آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

عصمت پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله و سلم) در قرآن کریم

خدای سبحان رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلم ـ را چنین وصف می‌كند «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِیم إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[۱] یعنی سوگند به این كتاب حكیم كه تو از مرسلین و فرستاده‌گان هستی و بر بستر و مسیر صراط مستقیم و راه راست قرار داری. در گذشته، گفته شد «صراط مستقیم» آن است كه هم از خطر افراط و زیاده‌روی دور باشد و هم از خطر تفریط و كوتاهی و اگر حضرت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر صراط مستقیم و بلكه خود، عین صراط مستقیم است. تمام شئون و وظایف آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز عین صراط مستقیم است. تلاوت و تعلیم و تزكیه و یاد آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، به دور از افراط و تفریط می‌گردد و درخصوص قرآن علاوه بر تلاوت، در گرفتن و نگهداری آن نیز معصوم از خطا و انحراف و نسیان است. 
به تعبیر استاد علاّمه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ در سه جهت رسالتش معصوم است: اوّل آن‌ كه وحی الهی را درست دریافت می‌كند؛ دوم این كه پس از دریافت درست، آن را به خوبی ضبط و نگهداری می‌كند و سوم این كه در ابلاغ به مردم، الفاظ آن را بدون كم و زیاد بر مردم تلاوت می‌كند، و معارف آن را بدون كاهش و افزایش بیان می‌كند، پس آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ در هر سه مرحله معصوم از سهو و نسیان و دور از عصیان است،[۲]كه باید هر یك جداگانه روشن گردد. 

۱ـ عصمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در گرفتن قرآن 

مسئله مهمّ در این‌جا آن است كه آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ چگونه فهمید كه آنچه بر او وحی شده، وحی خداوند است نه كلام شیطان؟ فخر رازی در این زمینه می‌گوید: همان گونه كه افراد عادی بشر برای شناخت وحی، نیازمند معجزه‌اند، پیامبر نیز برای تشخیص وحی نیاز به معجزه دارد؛ اگر فرشته‌ی وحی برای او معجزه‌ای ارائه كرد، برای وی ثابت می‌شود كه آن‌چه دریافت می‌كند وحی الهی است و بدون ارائه‌ی معجزه، ثابت نمی‌شود. درباره‌ی فرشته نیز همین سخن را تكرار می‌كند كه: فرشته‌ی وحی برای این‌كه بفهمد آن‌چه تلقی و دریافت كرده وحی است نه تلقین‌های نفسانی و نه وسوسه‌های شیطانی، نیاز به معجزه دارد. 
متأسّفانه این تفكّر نادرست كه رسول خدا و فرشته‌ی معصوم امین را در حدّ انسانی عادی پایین می‌آورد به طوری كه اصل وحی را تشخیص نمی‌دهد و نیازمند گواهی دیگری است، به كتاب‌های برخی از عالمان شیعه در عصر حاضر نیز سرایت كرده و ایشان مطلبی كه در برخی از تفسیرهای اهل سنّت آمده را گرفته است كه وقتی حالت خاص در غار حرا و در آغاز بعثت و رسالت، برای حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیش آمد و صدای وحی را شنید، آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ نمی‌دانست كه این حالت، وحی و نبوتّ است، آنگاه كه مسئله را به خدیجه (سلام الله علیها) گفت و خدیجه آن را پیش «ورقه بن نوفل» بازگو كرد، ورقه بن نوفل لوازم نبوّت و علایم انبیا را بیان كرد و سپس گفت آنچه شما از همسرت نقل می‌كنی نشانه‌ی نبوّت است. آنگاه خدیجه توضیح ورقه را به رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسانید و در آن حال بود كه حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ اطمینان یافت كه به مقام نبوّت و رسالت رسیده است![۳] 
دینی كه آورنده‌ی آن، حقیقت وحی را نشناسد و نبوّت خود را با سخنان یك نفر یهودی، مانند ورقه‌ی بن نوفل بشناسد، یك ورق هم ارزش ندارد. چگونه ممكن است كسی آنقدر شخصیّت بزرگی داشته باشد و به مقام بلند «لدن» بار یابد و وحی «لدنی» را با علم شهودی بیابد. ولی در حال شك و تردید باشد؟ 

