حال گروه کافران، همچون حال نابینا و کر، و حال مؤمنان، همانند حال افراد بینا و شنوا است . در حقیقت مؤمن، در پرتو دل آگاهی بسان انسان بینا و شنوا و فرد کافر در اثر دل مردگی بسان نابینا و کر می باشد .
«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الی ربهم اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون » .
«آنان که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند و در برابر خداوند تسلیم و خاضع گشته اند آنان بهشتیانند و در آنجا جاودان خواهند بود» .
«مثل الفریقین کالاعمی و الاصم و البصیر و السمیع هل یستویان مثلا افلا تذکرون » (۱) .
«حال این دو گروه [مؤمن و منکر] حال نابینا و کر و بینا و شنواست، آیا این دو همانند و همسانند؟ چرا یادآور نمی شوید؟» .
لغات آیه
«اخبات » در لغت عرب به معنی خضوع و خشوع است و گاهی نیز در معنی اطمینان به کار می رود . و در آیه مورد بحث معنی نخست مناسبتر است .
سه واقعیت مرتبط به هم:
آیه نخست، سه واقعیت مرتبط به هم را یادآور شده که هر یک، بعدی را به دنبال می آورد:
۱ . ایمان، ۲ . عمل صالح، ۳ . تسلیم در برابر حق .
ایمان به یک حقیقت، ایجاب می کند که انسان بر طبق آن حرکت کند . فردی که می داند در سیم لختی نیروی برق جریان دارد، و دست زدن همان و مرگ هم همان، مسلما از تماس با آن خودداری می کند، و سرانجام در برابر این حقیقت خضوع می کند و هرگز به این فکر نمی افتد که در برابر آن سرسختی نشان دهد .
گروه مؤمن، که به خدای دانا و توانا ایمان دارند و می دانند که وی برای بررسی اعمال آنان روز معاد را فراهم کرده و محاسبه های دقیق، کار آنان را رسیدگی می کنند، گرد علم زشت نمی گردند و پیوسته مبدا عمل صالح می شوند؛ زیرا در آن جهان میوه آن را می چینند و سرانجام در مقابل خدا و آموزگاران و دستورات وی سر تسلیم فرود می آورند .
این گروه چشم باز و گوش شنوایی دارند، امیر مؤمنان، در ستایش پرهیزکاران چنین می فرماید:
«غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم، ... فهم والجنة کمن قد راها فهم فیها منعمون، و هم و النار کمن قد راها فهم فیها معذبون » (۲) .
«پرهیزکاران، دیدگان خود را از هر حرامی پوشیده و گوشهای خود را بر دانشهای سودمند باز می کنند ... تو گویی آنان بهشت را می بینند که در آنجا در نعمتند و گویا دوزخ را مشاهده می کنند، که در آنجا معذبند» .
در مقابل این گروه، گروهی کافرند که به خدا کفر ورزیده و در نتیجه فاقد عمل صالح بوده و از تسلیم در برابر اوامر و نواهی الهی سرباز می زنند . و در نتیجه آنان نسبت به حقایق نابینا و ناشنوا هستند .
اکنون سؤال می شود: آیا دو گروه زیر یکسانند:
۱ . گروهی که ایمان به خدا داشته و عمل صالح انجام داده و در مقابل خالق، خاضع و خاشعند، و با چشم و گوش باز به حقایق جهان می نگرند و نداهای الهی را می شنوند .
۲ . گروهی که منکر خدا بوده و فاقد عمل صالح و خضوع در برابر خدا می باشند و در نتیجه، چشم بسته و گوش بسته و از حقایق علوی ناآگاهند، تو گویی نسبت به آنها نابینا و کرند .
پاسخ: هرگز این دو گروه یکسان نمی باشند .
حقیقت تمثیل
مشبه در این آیه، کافر و مؤمنند، و مشبه به، دو گروه نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست، و در حقیقت، مؤمن به خاطر دل آگاهی بسان انسان بینا و شنواست . کافر به خاطر دل مردگی بسان نابینا و کر می باشد .
مثل بیستم
«له دعوة الحق و الذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشی ء الا کباسط کفیه الی الماء لیبلغ فاه و ما هو ببالغه و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال » .
«دعوت حق از آن اوست [و باید او را خواند]، و کسانی که غیر از خدا را می خوانند، به دعوت آنان پاسخ نمی گویند . آنان همچون کسی هستند که دستهای خود را به سوی آب می گشایند تا آب به دهانشان برسد و هرگز نخواهد رسید و درخواست کافران جز گمراهی چیزی نیست » .
