه از آیه استفاده می شود عموم حقیقی است؛ نه عموم تكثیری یا عرفی.
دو. آیاتی كه دین اسلام را به عنوان دین جهانی معرفی كرده است، از جمله:
آیه ۷ سوره انبیاء: «و ما أرسلناك إلاّ رحمة للعالمین».
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
و آیه ۵۲ سوره قلم: «و ما هو إلاّ ذكر للعالمین».
در حالی كه این (قرآن) جز مایه بیداری برای جهانیان نیست.
روشن است كه قرآن برای همه جهانیان در همه اعصار و قرون است، نمی تواند از برخی جهات كاستی داشته باشد یا برای برخی از افراد بشر ناكارآمدی داشته باشد.
سه. آیاتی كه دستورات قرآنی را ابدی معرفی می كند، مثل:
آیه ۹ سوره حجر: «إنّا نحن نزّلنا الذكر و إنّا له لحافظون»
ما قرآن را نازل كردیم؛ و ما به طور قطع نگهدار آن هستیم.
و آیه ۴۲ سوره فصلت: «لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»
هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید.
مراد از ذكر در این آیه قرآن است؛ هر چند در آیه ای دیگر به معنای پیامبر آمده باشد. و حفظ آن نیز به معنای استمرار آن تا روز رستاخیز خواهد بود، و این یا به معنای جامعیت و كاملیت قرآن است، یا لازمه آن.
چنان كه نفی بطلان نیز به معنای نیاز نداشتن به افزونی و كاستی و اصلاح و اضافه است كه این آیه قرآن را این چنین معرفی می كند، و این جز با جامع و كامل بودن آن تحقق نخواهد یافت.
چهار. آیاتی كه اشاره به علوم مختلف بشری دارد؛ مانند:
آیه ۲۶سوره بقره: «…قال فخذ أربعة من الطیر فصرهنّ إلیك ثمّ اجعل علی كلّ جبل منهنّ جزءاً ثم ادعهنّ»
…فرمود: در این صورت چهار نوع از مرغان را انتخاب كن، و آنها را قطعه قطعه كن؛ سپس بر هر كوهی، قسمتی از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان.
نیز آیه ۴۷ سوره انبیا: «… و إن كان مثقال حبّة من خردل أتینا بها و كفی بنا حاسبین»
و اگر به مقدار سنگینی یك دانه خردل باشد، ما آن را حاضر می كنیم و كافی است كه ما حساب كننده باشیم.
با تكیه بر این گونه آیات، كسانی مانند غزالی در كتاب «جواهر القرآن» بر این مدعا اصرار می ورزند و مثال های فراوانی می آورند كه علوم زیادی مانند شیمی، فیزیك، ریاضی و هیئت را می توان از قرآن استخراج كرد.
نقد و بررسی دلایل قرآنی
الف. بررسی مجموع آیات قرآن كریم، نشان می دهد كه این كتاب، یك كتاب هدایتی ـ تربیتی است.
از این رو در این راه لازم نیست همه علوم بشری را بیان كند؛ زیرا این علوم به بیان علامه طباطبایی، فرآیند قطعی تربیت و تكامل معنوی انسان به شمار نمی آید.۲۰
ب. ظهور عموم ادعایی در این آیات را نمی توان پذیرفت؛ زیرا:
یك. بر خلاف بداهت است، چون بسیاری از مسائل و قوانین علوم تجربی و طبیعی در ظواهر آیات نیامده است.
دو. برخی از مفسران كه خود سردمدار تفسیر علمی به شمار می آیند، مانند طنطاوی، این گونه اظهار نظر كرده اند.۲۱
سه. از سوی دیگر، عبارت «تبیاناً لكلّ شیء» باید متناسب با موقعیت گوینده و جایگاه و مسئولیت وی در نظر گرفته شود. از این رو تعبیر «كلّ شیء» در عرف و ارتكازهای عقلایی نیز، متناسب با زبان گوینده و حوزه مسئولیت و جایگاه پرسش مخاطب آن می باشد۲۲. بنابراین، هیچ گاه از آیه انتظار نمی رود كه همه چیز موجود در دنیا از آن استنتاج شود.
چهار. برخی گفته اند كه «كل» مفاد حقیقی ندارد و تنها برای تكثیر و بیان معنای زیاده و افزون است.وقتی می گوید: «تفصیل كلّ شیء»؛ یعنی خداوند چیزهای زیادی را تفصیل داده است. شاهد آن، آیه «و أوتیت من كلّ شیء» (نمل/۲۳) است كه قطعاً بر اضافه حقیقی دلالت نمی كند؛ بلكه آیات فوق می تواند بر مبالغه و زیادی دلالت كند، نه بر جامعیت مطلق.۲۳
پنج. افزون بر اینها، قطعی نیست كه مراد از «كتاب»، قرآن باشد، بلكه برخی گفته اند مقصود از آن، لوح محفوظ می باشد.۲۴ و بعضی هم گفته اند اجل و مرگ حتمی مقصود است،۲۵ عده ای نیز احتمال داده اند منظور از آن، علم خدا باشد.۲۶ چنان كه برخی دیگر هم تصریح كرده اند مراد از آن، امام مبین است.۲۷
تفسیر به رأی بزرگ ترین خطر این دیدگاه است، زیرا این گونه نیست كه آیات، در رابطه با مسائل علمی صراحت داشته باشد. در نتیجه تلاش برای بیرون كشیدن علوم مختلف از قرآن، به تفسیر به رأی می انجامد. علاوه بر این عروض خطا و تغییر در مسائل علوم بشری باعث می شود كه آیات نیز در معرض تبدیل واقع گردد.
