امامت در لغت به معنای رهبری و پیشوایی است و امام را مقتدا و پیشوا گویند، خواه آن مقتدا و پیشوا انسان باشد یا چیز دیگر. و در انسان نیز خود بر دو نوع است همان طور كه در قرآن كریم هم این دو نوع اطلاق مشاهده می شود به عنوان مثال در قرآن به حضرت ابراهیم امام اطلاق شده «...إِنِّی جَاعِلُك لِلنَّاسِ إِمَامًا....(۱) (من تو را پیشوای مردم قرار دادم) و هم چنین در آیه «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا...(۲). پیشوایانی از آنها برگزیدیم كه چون صبور بودند به فرمان ما هدایت می كردند. و هم چنین به رهبران ظالم و ستمگر نیز امام اطلاق شده همانند آیه «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لَا ینصَرُونَ».(۳) آنها را از پیشوایانی قرار داده ایم كه به آتش دوزخ دعوت می كنند.
امامت در اصطلاح بنا بر تعریف خواجه نصیر الدین طوسی عبارت است از ریاست عمومی دینی كه عهده دار ترغیب همه مردم در حفظ و حراست از مصالح دینی و دنیایی بوده و آنان را بر حسب همان مصالح از آنچه برایشان ضرر دارد بر حذر می نماید.(۴)
بی شك تمامی جوامع بشری از همان ابتدا بدون رهبر و سرپرست نبوده و همیشه نیازمند یك رهبر به عنوان محور حركت و نظام دهنده بوده اند و این نیازی فطری برای هر انسانی هست، طبق همین نیاز خداوند كه خالق تمام جهان هستی می باشد برای راهنمایی و هدایت انسان ها رهبرانی را از سوی خود فرستاده تا علاوه بر ابلاغ احكام الهی آنها را نیز به راه راست هدایت كند و امور سیاسی و اجتماعی آنان را به دست گیرد به همین سبب خداوند می فرمایند:«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا.... (۵)؛ و از آنان امامان و پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما مردم را هدایت می كنند» و هم چنین در آیه دیگر می فرمایند: «...إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكلِّ قَوْمٍ هَادٍ (۶)؛ همانا تو هشدار دهنده ای و هر قومی را رهبری است» و به همین جهت در آیه ای دیگر می فرمایند: «یوْمَ نَدْعُو كلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ...(۷)؛ روزی كه هر دسته از مردم را با امامشان فرا می خوانیم».
به همین منظور امامت به معنای قرآنی آن در حوزۀ وظیفه اعم از نبوت است چرا كه نبی فقط پیام آور است و تنها ابلاغ وحی می كند ولی امام مسئول پیاده كردن پیام می باشد و رهبری جامعه و مسئولیت اجتماعی نیز بر عهده امام می باشد، ولی در این میان بعضی از پیامبران نیز بوده اند كه هم نبی بوده و هم مقام امامت را دارا بودند همان طور كه خداوند در مورد حضرت ابراهیم می فرمایند: «وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُك لِلنَّاسِ إِمَامًا...(۸)؛ به یاد آر هنگامی كه خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان كرد و او همه را به جای آورد و خداوند به او گفت: من تو را به پیشوایی برگزیدم».
در این آیه حضرت ابراهیم پس از امتحان های فراوان به مقام امامت رسیده كه قبل از آن نیز نبی هم بوده و به همین خاطر مقام نبوت و ابلاغ وحی خاتمیت پذیر است چرا كه ابلاغ توسط یك نفر نیز امكان پذیر است ولی رسالت امامت در یك نسل تحقق پذیر نخواهد بود چرا كه سازندگی یك جامعه با یك فرد امكان پذیر نمی باشد بلكه باید در هر زمان برای هر قومی رهبری باشد همان طور كه خداوند می فرماید: «...وَلِكلِّ قَوْمٍ هَادٍ.(۹). برای هر قومی رهبری است».
پس همواره باید پیشوا و رهبری معصوم از هر گناه، وجود داشته باشد تا از اصالت دین و برنامه های آن حفاظت كند و از اندیشه های نادرست و خرافات جلوگیری كند و اگر هر آئینی فاقد چنین محافظ و رهبری باشد به طور حتم در مدت بسیار كوتاهی اصالت خود را از دست خواهد داد و لذا وجود چنین رهبری در هر زمان لازم و ضروری خواهد بود. به همین دلیل بحث امامت در تمامی ادیان مطرح بوده و همواره پیامبران الهی نیز برای خود وصی و جانشینانی انتخاب می كردند لذا با مراجعه به تاریخ انبیای الهی از حضرت آدم ـ علیه السلام ـ تا حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مشاهده می شود كه هر یك از آنان وصی یا اوصیایی برای خود داشته اند كه نمونه هایی از آنها را متذكر می شویم:
۱. متوشلح وصی ادریس نبی: افتوخ (ادریس) متوشلح را جانشین خود بر امر خداوند قرار داد و قبل از آن كه به آسمان ها رود اهل بیتش را وصیت نمود... او اوّل كسی بود كه سوار بر اسب شد. زیرا روش پدرش را در جهاد پیمود، و نیز طریق پدرانش را در عمل به اطاعت خدا دنبال كرد.(۱۰)
۲. سام وصی حضرت نوح: ابن اثیر می نویسد: «نوح به فرزندش كه بزرگترین فرزندانش بود وصیت كرد».(۱۱)
۳. وصیت حضرت ابراهیم به فرزندش اسماعیل: خداوند پس از آنكه حضرت ابراهیم را مبعوث به شریعت حنیف كرد فرمود: «وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكمْ خَیرٌ لَّكمْ إِن كنتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۲)؛ ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامی كه به قومش گفت: خدا را پرستش كنید و از (عذاب ) او بپرهیزید كه این برای شما بهتر است اگر بدانید». و هنگامی كه حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ خواست از مكه كوچ كند به فرزندش اسماعیل وصیت نمود تا در كنار بیت الحرام اقامت كرده و حج و مناسك مردم را بر پا دارد و به او فرمود: خداوند تعدادش را زیاد كرده و نسلش را پر ثمر كرده، و در اولادش بركت و خیر قرار خواهد داد.(۱۳)
و چون هنگام وفات اسماعیل ـ علیه السلام ـ فرا رسید به برادرش اسحاق وصیت نمود و همین طور وصیت از پدر به فرزند یا برادر و یا یكی از افراد خانواده منتقل می شد.