اقسام علم حصولی و شهودی 

علوم حصولی دو قسم است: نظری و بدیهی؛ بدیهیّات نیز باید به اوّلی محض منتهی گردند كه هیچ احتمال شك و تردید در آن وجود ندارد. كشف و شهود وعلم حضوری نیز چنین است؛ بعضی از كشفها اوّلی و بالذات و «عَلى بَیِّنَه‌ی مِنْ رَبِّه»[۴] است و اصلاً تردید بردار نیست و همه‌ی شهودها باید به این شهود اوّلی و بالذات برگردد. خدا چگونه می‌داند كه خداست؟ آیا او هم نیاز به استدلال دارد تا بداند خداست؟ آیا جبرئیل امین وقتی سخن خدا را می‌شنود، شك می‌كند كه كلام خداست؟ 
باید توجّه داشت كه فرشتگان معصوم هستند، و شهود آنها نیز معصوم از خطاست و شك بردار نیست. شهود اولیای الهی یعنی معصومین ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ نیز چنین است و شك و تردید و ابهام در علم حضوری آنان راه ندارد. اگر ما وارد قیامت شدیم آیا شك می‌كنیم كه قیامت است تا برای ما برهان اقامه كنند بر وقوع قیامت یا اینكه در آن نشئه و مرتبه دیگری جایی برای شك و تردید نیست؟ اینكه می‌فرماید: « رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ»[۵] چند معنی دارد؛ یكی این كه اصل قیامت حتماً واقع می‌شود و متعلق هیچ تردیدی نمی‌باشد و معنای دیگر آن است كه آن روز، اصلاً ظرف شك در چیزی نیست بلكه روز شهود است كه هیچ باطل و شك و تردیدی در ظرف آن راه ندارد و همه چیز حق و مشهود و روشن است و جای تاریك و مبهمی یافت نمی‌شود تا برای اهل قیامت تردید آور باشد. 
حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ می‌فرماید: «ما شككت فی الحق مذ أُریتُه»[۶] از آن هنگام كه حق را به من ارائه نمودند هیچ گاه شكی در آن نداشتم. زیرا دیدن حقِ محض و شنیدنِ وحی الهی آنقدر روشن است كه زمینه‌ی شكی در آن وجود ندارد و به همین سبب وقتی برخی از اصحاب امام صادق ـ سلام الله علیه ـ از آن حضرت پرسیدند كه انبیا چگونه می‌فهمند پیامبر شده‌اند؟ آن حضرت فرمودند: «لوقفوا لذلك» یعنی وحی و نبوّت را به روشنی می‌دیدند و برای آگاه شدن به حقیقت وحی موفقّ بوده ومی‌شدند. 
خطا و شك و تردید در جایی است كه حق و باطل، هر دو، وجود داشته باشند وانسان درباره‌ی مورد خاص نداند كه آن شیء حقّ است یا باطل؛ ولی اگر مقام و مرحله‌أی وجود داشت كه حق محض بود و باطل در آن هرگز راه نیافت، احتمال خطا و لغزش نیز وجود ندارد و شك و تردید در حق بودن چیزی هم رخ نخواهد داد و طبیعی است كه به چنین مقام بلندی، شیطان نمی‌تواند بالا برود. مرز وجودی شیطان همان خیال و توهّم است و به حرم امن عقل محض راهی ندارد. 
انسان كامل اگر به مقام قرب « عِنْدَ مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ»[۷] رسید، شیطان در آن مرحله رجیم و رانده شده و مطرود است. در آن جایگاه بلند، دست بر سینه‌ی نامحرم شیطان خورده و اثری از او و وسوسه‌اش و یا هر لغزش و خطای دیگری نیست. رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه در پیشگاه خدای حكیم علیم قرآن را دریافت می‌كند و جانش به لقای وحی می‌رسد « وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ عَلِیمٍ»[۸] در نزد خدا جایی برای جهل و تردید و لغزش و خطا وجود ندار. در آن مرحله حقیقت بسیط قرآن را یكباره دریافت می‌كند و در شب قدر نیز توسط جبرئیل ـ سلام الله علیه ـ فرشته امین و معصوم وحی، آن را بدون هیچ كم و زیادی اخذ می‌كند. 