دلایل روایی نظریه حداكثری
قائلان به دیدگاه حداكثری برای اثبات ادعای خود به برخی از روایات نیز تمسك كرده اند، از آن جمله:
۱. امام علی(ع)فرمود:
«ذلك القرآن… فیه خبر السماء و خبر الأرض و خبر الجنّة و خبر النار و خبر ما كان و ما هو كائن».۲۸
خبر آسمان و زمین و بهشت و جهنم و آنچه كه در گذشته روی داده و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، در قرآن هست.
۲. امام باقر(ع):
«إنّ الله تبارك و تعالی لم یدع شیئاً یحتاج الیه الامة، إلاّ أنزله فی كتابه».۲۹
بدون تردید خداوند متعال، چیزی را كه امت بدان نیازمند است، رها نكرده مگر این كه آن را در كتاب خود نازل فرموده است.
روایات بسیاری در این زمینه وجود دارد.۳۰ آنچه گذشت به عنوان نمونه ذكر گردید.
نقد و بررسی
یك. عبارت «تحتاج الیه الامّة» نشانگر این مطلب است كه جامعیت قرآن را بایستی در این حوزه جست وجو كرد. روشن است كه نیاز مردم، یا به احكام شرعی بر می گردد و یا به مفاهیم اعتقادی و ارزشی.
دو. اینكه در برخی از این احادیث، سخن از جهل و فتنه و جنایت پیش از نزول قرآن آمده، و آن گاه سخن از علم و نور و هدایت پس از نزول آمده، همه اینها قرینه بر این است كه جامعیت در بستر هدایت قابل تصور است.
سه. احتمال دارد كه ادعای جامعیت قرآن، در این گونه احادیث از سوی حضرات معصومین(ع) به لحاظ بواطن الفاظ قرآن كه نزد آنها معلوم بوده است، باشد.
چهار. همچنین احتمال آن می رود كه منظور از «وجود داشتن همه عالم در قرآن» وجود حسی و مادی موجودات عالم نباشد، بلكه صورت عقلی و مجرد آنها مورد نظر باشد.۳۱
حاصل سخن اینكه جامعیت مطرح در این گونه احادیث، یا با توجه بر معانی باطنی قرآن است و یا به لحاظ قلمرو و هدایت است.
دلایل عقلی و نظری
«دیدگاه حداكثری» به چند دلیل عقلی و نظری نیز استناد جسته است؛ از جمله:
یك. برهان خاتمیت: گفته اند نتیجه منطقی تثبیت خاتمیت دین اسلام با دلایل نقلی و عقلی، پذیرفته جامعیت قرآن به نحو عموم است؛ چرا كه میان خاتمیت اسلام و جامعیت مطلق قرآن، ملازمه منطقی برقرار است.۳۲ و به تعبیری دیگر، باید راز خاتمیت را در چگونگی رهنمودها و مقررات و شیوه طرح آنها دانست، یعنی طرح جامع و كلی كه بیان چیزی در آن فروگذار نشده باشد.
٭ نقد و بررسی: یك. هیچ گونه ملازمه ای بین خاتمیت و جامعیت نیست؛ چرا كه می توان خاتمیت اسلام را پذیرفت و در عین حال جامعیت مطلق قرآن را ردّ كرد؛ به دلیل اینكه منابع دین اسلام، به قرآن منحصر نمی باشد، بلكه سنت نبی اكرم (ص) نیز به اتفاق همه مسلمانان، جزء منابع به شمار می آید.
دو. لازمه برهان فوق این است كه همه جزئیات و مصادیق تمام علوم در قرآن یافت شود، حال آن كه این بر خلاف بداهت است.
دو. برهان لطف: اگر فرض كنیم كه دین اسلام، نسبت به بیان مسائلی كوتاهی كرده، و مواردی یافت شود كه اسلام در آن موارد، سخن نداشته باشد، این امر باعث سرخوردگی و گمراهی افراد می شود. حال آنكه این عمل از لطف خداوند دور است.۳۳
٭ نقد و بررسی: با توجه به اینكه قرآن اساساً جهت رشد معنوی و تربیتی انسانها نازل شده است و جنبه های حیات مادی در بخشهای زیادی به عقل و علم و تجربه انسانها واگذاشته شده تا خود راه را بجویند و تجربه كنند، بنابراین لطف الهی در زمینه هدایت روحی و معنوی بشر، لزوماً به معنای آن نیست كه رموز علمی نظام طبیعت را نیز برای آنان بازگو كرده باشد.
سه. برهان تكامل دین: كامل بودن دین اسلام در مقایسه با سایر ادیان، اقتضا می كند كه قرآن نسبت به هر مسأله ای بیانگر باشد؛ چرا كه در غیر این صورت، نمی توان چنین دینی را دین كامل دانست.
٭ نقد و بررسی: اولاً، كامل بودن اسلام در گرو جامعیت قرآن نسبت به همه مسائل مادی و معنوی نیست، بلكه می توان آن را از راه های دیگری چونان سنت نبی اكرم(ص) و معصومین(ع) تأمین كرد.
ثانیاً، جامعیت قرآن می تواند تنها نظر به بُعد معنوی و تربیتی انسان داشته باشد و نه همه علوم طبیعی و انسانی.
دیدگاه حداقلی
برخی معتقدند كه طرح مسائل علمی در قرآن خارج از قدسی بودن دین است؛ و بنابراین آنچه در قرآن آمده ناظر به نظریه های علمی نیست، زیرا كشف مسائل علوم تجربی، به خود بشر واگذار شده است، چه اینكه هدف و رسالت اصلی كتاب آسمانی ارائه رهنمودهای معنوی است و نه علمی ـ تجربی.