۴. وصیت داود به سلیمان ـ علیه السلام ـ: حضرت داود به فرزندش سلیمان وصیت نمود و به او فرمود: «من در راه تمام اهل زمین حركت می كنم .... پس به وصیت های پروردگارت عمل نما و میثاق ها و عهدها و وصیت های او را كه در تورات آمده عمل كن».(۱۴)
خداوند متعال در این باره می فرمایند: «وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ وَسُلَیمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَی كثِیرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ (۱۵)؛ و ما به داود و سلیمان دانشی عظیم دادیم، و آنان گفتند ستایش از آن خدایی است كه ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید، و سلیمان وارث داود شد.
اینان همه جانشین پیامبران قبل بودند و این تنها چند نمونه برای آگاهی بود در حالی كه از همان اول خلقت، حضرت آدم ـ علیه السلام ـ برای پس از خود فرزندش شیث را جانشین و وصی خود و امام برای هدایت قومش قرار داد و هم چنین جانشینان حضرت نوح و حضرت موسی ـ علیه السلام ـ تا حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ كه حواریون جانشینان حضرت بودند و حتی در عصر فترت هم زمین خالی از حجت و هدایت گر و امام الهی نبوده و برای این منظور می توان به كتب تاریخی مراجعه كرد كه خالی از زندگانی این اوصیا نمی باشند. فلذا بحث امامت و جانشین پیامبران در ادیان دیگر مطرح بوده چرا كه نظام پایداری بر این منوال بوده و هم چنین پس از عصر فترت در زمان حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آن حضرت نیز برای خود طبق حدیث اثنا عشر خلیفة(۱۶) و احادیث متواتر دیگر كه هم از سوی اهل سنت و هم از طرف شیعه نقل شده، جانشینانی را برای خود انتخاب كرده است. پس بحث مطرح كردن امامت تنها از جانب تشیع نبوده؛ چرا كه اهل سنت نیز قائل به وجود امام و جانشین بعد از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هستند و تنها اختلاف بین آنها راه تعیین امام می باشد كه شیعیان قائل به نص بوده و انتخاب امام را تنها از جانب خداوند و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می دانند و اهل سنت قائل به عدم نص بوده و راه تعیین امام را بیعت می دانند هر چند برخی دیگر قائل به نص در مورد ابوبكر هستند و قائل به انتخاب او به عنوان جانشین بعد از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از جانب ایشان هستند ولی اكثرا معتقدند كه نصی در مورد امام بعد از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ موجود نمی باشد و لذا انتخاب را تنها از راه بیعت می دانند پس مسئله امامت در همه ادیان و در تمامی مذاهب به گونه ای مورد بحث بوده به طوری كه در بعضی از مذاهب به عنوان اصول و در بعض دیگر جزء فروع دین به حساب آمده و علت این كه بحث امامت بدین شكل از جانب شیعه امامیه مطرح شده این است كه در مورد جانشین پیامبران ادیان قبلی تقریبا مخالفت هایی با آنان نمی شده هر چند كه در مسائل دیگر مخالفت های فراوانی شده بود ولی بحثی در مورد جانشینی آنان نمی شد و انتخاب او را از جانب خداوند می دانستند.
پی نوشتها:
۱. بقره : ۱۲۴.
۲. سجده : ۲۴.
۳. قصص : ۴۱.
۴. قواعد العقاید، ص۱۰۸.
۵. انبیاء : ۷۳.
۶. رعد : ۷.
۷. اسراء : ۷۱.
۸. بقره : ۱۲۴.
۹. رعد : ۷.
۱۰. ابن جعفر، محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۷۳.
۱۱. معز الدین، ابن اثیر، کامل ابن اثیر، ج۱، ص۲۶.
۱۲. عنکبوت : ۱۶ ـ ۱۸.
۱۳. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۸.
۱۴. همان، ج۱، ص۵۷.
۱۵. نحل : ۱۵ ـ ۱۶.
۱۶. صحیح مسلم، ج۶ ص۳.
منبع : نرم افزار پاسخ ۲مرکز مطالعات.