۲ـ عصمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در نگهداری قرآن 

مرحله دوم عصمت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ این است كه آن حضرت هر چه را كه فهمیده و از خداوند دریافت داشت، به درستی حفظ و نگهداری می‌كند و سهو و نسیان در قلمرو حفظ او راه ندارد، چنانكه خدای سبحان درباره‌ی این شأن ایشان می‌فرماید « سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى»[۹] یعنی ما قرآن را بر تو قرائت می‌كنیم و تو اهل نسیان و فراموشی نیستی. عبارت «إِلاَّ ما شاءَ اللَّه»[۱۰] استثنا نیست تا بگوییم در مواردی كه خدا بخواهد آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ فراموش می‌كند، بلكه برای تأكید مستثنی منه است؛ زیرا ذات اقدس اله، در مقام منّت گذاشتن و اطمینان بخشیدن به آن حضرت است كه پس از اخذ قرآن فراموش نخواهد كرد و اگر اراده‌ی خداوند استثنا شده برای افاده‌ی اطلاق قدرت و اختیار خداوند است؛ نظیر آنجا كه می‌فرماید « وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّه‌ی خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ»[۱۱] اما اهل سعادت پس آنها نیز در بهشت ابدی تا آسمان و زمین باقی است جاودانند مگر آنچه خواست پروردگار باشد كه عطایش ابدی و نامقطوع است. 
جمله‌ی «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ»[۱۲] كه در آیه‌ی قبل آمده و مربوط به ابدی و دائمی بودن اهل شقاوت در جهنّم است، می‌تواند استثنا از جاودانگی باشد یعنی خداوند برخی از تبهكاران را پس از عذاب موقّت از جهنّم بیرون آورده به بهشت می‌برد، و جمله‌ی «إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ»[۱۳] در ذیل آیه می‌تواند قرینه‌أی بر صحّت این استثنا باشد كه می‌فرماید: به راستی پروردگار تو هر چه را كه بخواهد انجام می‌دهد. ولی تعبیر مزبور در آیه‌ی مورد استشهاد كه درباره‌ی جاودانگی بهشتیان است گرچه ظاهراً استشناست ولی باطناً برای تأكید مستثنی منه آمده است؛ زیرا خلاف وعده از ناحیه‌ی خداوند محال است و امكان ندارد كه خدای سبحان به مؤمنان وعده‌ی جاودانگی بهشت بدهد و آن را عملی نكند! و عبارت پایانی آیه نیز كه می‌فرماید « عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ»[۱۴]: عطای پروردگار ابدی و غیر قابل انقطاع است، قرینه‌ای است بر اینكه بهشتیان، برای همیشه در بهشت جاویدند و این استثنا برای تأكید قدرت و مشیت است و مقصود آن است كه آنچه محقّق می‌شود به مشیّت و قدرت حقّ است، نه آنكه از محدوده‌ی قدرت او بیرون باشد. 
مثلاً اگر پدر مهربانی به فرزند خردسال خود در سفر بیابانی و پرخطر بگوید تو همواره تحت حمایت من قرار داری مگر آنكه من نخواهم، در این مورد، با اطمینان به قطعی بودن اراده‌ی پدر مهربان بر حفظ فرزند، استثنای مزبور ناظر به بیان قدرت پدر است نه راجع به انقطاع مراقبت. 

پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خزانه دار علم الهی 

پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خزانه دار علم الهی است، چنانكه امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه درباره‌ی آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید «خازن علمك المخزون»[۱۵] خداوندا! علم مخزون تو در نزد رسول توست و او خزانه دار علم توست. كلیدهای جهان غیب همگی در نزد خدا است « وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ»[۱۶] و اگر رسول خدا به مقام «لدن» رسید « إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ عَلِیمٍ»[۱۷] یا به مقام قرب « دَنا فَتَدَلَّى *فَكانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»[۱۸] نایل آمد و عنداللهی شد « عِنْدَ مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ»[۱۹] یقیناً كلیدهای غیب در حضور آن ولی الله است و او به اذن خدای دانای علت‌های غیبیّه اشیاست و همه‌ی علوم جهان در نزد وی خواهد بود، بنابراین، چگونه می‌شود سهو و نسیان و خطا در مخزن علم الهی و درخزانه‌ی وحی رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ راه داشته باشد؟ 
در بحث های گذشته نیز گفته شد كه شیطنت شیطان در محدوده‌ی خاص وهم و خیال است كه در جایگاه بلند حضرت رسول ـ صلّی الله علیه وآله ـ راه ندارد؛ زیرا در مقام عقل محض، نه وهم درونی می‌تواند به عنوان سبب قریب عامل مغالطه، سهو و نسیان شود و نه ابلیس از بیرون به عنوان سبب بعید می‌تواند آسیبی وارد سازد. 