دلایل و مستندات
دلایل و مستندات این دیدگاه از قرار زیرند:
یك. انتظار بشر از قرآن: این برهان یكی از براهین برون متنی و برون دینی است كه میان محققان دین پژوه در رابطه با دین مطرح است.
وقتی كه مخاطب پیام قرآنی با این كتاب مواجه می شود از خود می پرسد كه رابطه من با این كتاب چگونه رابطه ای است؟ برای تبیین این رابطه باید انگیزه رجوع انسان به چنین كتابی به صورت دقیق ارزیابی شود. تحقیق و مطالعه بر روی اندیشه ها و افكار حاكم و عارض بر انسان كه از رابطه او با طبیعت و دیدن قهر و غلبه آن بر امور زندگی ناشی می گردد، نشان می دهد كه علت اصلی در رجوع انسان به قرآن، آگاهی یافتن بر ماوراء طبیعت و اسباب و طریق استفاده از آن برای مقاومت در برابر هجمه های طبیعت می باشد.۳۴
بنابراین انتظار چنین مخاطب و پژوهشگری از قرآن، یافتن راه های معرفت معنوی و فوق طبیعی است و نه دانش طبیعی و تجربی.
٭ نقد و بررسی: یك. لازمه دیدگاه یادشده، قطع رابطه میان قرآن و زندگی طبیعی و عینی انسان است و حال آن كه كلمات قرآن، حقایق معطوف به واقعیت هستی و زندگی و وجود آدمی است كه در قالب الفاظ و عبارات پیاده شده است و همان گونه كه نمی توان انسان را در این جهان و زندگی ماده از نیازها و وابستگی ها و تعامل های طبیعی جدا كرد، بعد معنوی و ماورائی او را نیز نمی توان به طور كلی در این نشأه جدا از حیات مادی او دانست.
دو. محدود ساختن نگاه دین به عالم آخرت و ماوراء طبیعت، باعث فاصله هرچه بیشتر زندگی معمولی و طبیعی انسان از آموزه ها و معارف دینی می شود و در نهایت انزوای دین را در پی دارد، و این امر با روح ادیان آسمانی ناسازگار و با محتوای آموزه های آن ناهمساز است.
دو. ناسازگاری اعتقاد به جامعیت، با عقل و یافته های بشری: دومین برهان از براهین برون دینی، مسأله تضاد است؛ زیرا لازمه نظریه جامعیت، نوعی بی ارزش جلوه دادن علوم بشری است كه در طول تاریخ، انسان عمر خود را در راه باروری آنها صرف نموده است، به دلیل اینكه با وجود اشتمال قرآن به علوم، تمام زحمات بشر بیهوده به شمار خواهد آمد.۳۵
٭ نقد و بررسی: این اشكال زمانی مطرح خواهد شد كه قائل به نظریه حداكثری باشیم، و اما اگر آن را نپذیریم، بلكه معتقد باشیم كه قرآن نه یكسره انسان را از عمل بی نیاز می سازد و نه به كلی بیگانه از آرا و اندیشه های علمی است، در این صورت اشكال بیهوده بودن تلاش های علمی بشر مطرح نخواهد گردید.
سه. نبود برنامه های علمی در قرآن: قرآن در بردارنده احكام عبادی و یك سلسله امور اعتقادی و ارزشی است و هیچ گونه برنامه ای در جهت سروسامان دادن به زندگی مادی بشر در آن مشهود نیست و اگر به راستی قرآن نگاهی به جنبه مادی حیات انسان داشت می بایست به بسترهای علمی و راهبردی آن نیز اشاره می كرد. و اكنون كه چنین نكرده است، نشان آن است كه نگاه قرآن به حیات معنوی معطوف بوده وجامع حیات مادی و معنوی نیست.
٭ نقد و بررسی: گر چه هدف اصلی قرآن، حیات معنوی انسان بوده است، اما به دلیل تفكیك ناپذیری حركت معنوی از جریان مادی حیات، قرآن ناگزیر به مسائل زندگی مادی انسان نیز توجه داشته و توصیه های فراوانی در رابطه با شیوه زندگی و سمت و سوی آن بیان نموده است؛ مانند احكام و قوانین اقتصادی، قضایی، حقوق، اجتماعی و… كه نمونه های آن در قرآن بسیار است.
بلی! همه مسائل علمی و راهبردی حیات مادی بشر در قرآن نیامده است، و این امر نظریه حداكثری را ردّ می كند؛ نه جامعیت نسبی و نظریه اعتدال را.
چهار. عدم تلازم میان كامل بودن و جامع بودن: برخی مدعی شده اند كه با پذیرش كامل بودن دین، نمی توان جامعیت آن را نتیجه گرفت۳۶. گرچه این سخن در باب دین است ولی می تواند درباره قرآن نیز جاری شود؛ چرا كه ممكن است گفته شود گرچه قرآن كامل است، ولی كامل بودن به معنای جامع بودن نسبت به همه علوم نمی باشد.
٭ نقد و بررسی: كمال مفهومی حیثیت پذیر است، یعنی ممكن است كمال به معنای كمال مطلق و از جمیع جهات اراده شود كه در این صورت هر چه دارای كمال مطلق باشد دارای جامعیت نسبت به انواع كمال نیز هست، ولی گاهی فقط از یك و یا چند جهت محدود مورد نظر است كه در این صورت جامعیت نیز محدود به همان جهت یا جهات خواهد بود. بنابراین كمال و جامعیت نسبتی همسان و مساوی با یكدیگر دارند، مشروط به اینكه اطلاق یا قید خاص نیز در هر دو یكسان باشد.
