حضرت لوط برادرزادهی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) از جانب خدا مأموریت یافت تا قومش را كه در سرزمین «سدوم» از نواحی فلسطین زندگی میكردند، به سوی تقوا و ﭘرهیزگاری دعوت كند، و با مفاسد و آلودگیها به مبارزه برخیزد. وی با دلسوزی و محبت دعوت خویش را آغاز كرد و چنین اعلام كرد:
«من از سوی خدا آمده ام. شما از گذشتهی من باخبرید. امانتداری و راستگویی من بر شما پوشیده نیست. در رسانیدن پیام الهی نیز جانب امانت را رعایت كرده و سخنی برخلاف حق نمیگویم. همجنسگرایی گناه بزرگی است، بیایید تقوا پیشه كرده و راهنماییهای مرا به كار گیرید تا به سعادت و رستگاری نائل شوید. ولی كسی به سخنانش گوش نداد. لوط سی سال تبلیغ كرد و در نتیجهی این زحمات، قوم بهجای ایمان آوردن و هدایت شدن، تصمیم به راندن او و خانوادهاش از وطنشان گرفتند. لوط از این همه گناه، معصیت و نافرمانی قومش به خدا پناه برد، در نتیجهی دعای نبی، عذاب الهی زندگانی قوم لوط را در هم كوبید و دگرگون ساخت.(۱) حال عدّهای به جای بهرهمندی از این آموزهی قرآنی و سرلوحه قرار دادن راستی و امانتداری و دوری از گناه مدعی شدهاند كه این داستان اشكال داشته و مطالب متناقضی را دربر دارد. سایت افشا شبهی مرتبط را اینچنین تبیین كرده است:
در داستان حضرت لوط دو اشكال وارد است:
اول: خداوند در آیات ۱۷- ۱۷۰ سورهی شعراء و آیه ۸۳ سورهی اعراف میگوید:
«ما لوط و خانواده اش را، به جز همسرش، نجات دادیم.»
یا این آیات صحیح نیست یا اینكه خداوند احترام همسر حضرت لوط را نگه نداشته است.
دوم: قرآن كریم در آیهی ۸۳ سورهی اعراف و آیهی ۵۶ سورهی نمل میگوید:
«قوم لوط فقط یك جواب داده و گفتند: اینها قوم پاكیزه هستند (با تمسخر) و بیائید از این جا بیرونشان كنیم.»
ولی در آیهی ۲۹ سورهی عنكبوت میگوید:
«جواب قوم فقط این بوده كه اگر راست میگویی، برای ما عذاب بیاور.»
چرا از قوم دو جواب نقل شده در حالیكه قرآن می گوید فقط یك جواب دادند؟
پاسخ اول: این دو آیه با هم تناقضی ندارند و بهیقین وحی الهی است كه بر پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) نازل شده است. اما در ارتباط با بیاحترامی نسبت به همسر لوط نبی میتوان به این دلایل عقلانی استناد كرد، او با سرﭘیچی از فرامین الهی و پیامبرش، به عقوبت اعمالش دچار گشت، هرگز نجات نیافت و از موهبت بهشت بینصیب ماند. از آنجاكه میزان سنجش ارزش انسانی از منظر خداوند، عمل صالح و فرمانبرداری از خدا بوده و اصل و نسب دنیوی هیچ امتیازی برای انسانها محسوب نمیشود، و تنها تقوی را وسیلهی نجات انسان قرار داداه است، همسر ﭘیامبر نیز از دایرهی عدالت خداوند مستثنی نبوده و به عقوبتی تلخ دچار شد. خداوند این اصل را چنین یادآور شده است:
«ای مردم: ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یكدیگر با بشناسید، گرامیترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است.»(۲)
بنابراین نگهداشتن نفس خویش در مسیر بندگی میتواند انسانها را از عذاب الهی نجات دهد، در غیر اینصورت خویشاوندی با اولیای الهی، بدون انجام اعمال نیك و فرمانبرداری از اوامر خداوند، هیچ ارزش و برتری ندارد.(۳) تفكر برتری بخشیدن به خویشاوندان بزرگان, با حكمت و منطق خداوند سازگاری ندارد، چنانكه اگر كسی از خویشان گنهكاران، صاحب عمل نیك و صالح باشد، مورد سرزنش واقع نخواهد شد كه «چون تو از كسان فلان متكبر مغرور بودی، نباید وارد بهشت شوی.» بهترین ادله برا این ادعا آسیه همسر فرعون است، كه در قرآن بهعنوان مَثَل و اسوه برای همهی مؤمنان عالم معرفی شده است و در میان آیات همین كتاب آسمانی، زنان شخصیتهای بزرگواری چون لوط نبی و نوح ﭘیامبر (علیهم السلام)، بهعنوان مثلی برای كفار و درس عبرتی و هشداری برای افراد ظاهربین تبیین شدهاند.
ﭘس براساس حكمت والای خداوندی، هر كس در مسیر الهی حركت كند، نجات یافته و هر كس مغرور شود، گرفتار عذاب الهی میگردد:
«خداوند برای كسانی كه كافر شدهاند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بود، ولی به آن دو خیانت كردند و ارتباط با این دو پیامبر سودی به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید، همراه كسانی كه وارد میشوند و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است. در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»(۴)
پاسخ دوم: هر چند جواب قوم لوط به آن حضرت در دو آیهی جدا بهصورت متفاوت تبیین شده است، اما این دلیل بر تناقض نیست.
اما در مقدمه ذكر شد كه حضرت لوط سی سال بر قومش تبلیغ كرد و ایشان فقط میگفتند
:« اگر راست میگویی و تو پیامبر خدایی و خیال میكنی كارهای ما عذاب آور است، پس برای ما عذاب بیاور.»
كه خداوند این اتفاقها را چنین توصیف می كند:
«و لوط را فرستادیم هنگامی كه به قوم خود گفت: شما عمل بسیار زشتی انجام میدهید كه هیچ یك از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است. آیا شما به سراغ مردان میروید و راه تداوم نسل را قطع میكنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام میدهید؟! اما پاسخ قومش جز این نبود كه گفتند: اگر راست میگویی عذاب الهی را برای ما بیاور.»(۵)
اما حضرت لوط دست از دعوت و ترساندن قوم خود از عذاب الهی برنداشت و آنها وقتی دیدند كه حضرت لوط دستبردار نیست به این فكر افتادند كه او را از دیار خود خارج سازند لذا هر وقت حضرت لوط حرفی میزد، فقط میگفتند:
« باید او را از دیارتان خارج كنید كه اینها مردمی هستند كه پاك دامنی را میطلبند و با ما هم صدا نیستند.»(۶)
بنابراین این آیات هم با یكدیگر در تضاد نیستند، بلكه ناظر به دو مرحله و برهه از دعوت حضرت لوط میباشند.
پی نوشتها
۱. صحفی، محمد. قصه های قرآنی، قم، اهل بیت، ششم، ۱۳۸۳ هـ. ش، ص ۹۲.
۲. حجرات : ۱۳.
۳. طباطبایی، محمد حسین. المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، قم، اسلامی، ۱۳۶۳ هـ. ش، ج ۱۸، ص ۴۸۰.
۴. تحریم : ۱۱ ـ ۱۰.
۵. عنكبوت: ۲۹ ـ ۲۸.
۶. اعراف : ۸۲. نمل: ۵۶.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.