۳ـ عصمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در تلاوت قرآن 

مرحله‌ی سوّم عصمت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، عصمت در مقام تلاوت و ابلاغ است. خدای سبحان یكی از شئون رسالت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ را تلاوت قرآن بیان فرموده است: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَه‌ی»[۲۰] و خود آن حضرت نیز در سوره‌ی «نمل» می‌فرماید: « إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَه‌ی الَّذِی حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَیْ‌ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ* وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ»[۲۱] یعنی من مأمور شده‌ام كه پروردگار شهر مكّه را كه آن را حَرَم قرار داده و تمام چیزها ملك او است بپرستم و از مسلمین باشم و نیز قرآن را تلاوت كنم یعنی همان طوری كه خودم آیات الهی را شنیده‌ام عین همان آیات را بدون كاهش یا افزایش به سمع شما برسانم. 
تلاوت آن حضرت ـ صلی الله علیه و آله ـ همانند تلاوت خداوند بر ایشان كه فرمود « تِلْكَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْكَ بِالْحَقِّ»[۲۲] از صیانت و حفظ الهی برخوردار است؛ زیرا خدای سبحان رسول خود را در این زمینه به چند صفت ممتاز، برجسته ساخته است و می‌فرماید: هر چه را كه ما گفتیم همان را به مردم می‌رساند و چیزی از آن را كتمان نمی‌كند و هر چه را كه او می‌گوید، عین وحی است و نه چیز دیگر كه این دو صفت در پیامبر شناسی به عنوان دو اصل مهم مطرح است. 
درباره‌ی كوتاهی نكردن آن حضرت و دور بودن از بخل و كاهش در وحی الهی می‌فرماید: «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»[۲۳] پیامبر بر غیب الهی بخل نمی‌كند. آن حضرت در هیچ یك از شئون رسالت خود بخیل نیست چه در تلاوت قرآن و چه در تعلیم و تفسیر آن و چه در تزكیه و تهذیب جان‌ها و چه در تذكّر دادن به مؤمنان. بنابراین، آن چه كه استفاده می‌شود از این آیه‌ی كریمه آن است كه قرآن سفره‌ی خداوند و مهمان خانه‌ی او است كه به دست سخاوتمند پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم چنان گسترده است و هیچ بخششی مانند جود آن حضرت نخواهد بود؛ زیرا اگر دیگران با مواد غذایی طبیعت انسان را تعذیه می‌كنند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فطرت و ماورای طبیعت انسان را با معارف غیبی قرآن، كه مهمانی خدا و غذای آماده‌ی الهی است، شكوفا می‌كند و همگان را از روزی معنوی خداوند بهره‌مند می‌سازد. 
رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ در روایتی می‌فرماید «أجود الأوجواد الله جلّ جلاله و أنا أجود ولد آدم» یعنی خدا از همه‌ی بخشندگان بخشنده‌تر است و در عالم امكان و فرزندان آدم ـ علیه السّلام - احدی بخشنده‌تر از من نیست. آن حضرت نه تنها جواد است بلكه مجسّمه جود و حقیقت سخاوت است، و از اسراف و ریخت و پاش مبرّاست. اسراف و نگهداری كه دو طرف جودند، افراط و تفریط هستند و با جود سازگاری ندارند. اگر كسی بذر را بیجا بپاشد می‌گویند تبذیر كرد یعنی بی‌مورد بذر افشانی كرده و در پاشیدن بذر اسراف كرده است و چنین بذری جوانه نمی‌زند، رشد نمی‌كند، و به بار نمی‌نشیند. بذر افشان بی‌حساب را می‌گویند «مبذّر» و اگر در زمان ضرورت بذر افشانی، بذر نپاشد، او را خودداری كننده می‌گویند و عملش را امساك می‌نامند كه این نیز با جواد بودن سازگاری ندارد. 
آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ جوادترین موجود امكانی است كه از اسراف و امساك به دور است و بهترین غذای معنوی انسانها را به آنان می‌بخشد؛ البتّه آن حضرت علاوه بر این جود بزرگ، در امور مادّی و طبیعی نیز به گونه‌ای بود كه هرگز در برابر درخواست دیگران «نه» نمی‌فرمود و در این زمینه آن چنان بود كه در اعمال منا از طرف امتش شتر قربانی كرد. 
در بُعْد دیگر یعنی اینكه هر چه آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند عین وحی و در امتداد همان مجرای وحی الهی، می‌فرماید: « وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»[۲۴] هر چه را كه رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ درباره‌ی دین بفرمایند وحی است كه گاهی به صورت قرآن و گاهی به صورت حدیث متعارف و گاهی به صورت حدیث قدسی جلوه می‌كند. اگر فرمود نماز ظهر و عصر چهار ركعت است و دو ركعت به اصل نماز اضافه كرد كه «فرض النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ» است، این «فرض النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ» در برابر «فرض الله» نیست كه آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خودش دو ركعت را اضافه كرده باشد بلكه خدا به او فرمود: چنین بگو. گاه خداوند خود مستقیماً دستورمی‌دهد كه می‌شود واجب خدا و گاه به پیامبرش می‌گوید كه او بگوید كه می‌شود واجب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ . در هر صورت، همه‌ی آن چه كه از زبان مطهّر آن حضرت درباره‌ی دین جاری می‌شود همگی از وحی الهی سرچشمه می‌گیرد. 
بنابراین، همان گونه كه رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مقام گرفتن و نگهداری قرآن معصوم بودند، در مقام تلاوت و ابلاغ و تعلیم نیز چنین هستند و در خود مقام تلاوت نیز علاوه بر این كه در بُعد عقل نظری وعلمی اشتباه نسیان و خطا نمی‌كنند، در بُعْد عقل عملی نیز از افراط و تفریط وارسته‌اند و نه تنها آیات الهی را كتمان نمی‌كنند بلكه چیزی از ناحیه‌ی خود یا دیگران بر آن نمی‌افزایند. 

پي نوشت ها: 

[۱] ـ سوره‌ی یس، آیات ۱ تا ۴. 
[۲] ـ المیزان، ج ۲، ص ۱۳۴. 
[۳] ـ بحار، ج ۱۸، ص ۱۹۵. 
[۴] ـ سوره‌ی محّمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، آیه‌ی ۱۴؛ دلیل روشنی از پروردگارش دارد. 
[۵] ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۹؛ پروردگارا! تو مردم را برای روزی كه تردیدی در آن نیست، جمع خواهی كرد. 
[۶] ـ نهج البلاغه، خطبه‌ی ۴. 
[۷] ـ سوره‌ی قمر، آیه‌ی ۵۵؛ نزد خداوند مالك مقتدر. 
[۸] ـ سوره‌ی نمل، آیه‌ی ۶؛ به یقین این قرآن از سوی حكیم و دانایی بر تو القا می‌شود. 
[۹] ـ سوره‌ی اعلی، آیه‌ی ۶. 
[۱۰] ـ سوره‌ی اعلی، آیه‌ی ۷؛ مگر آنچه كه خدا خواست. 
[۱۱] ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی ۱۰۸. 
[۱۲] ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی ۱۰۸. 
[۱۳] ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی ۱۰۷. 
[۱۴] ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی ۱۰۸. 
[۱۵] ـ نهج البلاغه، خطبه‌ی ۷۲. 
[۱۶] ـ سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۵۹. 
[۱۷] ـ سوره‌ی نمل، آیه‌ی ۶؛ به یقین این قرآن از سوی حكیم دانایی بر تو القا می‌شود. 
[۱۸] ـ سوره‌ی نجم، آیات ۸ و ۹؛ نزدیكتر و نزدیكتر شد. تا آن كه فاصله‌ی او (با پیامبر) به اندازه‌ی فاصله دو كمان یا كمتر بود؛ 
[۱۹] ـ سوره‌ی قمر، آیه‌ی ۵۵؛ نزد خداوند مالك مقتدر. 
[۲۰] ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۱۶۴؛‌كه آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بیاموزد. 
[۲۱] ـ سوره‌ی نمل، آیات ۹۱ و ۹۲. 
[۲۲] ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۲۵۲؛ اینها، آیات خداست كه بحق، بر تو می‌خوانیم. 
[۲۳] ـ سوره‌ی تكویر، آیه‌ی ۲۴. 
[۲۴] ـ سوره‌ی نجم، آیات ۳ و ۴. 

منبع:آيت الله جوادي آملي ؛قرآن در قرآن

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center