بلی! اگر گفته شود كه قرآن در زمینه بیان و تأمین حیات معنوی دارای كمال است، نمی توان از آن نتیجه گرفت كه قرآن نسبت به همه مسائل مادی و معنوی حیات جامعیت دارد و در بردارنده همه علوم مادی نیز هست، ولی می توان نتیجه گرفت كه قرآن نسبت به همه زمینه های مادی و معنوی زندگی كه ارتباط وثیق با حیات معنوی انسان دارد، ناظر وجامع است.
دیدگاه اعتدالی
بیشتر مفسران و اندیشمندان اسلامی ضمن مخالفت با نظریه حداكثری بر این باورند كه قرآن برای اهدافی خاص نازل شده است كه در آن حوزه های به خصوص، از جامعیت لازم و كامل برخوردار است و در بیان هیچ چیزی ـ چه مادی و چه معنوی ـ فروگذار ننموده است، جز اینكه این گونه عالمان، جامعیت فوق را به صورت های مختلفی ترسیم كرده اند. اینك هریك از نگرش ها جداگانه بررسی می شود و دلایل و نقد آن نیز آورده می شود:
جامعیت در قلمرو هدایت و تربیت
طرفداران این نظریه، بر این ایده هستند كه در قرآن، نیازهای هدایتی و عوامل مؤثر در آن با عنوان رهنمودهای فردی و اجتماعی مطرح شده است. در این آموزه ها، شیوه كلی قرآن بیان كلیات و اصول و قواعد ارزشی و نگرشی است. با این حال از بیان برخی روش های سرنوشت ساز و مؤثر در هدایت نیز غافل نمانده است. تنی چند از حامیان این دیدگاه افراد زیر هستند:
علامه طباطبایی را می توان در شمار این مفسران به حساب آورد، زیرا در تفسیر آیه ۸۹ سوره نحل گفته است در «و نزلنا علیك الكتاب تبیاناً لكلّ شیء» مقصود از كتاب، تنها قرآن نمی باشد، بلكه این یكی از چند احتمال است. و بر فرض آنكه مراد تنها قرآن باشد، این گونه نیست كه قرآن در بردارنده مطالبی باشد كه جنبه هدایتی نداشته و تنها به حیات مادی نظر دارد، بلكه آنچه در جامعیت قرآن ملاك است و كوتاهی را از سوی قرآن منتفی می سازد این است كه تمام مطالب لازم در حوزه هدایت و سعادت را به همراه خود آورده باشد.۳۷
از سوی دیگر، حاصل سخن علامه ذیل آیه: «و لا رطب و لایابس إلاّ فی كتاب مبین» (انعام/۳۸) این است كه این آیه در مقام بیان علم غیب الهی از راه اشاره به كتاب تكوین (عالم آفرینش) و یا لوح محفوظ (كتاب مبین) می باشد.۳۸
شیخ محمد عبده نیز معتقد است كه عموم در مورد هر چیز به حسب همان چیز است و «شیء» در اینجا همان موضوع هدایت است… بنابراین اشتمال قرآن بر جمیع امور دین را بایستی در نظر گرفت؛ چرا كه همه آنها در سایه نصّ یا فحوا در قرآن بیان شده است۳۹.
محمد عزة دروزه نیز تبیان بودن قرآن را در قلمرو اهداف قرآن یعنی شناساندن طرق هدایت و ضلالت و… می داند۴۰.
محمدطاهر معروف به ابن عاشور(م ۱۳۹۳ق) هم مشابه همین معنی را در تفسیر خود بیان می كند.۴۱
ابو السعود می گوید: این قرآن است كه اشیاء مهم مربوط به مصالح مخلوقات را بیان كرده و از پرداختن به غیر آنها خودداری نموده است.۴۲
مصطفی مراغی نیز بر این باور است كه قرآن، اصول عام هر چیزی را كه شناخت آن برای انسان مهم است و عمل به آن، انسان را به درجه كمال جسمی و روحی می رساند؛ بیان كرده و در خود دارد.۴۳
سید قطب در این رابطه می نویسد:
«قرآن كتاب كاملی است؛ در موضوع خودش كه همانا انسان است؛ چون انسان از همه موضوعات علوم دیگر، بالاتر است و اوست كه این علوم را كشف می كند».۴۴
استاد مكارم شیرازی نیز از جامعیت به همین معنی جانبداری كرده است.۴۵
بررسی دلایل نظریه اعتدالی
یك. آیات قرآنی: در قرآن، آیات چندی است كه می توان بر اساس آنها جامعیت و نوع قلمرو آن را كشف كرد. به عنوان نمونه:
آیه ۸ سوره اسراء: «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین»
و ما از قرآن نازل كردیم آنچه را كه برای مؤمنان شفا و رحمت است.
بدون شك انتخاب این دو صفت برای قرآن و پرهیز از ذكر اوصاف دیگر از قبیل افزایش علوم حسی و طبیعی برای بشر و امثال آن، بیانگر این نكته است كه قرآن، مسائل مرتبط با شفا و رحمت را بیان خواهد كرد و نه چیزهای دیگر را.
همچنین آیه نخست سوره ابراهیم: «الر. كتاب أنزلناه الیك لتخرج الناس من الظلمات الی النور»
ما قرآن را بر تو (پیامبر) نازل كردیم تا مردم را از تاریكی ها به سوی نور بیرون بری.
در این آیه، خداوند هدف سوق دادن مردم از ظلمات به سوی نور را معرفی می كند. چنان كه در آیه ۱۸۵سوره بقره، هدایتگری مردم را، و در آیه ۱۵۷ سوره اعراف و آیه ۸ سوره تغابن نور بودن قرآن را از ویژگی های آن مطرح می كند.