انسان ذاتا یک موجود محتاج و نیازمند است، در حالی که به کارهای شگفت انگیزی دست می زند و انسان را به کره ماه می فرستد و در صدد تسخیر کرات دیگر است، اما فقر و حاجت و نیاز، سراسر وجود او را فراگرفته و با به هم خوردن شرایط زندگی دچار سختیها و بدبختیها می شود و در این هنگام به دنبال فریادرسی می رود که او را یاری دهد و گره کار او را بگشاید .
در اینجا مردم بر دو گونه اند:
۱ . گروه مؤمن که به خالق جهان اعتقاد راسخ دارند و او را دانا و توانا می دانند، به او پناه برده و او را می خوانند . قرآن این نوع دعوت را «دعوة الحق » می خواند .
۲ . گروهی دیگر، از دعوت و خواندن خدا، سر باز زده، به مخلوق پناه می برند و بتها و معبودهای دروغین را فریادرس خود می دانند و آنها را می خوانند .
دعوت این گروه دعوت بیهوده ای است؛ زیرا معبودهای دروغین توانایی پاسخگویی را ندارند، و اگر دعوت نخست «دعوة الحق » است، دعوت دوم، «دعوة الباطل » است، زیرا موجود پست و ناتوان را که از خود نمی تواند دفاع کند، به یاری می طلبند . قرآن دعوت این گروه را چنین بیان می کند:
«و الذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشی ء» .
«آنان که جز خدا را برای فریادرسی می خوانند بدانند که [معبودهای باطل آنان]، توانایی پاسخگویی دعوت آنها را ندارند» .
آنگاه قرآن بر این دعوت باطل تمثیل و تشبیهی دارد که توضیح آن چنین است:
فرض کنید انسانی بر لب چاهی به عمق بیست متری نشسته است، و پیوسته دست به درون چاه دراز کرده، آب می طلبد تا به دهان او برسد و در نتیجه تشنگی خود را برطرف کند، آیا چنین فردی به مقصد و خواسته خود می رسد؟ به طور مسلم نه! همچنین است کسانی که برای رفع نیازها و درخواستهای خود، بتهای بیجان را می خوانند تا به خواسته های آنان جامه عمل بپوشانند، این گروه هرگز به مقصد نمی رسند .
بنابراین مشبه کسی است که بر کنار چاه عمیقی نشسته و می خواهد از دورن چاه، آب برگیرد و مشبه به بت پرستانی هستند که از بتها حاجت می طلبند . وجه شبه در هر دو، ناکامی هر دو طرف است .
زمخشری در کشاف، تمثیل را به گونه ای دیگر بیان می کند، او می گوید: مشبه انسانی است که در کنار چاه نشسته و از آب می طلبد که به دهان او برسد . و مشبه به بت پرستی است که از بت فاقد شعور حاجت می طلبد (۳) .
و در هرحال، نتیجه یکی است و آن این که درخواست از بتان و معبودان دروغین بسان نشستن بر کنار چاه است که با درازکردن دست می خواهد آب بیاشامد (تفسیر نخست) . یا بسان درخواست از آب چاه است که خود را به دهان انسان تشنه برساند (تفسیر دوم) .
قرآن در ذیل آیه، دعوت کافران را که با پرستش بتها انجام می گرفت، ضلالت می خواند و می گوید: «و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال » و خواندن کافران جز ضلالت نیست، زیرا ضلالت این است که انسان، از راه بیرون رود و راهی را طی کند که هرگز به مقصد نمی رسد، و درخواست بت پرستان از بتها به جای درخواست حاجت از خدا، نوعی ضلالت و انحراف از راه مستقیم است . هدف از دعاخواندن، ایجاد توجه در طرفی است که به درخواست انسان، پاسخ بگوید، خدایان دروغین، یا فاقد توجهند (اگر سنگ و گل باشند) و یا ناتوان از استجابتند (اگر موجود عاقلی مانند جن و ملک باشند) و چه ضلالتی روشن تر از این! .
پی نوشت:
۱) هود، ۲۳ و ۲۴ .
۲) نهج البلاغه، خطبه همام، شماره ۱۹۳ .
۳) کشاف، ج ۲، ص ۱۶۲ .
منبع : مجله مکتب اسلام، شماره ۸ ( سال ۸۱) , سبحانی، جعفر