از مجموع این آیات و سایر آیات می توان این موضوع را استفاده كرد كه بایستی قرآن، مسائل مربوط به این اوصاف را ذكر بكند و اگر در قلمرو دیگری نیز سخن بگوید برای ضرورت بیان است.
دو. احادیث اسلامی
۱. از امام باقر(ع) نقل است كه فرمود:
«ان الله تبارك و تعالی لم یدع شیئاً یحتاج إلیه الأمة إلاّ أنزله فی كتابه».۴۶
بدون تردید خداوند متعال چیزی را كه امت به آن نیازمند است وانگذاشته است؛ مگر اینكه آن را در كتاب خود نازل كرده است.
در این حدیث و احادیثی از این دست، بر عبارت «یحتاج الیه الامة» تكیه شده است. و قطعاً «ما یحتاج امتّ» نظر به روش ها و ابزار تكنیكی و صنعتی ندارد، چه اینكه این ابزار و روش های علمی را بشر از راه دین كسب نكرده و چه بسا بسیاری از آنها را كسانی كشف كرده اند كه ایمان به قرآن نداشته اند، پس «مایحتاج امّت» باید چیزی از سنخ تربیت و معنویت باشد كه قرآن آن را برای همه نسل ها در طول تاریخ ارائه كرده است.
سه. دلایل نظری
۱. گستره رسالت پیامبر(ص): در این شكی نیست كه هدف بعثت پیامبر(ص) می تواند ما را در كشف قملرو معارف قرآن كمك نماید؛ چه اینكه پیامبر(ص) رسالت خود را دعوت به توحید و ارتقای مكارم اخلاقی از راه های بیان احكام و فضایل و راهكارها و شرایط عملی آن بیان فرمود، نه كشف مجهولات علمی مربوط به طبیعت یا دیگر علوم تجربی. از سویی، معلوم است كه كتاب نازل شده بر آن حضرت نیز برای رسیدن به همین مقصد و هدف به كمك وی آمده است. پیداست كه چنین كتابی نیز در راستای همان اهداف پی ریزی خواهد شد و محتوای آن برای محقق كردن همان رسالت خواهد بود.
۲. تجربه تاریخی: نوع مسلمانان از صدر اسلام تا زمان حاضر ادعا نكرده اند كه كتابشان حاوی علوم بشری به صورت بالفعل در ظاهر الفاظش بوده است. از این رو معلوم می شود كه برداشت عموم مسلمانان نیز این است كه قرآن تنها در بیان مسائل تربیتی و هدایتی چیزی را كم نگذاشته است.
۳. هر كسی می تواند با كمی تأمّل و مطالعه در آیات قرآن، به این مسأله پی ببرد كه قرآن، نه تنها بخشی از احكام را بیان نكرده، بلكه در ارائه راه های تربیتی و معنوی از واقعیتهای علمی غافل نمانده است و گاه در این مسیر به نكته های علمی اشارت كرده است كه قرن ها بعد، حقیقت آن بر بشر آشكار گردیده است.
جامعیت به فراخور فهم مخاطبان
پاره ای از عالمان اسلامی جامعیت را بر اساس فهم زبان قرآن و دارای بطون بودن آن معنی كرده اند و معتقد شده اند كه هر انسانی به اندازه آشنایی با معانی كلمات آیات قرآن و مقدار و چگونگی اطلاعی كه درباره قوانین عالم هستی و مشیت خدا و ابعاد زندگی آدمی دارد می تواند از قرآن استفاده كند، از آن جمله:
امام خمینی(ره) معتقد است كه ظواهر قرآن همان معانی است كه:
«همه از آن استفاده می كنند، لكن آن استفاده كه باید بشود آن استفاده را 'انما یعرف القرآن من خوطب به' این، خود رسول الله است. دیگران محروم هستند مگر به تعلیم او».۴۷
علامه جعفری می نویسد:
«قرآن یك كتاب علمی معمولی نیست… قرآن كتابی است كه اگر تدبّر و فهم عالی خود را با درونی پاك در تعلّم و دریافت آن به كار ببندیم، به طور قطع همه واقعیات مربوط به انسان را چه در منطقه آن چنان كه هست چه در منطقه آن چنان كه باید باشد، از آن دریافت كرده و خواهیم پذیرفت».۴۸
استاد حسن زاده آملی می نویسد:
«كلمه مباركه 'كلّ شیء' چیزی را فروگذار نكرده است. پس چیزی نیست كه قرآن تبیان آن نباشد، ولی قرآن در دست انسانِ زبان فهم، تبیان كلّ شیء است».۴۹
استاد مطهری با تشبیه قرآن به طبیعت می نویسد:
«قرآن از این نظر [تحقیق و اجتهاد]مانند طبیعت است كه هر چه بینش ها وسیع تر و عمیق تر می گردد و تحقیقات و مطالعات بیشتر انجام می گیرد، راز جدیدتری به دست می آید».۵۰
به نظر می رسد این نظریه متّكی به دلایل ذیل باشد:
الف. آیات قرآنی
۱. «انّه لقرآن كریم. فی كتاب مكنون. لایمسّه إلاّ المطهّرون» واقعه/۷۹ـ۷۷
كه این [پیام] قطعاً قرآنی است ارجمند، در كتابی نهفته، كه جز پاك شدگان بر آن دست نزنند.
بر اساس این آیات، رسیدن به حقایق و مفاهیم قرآن كار هركسی نیست و جز اشخاص پاك، كسی مجال رسیدن به مفاهیم بلند آن را ندارد. از این رو اگر در آیاتی از این قرآن واژه هایی چون تبیان و تفصیل به كار رود اختصاص به افراد پاكی پیدا می كند كه شیطان از چیرگی بر آنها ناتوان است. پس جامعیت به فراخور این افراد متصور خواهد بود.
۲. «و ما أنزلنا علیك الكتاب إلاّ لتبین لهم الذی اختلفوا فیه» نحل/۶۴
و ما [این] كتاب را بر تو نازل نكردیم، مگر برای اینكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند، برای آنان توضیح دهی.
طبق این آیه و آیات دیگر، شخص پیامبر مخاطب و عهده دار بیان آیات قرآن است. مراد از بیان، توضیح و تفسیر مفاد و محتوای آیات است. از این رو اگر در آیه ۸ سوره نحل، صحبت از تبیان كلّ شیء می شود، به طور طبیعی این پیامبر و جانشینان او هستند كه آن را برای مردم تبیین می كنند.
ب. احادیث اسلامی
۱. طبق مفاد روایاتی كه قرآن را به چهار مرحله: عبارت، اشارت، لطائف و حقیقت تقسیم می كند۵۱، دست رسی افراد به معارف گوناگون قرآن نیز ممكن است بر حسب این مراحل، درجات مختلفی داشته باشد. نتیجه اینكه قرآن، مشتمل بر همه علوم و معارف معنوی و تربیتی و مادی مرتبط با آن است، اما مخاطبان و مددكاران آن فرق می كنند.
۲. امام باقر(ع) فرمود:
«جز جانشینان پیامبر(ص) كسی را نرسد كه ادعا كند ظاهر و باطن قرآن نزد اوست.۵۲
و نیز امام صادق(ع) فرمود:
«تمام اموری كه حتی دو نفر در آن اختلاف دارند، اصل و ضابطه ای در قرآن دارد ولی عقل و دانش مردم به آن نمی رسد».۵۳
ج. دلایل نظری
۱. تجربه تاریخی: كشف مطالب جدید و مباحثی دیگر از قرآن، از آغاز نزول قرآن تا عصر حاضر، خود گویای این مطلب است كه به قول صدرالدین قونوی، قرآن دریای بی كرانی است كه گوهرهای ناب را در خود دارد۵۴. بی تردید، غواصی در این دریا گر چه در همه زمان ها برای همه امكان پذیر بوده است، ولی ادعای اینكه به همه علوم و معارف آن دست رسی پیدا كرده، تاكنون برای كسی جز پیامبر(ص) و اوصیای ایشان فعلیت نیافته است.
نتیجه اینكه این نوع فهم مخاطب است كه جامعیت را امكان پذیر می سازد، و با فهم های عادی نمی شود جامعیت را ثابت كرد.
۲. چنان كه كتاب تكوین یعنی طبیعت، دارای اسرار بی شماری است و در دل خود هزاران قانون نهفته دارد، كتاب تشریع (قرآن) نیز دارای رموزی است كه آگاهی به تمام جوانب آن نصیب هر كس نمی گردد؛ چرا كه قرآن از نظر تحقیق و اجتهاد استعداد پایان ناپذیری دارد.۵۵
جامعیت در قلمرو شرع و احكام آن
پاره ای دیگر از عالمان، بر این ایده هستند كه جامعیت قرآن، در محدوده دین و شرع معنی می یابد؛ چرا كه بیان دین و احكام آن جز از ناحیه قرآن امكان پذیر نیست. پس قرآن جامعیتی این گونه دارد. برخی از این عالمان عبارتند از:
فخررازی: به نظر وی، آیه ۳۸ سوره انعام اختصاص به بیان آن اموری پیدا می كند كه معرفت و احاطه بر آنها بر انسان واجب است و به همین جهت اطلاق آیه مقید به این قلمرو می گردد؛ زیرا از طرفی بر بیان نكردن چیز غیرواجب تفریط صدق نمی كند و از سوی دیگر از همه یا بیش تر آیات قرآن استفاده می شود كه مقصود از انزال قرآن، بیان دین و احكام آن می باشد، پس مطلق موجود در آیه، بایستی بر مقید حمل گردد.۵۶
شیخ طوسی و شیخ طبرسی نیز از این دیدگاه جانبداری كرده اند.۵۷
آیت الله صادقی تهرانی نیز می نویسد:
«نسبت به آن دسته از علوم كه فهم آنها جز به بیان شارع میسر نیست، تبیان بودن قرآن صریح و گویاست و شارع هیچ درنگ و كوتاهی در بیان آن نداشته و ندارد، ولی نسبت به آن معارف كه دسترسی به آنها از طریق روش های خردورزانه امكان پذیر ،است قرآن برخی را به صراحت و برخی را نیز با اشاره بیان كرده است تا افكار انسانی را به تكاپو وا دارد».۵۸
بررسی دلایل این گروه
الف. آیات قرآنی
۱. آیه ۱۱۱ سوره یوسف: «… و تفصیل كلّ شیء و هدًی و رحمة لقوم یؤمنون»
و شرح هر چیزی (كه پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتی است برای گروهی كه ایمان می آورند.
فخررازی با نفی احتمال اینكه مراد قصه یوسف از «تفصیل كل شیء» واقعاً یوسف باشد و حكم به اینكه عبارت فوق به قرآن كریم بر می گردد، می گوید: «مراد از آن بیان حلال و حرام و امور مربوط به دین می باشد».۵۹
۲. آیه ۴۴ سوره نحل: «و ما أنزلنا علیك الكتاب إلاّ لتبین لهم الذی اختلفوا فیه»
ما قرآن را بر تو نازل نكردیم؛ مگر برای اینكه آنچه را در آن اختلاف دارند، برای آنها روشن كنی.
به طور قطع ، مراد از عبارت «الذی اختلفوا فیه» احكام عبادی و مسائل مربوط به دین است. پس جامعیت را تنها در این حوزه می توان تفسیر كرد و پذیرفت.
ب. احادیث اسلامی
۱. امام كاظم(ع) فرمود:
«فیه تبیان حجج الله المنورّة، و محارمه المحدودة، و فضائله المندوبة، و جمله الكافیة، و رخصه الموهوبة، و شرائعه المكتوبة».۶۰
در قرآن حجت های نورانی خدا و محرّمات و مستحبات و رخصت هایی كه به انسان بخشیده شده و واجبات بیان گردیده است.
۲. امام صادق(ع)فرمود:
«و أنزل فیه تبیان كلّ شیء، و خلقكم، و خلق السماوات و الأرض، و نبأ ما قبلكم، و فصل ما بینكم، و خبر ما بعدكم، و أمر الجنّة و النار».۶۱
در این كتاب، همه چیز بیان شده است، از جمله ماجرای آفرینش انسان و آسمان و زمین و اخبار گذشته و آینده، و احكامی كه به آن نیاز دارید و همین طور اخبار بهشت و جهنم.
ج. دلایل نظری
۱. فلسفه ستایش قرآن: فخر رازی ذیل آیه ۸۹ سوره نحل، پس از آن كه یادآور می شود علوم غیردینی از دایره این آیه خارج است، می نویسد:
«زیرا روشن است علت اینكه خداوند، قرآن را ستایش می كند مشتمل بودن آن بر علوم دینی است. پس آیه به علوم غیر دینی التفاتی ندارد».۶۲
۲. لزوم معرفت به علوم واجب: فخررازی در پاسخ به این پرسش كه چگونه طبق آیه ۳۸ سوره انعام، نفی تفریط از قرآن شده و حال آن كه جزئیات بسیاری از علوم در قرآن بیان نگشته است؟ می نویسد:
«آیه می باید اختصاص به بیان آن اموری پیدا كند كه احاطه و معرفت بر آنها واجب است. دلیل این مدعا دو مطلب است:
یكی اینكه لفظ تفریط، چه در مقام نفی یا اثبات، در امری به كار می رود كه بیان آن امر واجب و نیاز باشد. بنابراین بیان نكردن چیزی كه بایسته نیست تفریط نخواهد بود. دیگر اینكه همه یا بیشتر آیات قرآن از طریق دلالت مطابقی یا تضمنی و یا التزامی دلالت می كنند بر اینكه مقصود از انزال این كتاب، بیان دین و احكام خداوند می باشد. و وقتی این تقیید از كلّ قرآن معلوم گردید، روشن می شود كه مطلق موجود در آیه هم، بایستی بر مقید حمل گردد. نتیجه اینكه قرآن، در این محدوده بیانگر همه چیز است».۶۳
۳. امكان و عدم امكان دسترسی به علوم: آن دسته از علوم و معارف كه به طور مستقیم، باید توسط شارع بیان شود و جز از راه وحی، دست رسی بشر بدان ممكن نیست، بیان قرآن نسبت به این دسته، صریح و گویاست، ولی آن دسته از معارف كه با روش های خردورزانه می توان بدان دست یافت، قرآن نسبت به آنها كلّی گویی كرده است. بر این اساس، جامعیت قرآن را می بایستی نسبت به علوم دسته اول لحاظ كرد، نه نسبت به علوم دسته دوم. این دلیل را نویسنده تفسیر «الفرقان» یادآور شده است.۶۴
سخن پایانی
در این نوشته سه نظریه درباره جامعیت قرآن نسبت به مسائل مادی و معنوی ارائه شد كه عبارت بود از دیدگاه حداكثری، حداقلی و اعتدالی.
دیدگاه حداكثری جامعیت مطلق را باور داشت و اینكه علوم اولین و آ خرین در ظواهر الفاظ به دلالت لفظی به صورت بالفعل موجود است.
دیدگاه حداقلی بر این باور بود كه قرآن اساساً در مقام بیان علوم بشری نبوده و نیست و تنها امور معنوی و آخرتی را بیان كرده است.
دیدگاه اعتدالی نیز بر این ایده بود كه جامعیت در معنایی خاص پذیرفتنی است كه تعابیر سه گانه مختلف آن گذشت.
در میان دیدگاه های سه گانه، دیدگاه اعتدالی دارای مستندات پذیرفتنی است و هر یك از دیدگاه های حداكثری و حداقلی دلایل نادرست و پیامدهای منفی دارند كه نمی توان به آسانی آنها را پذیرفت. از سوی دیگر، نظریه اعتدالی، هماهنگ با روح كلی قرآن و منطبق با اهداف و اوصاف قرآن نیز می باشد. از این رو جامعیت قرآن را، یا بایستی در حوزه هدایت و تربیت در نظر گرفت و یا با توجه به فهم خاص مخاطبان كه عالم به بواطن قرآن اند، تحلیل كرد.
پی نوشتها:
۱. شریعتی، محمدتقی، تفسیر نوین،۱/۱۸.
۲. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان فی تأویل آی القرآن،۱۴/۱۰۸.
۳. غزالی، ابوحامد، احیاء العلوم، بیروت، دارالمعرفة، ۱/۲۸۹.
۴. غزالی، ابوحامد، جواهر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، ۱۸.
۵. طبرسی، امین الاسلام، مجمع البیان،۴/۲۸۹.
۶. به نقل از: ذهبی،محمدحسین، التفسیر و المفسرون،۲/۴۷۸ـ۴۸۲.
۷. زركشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفة،۲/۱۸۱.
۸. به نقل از: ذهبی،محمدحسین، التفسیر و المفسرون،۲/۴۸۸.
۹. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارالكتب العلمیة،۲/۲۷۱ـ۲۸۱.
۱۰. فیض كاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر صافی،۱/۵۷.
۱۱. ر.ك: فصلنامه بینات، شماره ۱۰،۲۱؛ و «بررسی ضرورت نرم افزار علوم اسلامی»،۲۶۹.
۱۲. به نقل از: طبری، محمدبن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن،۱۴/۱۰۸.
۱۳. فیروزآبادی، ابوطاهربن یعقوب، تنویر المقباس، بیروت، دارالفكر،۲۲۹.
۱۴. به نقل از: ایازی، سید محمدعلی، جامعیت قرآن،۸۷.
۱۵. ر.ك: احیاء العلوم،۱/۲۸۹؛ جواهر القرآن، فصل۴،صفحه ۱۸.
۱۶. ذهبی،محمدحسین، التفسیرو المفسرون، ۲/۴۷۴.
۱۷. ابن كثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالعلم،۲/۵۰۳.
۱۸. هفده گفتار در علوم قرآنی، ترجمه سید حسین حسینی،۹۳؛ فیض كاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر صافی،۱/۵۷.
۱۹. جعفری، یعقوب، سیری در علوم قرآنی، نشر اسوه،۶۶؛ فصلنامه بینات، شماره۱۰، صفحه۲۱.
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن،۱۴/۳۲۵.
۲۱. طنطاوی، الجواهر، ۸/۱۳۰.
۲۲. معرفت، محمد هادی، جامعیت قرآن كریم، نامه مفید، شماره ۶، صفحه ۵.
۲۳. آلوسی این احتمال را به نقل از ابن كمال مطرح می كند. ر.ك: روح المعانی، ۸/۱۰۵ـ۱۰۶.
۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان،۱۴/۳۲۵.
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان،۴/۲۹۸.
۲۶. زمخشری، محمود بن عمر، الكشّاف،۲/۲۱و۲۳.
۲۷. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن،۱/۵۲۹.
۲۸. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸.
۲۹. كلینی، محمدبن یعقوب، اصول كافی،۱/۵۹، حدیث ۱.
۳۰. ر.ك: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ۱۹/۳۱؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن،۱/۹؛ عیاشی، تفسیر عیاشی،۱/۱۳.
۳۱. بازوری، الغیب و الشهادة،۱/۱۵ـ۱۷.
۳۲. طباطبایی، اعجاز القرآن، نشر فرهنگی رجاء، تهران، ۶۹.
۳۳. جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، نشر فرهنگی رجاء، تهران، ۲۲۳.
۳۴. سروش، فربه تر از ایدئولوژی، صفحه ۴۸ به بعد.
۳۵. مجله كیان، شماره ۵، ۲۷و۲۸.
۳۶. سروش، خدمات و حسنات دین، كیان، شماره ۲۷، صفحه ۱۳.
۳۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان،۱۳/۳۲۵؛ القرآن فی الاسلام، بیروت، دارالزهراء،۲۳.
۳۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ۷/۸۲.
۳۹. رشید رضا، محمد، المنار، ۷/۳۹۴و۳۹۵.
۴۰. عزة دروزة، محمد، التفسیر الحدیث، ۶/۹۰.
۴۱. ابن عاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر، ۱۴/۲۵۳.
۴۲. ابو السعود، تفسیر ابوالسعود، ۳/۱۳۱.
۴۳. مراغی، محمد مصطفی، تفسیر المراغی، ۴/۱۲۷؛ الاسلام و الطب الحدیث، ۵.
۴۴. قطب، سید محمد، فی ظلال القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱/۲۶۰.
۴۵. مكارم شیرازی، ناصر، قرآن و آخرین پیامبر، دارالكتب الاسلامیة، ۱۴۷.
۴۶. كلینی، محمدبن یعقوب، اصول كافی، ۱/۵۹، حدیث ۲.
۴۷. خمینی، روح الله، تفسیر سوره حمد، نشر حزب جمهوری اسلامی، ۴۳.
۴۸. جعفری، محمدتقی، قرآن در قلمرو معرفت، تهران، پیام آزادی، ۱۳۷۸.
۴۹. حسن زاده آملی، حسن، انسان و قرآن، ۹.
۵۰. مطهری، مرتضی، ختم نبوت، تهران، صدرا،۱۳۲ـ۱۳۴.
۵۱. كلینی، محمدبن یعقوب، اصول كافی، ۲/۵۹۹.
۵۲. همان، ۱/۳۳۲، حدیث ۲.
۵۳. حویزی، عبد علی بن جمعه، نورالثقلین، ۲/۷۵.
۵۴. قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان، ترجمه محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی، ۱۳۰.
۵۵. مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ۱۳۲.
۵۶. فخررازی، محمدبن عمر، التفسیر الكبیر، ۱۳/۱۱.
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ۶/۱۹۰؛ طوسی، التبیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۶/۴۱۸.
۵۸. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، قم، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۶/۴۶۸.
۵۹. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الكبیر، ۱۸/۲۲۸.
۶۰. شیخ صدوق، محمدبن علی ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ۳/۵۶۷، حدیث ۴۹۴.
۶۱. كلینی، محمدبن یعقوب، اصول كافی، ۱/۲۶۹، حدیث۳.
۶۲. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الكبیر، ۲۰/۹۹.
۶۳. همان، ۱۳/۱۱.
۶۴. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۶/۴۴۸.
منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی