آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

بررسی و نقد توجیه علمی اعجاز قرآن

 

محمد حسین برومند
چکیده:
وجود طرفداران و مخالفانی سرسخت پیرامون توجیه علمی اعجاز قرآن، بررسی این موضوع را ضرورتی دو چندان می‏بخشد. از این رو هدف اصلی این مقاله، دستیابی به راه‏حلی قطعی با تکیه بر «واقعیت خارجی قرآن» در این زمینه است. برای وصول به این هدف، ابتدا با طرح مقدمه‏ای به ذکر دلایل دو طرف و افراطها و تفریطها پرداخته شده، سپس امکان توجیه علمی و بررسی نظری رابطه قرآن و علوم تجربی به حصر عقلی با توجه به تمایز فرضیه و قانون از یک طرف و احتمال و قطعیت در دلالت الفاظ قرآن از طرف دیگرمورد بررسی قرار گرفته و عنوان شده است که اگر دلالت الفاظ قرآن بر یک موضوع، قطعی بوده و این موضوع از نظر علمی هم به اثبات رسیده باشد، توجیه علمی قرآن نه تنها جایز که امری پسندیده و مطلوب است. ضمن اینکه با اشاره به قراین لفظی یا عقلی، فلسفه وجودی لفافه‏های بیانی در قرآن نیز روشن می‏شود.
کلید واژه‏ها:
اعجاز، علم، قرآن، حقانیت، کیهان، لفافه‏های بیانی.
مقدمهمر روشن می‏شود که اغلب کسانی که در صدد تبیین حقانیت آن برآمده‏اند، عمل اعجاز را برای مدعیان رسالت لازم دانسته‏اند. این امر موجب پیدایش مباحث لغوی و اصطلاحی اعجاز و نیز چگونگی دلالت تحقق اعجاز قرآن بر حقانیت آن و سعی در ریشه‏یابی اعجاز قرآن شده است که از این میان بحث ریشه‏یابی سهمی ویژه دارد. در زمینه اثبات اعجاز قرآن دلایل زیادی عرضه شده است، از قبیل خبر دادن از غیب، نظریه صرفه، جنبه‏های ادبی و روانشناسی قرآن و...، با توجه به جو علمی حاکم بر جهان امروز و کاربرد بعد علمی قرآن در عصر جدید، می‏توان از نقد و بررسی توجیه جنبه‏های علمی اعجاز قرآن به عنوان یک ضرورت نام برد.
۱- مقدمه‏ای بر توجیه علمی
۱ـ۱ـ آشنایی اجمالی، نزاع حامیان و مخالفان
منظور از توجیه علمی اعجاز قرآن در اینجا، اثبات عدم امکان ارائه مثل آن است با تکیه بر هماهنگی قرآن و علوم بشری. (۱) رشد دانش بشری با شناخت پدیده‏ها (۲) و تجزیه(۳) و ترکیب (۴) آنها از رهگذر ارائه فرضیه‏های (۵) تازه و آزمایشهای (۶) مکرر در بررسی صادق بودن یا نبودن آن فرضیات فراهم می‏گردد و این تجربه‏های (۷) پی در پی نیاز به مرور زمان و تکامل ابزار آزمایش دارد (سیاسی،۸۲؛ شاله،۱۱۲) و فی المثل امکان نداشته آنچه را امروزه پس از آزمایشهای فراوان و تفکر مستمر به عنوان محصول علوم شاهد هستیم، مؤلفی در هزار سال قبل به ثبت رسانده و از آن سخن بگوید بلکه آرای او تحت تأثیر علم زمان خود بوده و اگر بر فرض از نوآوران عصر خود نیز به شمار رود، دامنه افکار و اندیشه‏هایش حداکثر، قدری فراتر از آرای دانشمندان آن روزگار خواهد بود و در حالات استثنایی که این تفاوت بیشتر به نظر می‏رسد، باز همه جانبه نیست و معمولاً توأم با بعضی اشتباهات است. به ویژه اگر کتابی در زمینه‏های گوناگون علمی به اظهار نظر پرداخته باشد، انتظار می‏رود با گذشت زمان بسیاری از نظریاتش مورد ابطال قرار گیرد و چنانچه به عصر غلبه خرافات (ترابی، ۱۴۰) تعلق داشته باشد، ردپای آرای خاص آن ادوار در لابلای مطالب آن مشاهده گردد (ترابی، ۱۴۰) زیرا در آن روزگار به دلیل ضعف ابزار آزمایش، صاحب نظران از بسیاری مشاهدات محروم بوده‏اند و چون برای یافتن حقایق تازه راهی جز تجربه نداشته‏اند، امکان محک زدن فرضیه‏ها همواره فراهم نبوده است. طبعا در عصر شکوفایی و بلوغ نسبی دانش، اگر گاهی یک تئوری (۱) توانسته باشد از شمشیر مشاهده،(۲) جان سالم بدر ببرد، اما در موارد بسیاری این امر میسر نشده و امواج خروشان مشاهدات تازه، آنها را بلعیده است. به این ترتیب اگر با کتابی مواجه گردیم که در عین گستردگی مطالب و تنوع رابطه‏اش با افق‏های گوناگون دانش، نه تنها از رونق آن کاسته نشود بلکه در پیشاپیش دانش روز در حرکت باشد، چنین کتابی مثل و مانند نخواهد داشت و نمی‏توان آن را در شمار نوشته‏های معمول بشری به حساب آورد. داعیان توجیه علمی بر این اعتقادند که قرآن مصداق بارز چنین کتابی است. در نقطه مقابل، گروهی از صاحب نظران از سر دلسوزی به این امر اعتراض کرده و شأن قرآن را فراتر از آن دانسته‏اند که با علوم ناپایدار و دستخوش تغییر و تحول، مقایسه شود زیرا اولاً قرآن کتاب فیزیک و شیمی نیست بلکه کتابی است که برای هدایت انسان آمده است، ثانیا بنیان این گونه استنباطها با گذشت زمان و فرو پاشی آرای علمی فرو می‏ریزد. 
چنانکه پیداست نظریه توجیه علمی اعجاز قرآن طرفداران و مخالفانی سرسخت دارد و شاید هر دو گروه(۳) بیش از آنکه «واقعیت خارجی قرآن» را در نظر بگیرند، تحت تأثیر انگیزه‏ها و انتظارات خویش از این کتاب باشند و به هر حال تحقیق در این باره را باید از رابطه قرآن و علوم تجربی آغاز نمود.
اگر طرفداران توجیه علمی تا صبح قیامت به دفاع از آن ادامه دهند ولی قرآن از چنان پیوندی با این توجیهات برخوردار نبوده و اصولاً با یافته‏های علمی، بیگانه باشد، برای جوامع انسانی، جز میوه‏ای پوک چه ثمره‏ای به بار خواهند آورد و این گونه پل‏های ارتباطی تا کی دوام خواهد داشت؟ کما اینکه اگر مخالفان این نظریه، بر عقیده خود پافشاری کنند و در اشتباه باشند، جز محروم ساختن اهل زمین به ویژه بیگانگان با قرآن، چه طرفی بربسته‏اند و در این صورت آیا در قالب دوستی، به این کتاب و مردم جهان خیانت نکرده‏اند؟
۱ـ۲ـ کتاب هدایت انسان یا کتاب علوم تجربی
کسانی (شلتوت، مقدمه) که می‏گویند قرآن کتاب فیزیک و شیمی نیست، بلکه هدایت است باید توجه داشته باشند که رابطه مورد استفاده در توجیه علمی بین قرآن و علم تنها مایه تبدیل جنبه هدایتی آن به مباحث تجربی نیست، بلکه دقیقا در راستای هدایت است، آن هم با بهترین شیوه ممکن زیرا در عصر شکوفایی و بلوغ نسبی علم، نزدیک‏ترین راه برای اثبات حقانیت قرآن برای اهل زمان به ویژه دانشمندان و محققان علوم تجربی این است که ببینند حقایقی در آن به ودیعه نهاده شده که به هیچ وجه امکان فهم و اشاره به آن در ۱۴۰۰ سال پیش برای بشر فراهم نبوده است، به بیان دیگر اگر در روزگار غلبه سحر و ساحری، پدیده‏ای مثل تبدیل چوبدستی به اژدهایی مهیب رخ دهد و ساحران بهتر از دیگران دریابند که آن کار، کاری بشری نیست و اگر در عصر پیشرفت طب قدیم، مردگان زنده می‏شوند تا همه به ویژه خود اطباء دریابند امری غیر بشری است و اگر در زمان شکوفایی نبوغ ادبی، جلوه ادبی یک کتاب، عهده دار هدایت مردم به ویژه ادیبان در شناخت حقانیت آن می‏گردد تا از رهگذر تسلیم ساحران، اطباء و ادباء بر سایر اهل زمان نیز اتمام حجت شود، طبعا می‏توان انتظار داشت که برای عصر اکتشافات همه جانبه علمی و جهان دانش، بعد علمی آن کتاب به همین معنی، نقش اصلی را ایفاء نماید بدون اینکه سایر جنبه‏ها، نفی گردد.
این تذکر متوجه افرادی از قبیل شیخ محمود شلتوت(۱) است. وی اعتقاد دارد که قرآن برای ارائه نظریات علمی نازل نشده است و اگر می‏بینیم در بعضی آیات به اسرارطبیعت پرداخته، برای آن است که از رهگذر تحقیق در آن مسائل بر ایمان مردم افزوده شود، افزون بر این، اگر ما قرآن را با فرضیه‏های ناپایدار علمی مطابقت دهیم، به تدریج همراه با دگرگونی آن فرضیه‏ها، آراء ما نیز دستخوش تغییر و تحول قرار خواهد گرفت (شلتوت، تفسیر القرآن الکریم، مقدمه).
گویی جهان علم در فرضیه‏های ناپایدار خلاصه می‏شود و هیچ امر قطعی علمی وجود ندارد و انگار واقعیت خارجی خود قرآن ملاک نیست و این امر به دلخواه ماست که اگر مایل بودیم به مطابقت قرآن با مسائل علمی بپردازیم و اگر مایل نبودیم صرف نظر نماییم. بر فرض اگر آیه‏ای از قرآن با یک فرضیه علمیِ باطل شده، مطابق بود، آیا می‏توانستیم تغییرش دهیم؟
از این گذشته، اگر فایده اشاره به اسرار طبیعت در قرآن، از نظر شیخ شلتوت ازدیاد ایمان مردم باشد، به این معنی است که مردم آثار علم و قدرت خداوند را با وضوح و تفصیل بیشتری مشاهده می‏کنند و بیشتر به او ایمان می‏آورند، یعنی با وجود آنکه این گونه امور صرفا علمی است ولی برای فرد مؤمن که همه چیز را آثار خلقت خداوند می‏داند، کاربرد ایمانی هم خواهد داشت. چرا شلتوت و همفکران او متوجه نیستند که تأثیر هدایتی و ایمانی مطابقت آیات قرآن و یافته‏های قطعی علمی بسیار نیرومندتر از آن است، زیرا نه تنها مایه تقویت اعتقاد مؤمن خواهد بود بلکه بر کسانی که لائیک بوده و به هیچ آئینی معتقد نیستند نیز اتمام حجت می‏کند و در این حالت، تنها موضوع ایمان بیشتر به علم و قدرت خداوند مطرح نیست بلکه ایمان به کتاب و فرستاده، و تمام آئین مورد نظر او از تبعات شناخت اعجاز علمی خواهد بود و آثار آن با هدف مورد نظر شلتوت و همفکرانش قابل مقایسه نیست.
بوکای(۱)و(۲) از کسانی است که گرچه هدف قرآن را بیان پدیده‏های طبیعت نمی‏داند و هدفی مشابه آنچه مورد نظر شلتوت بود برای آن قائل است اما در عین حال عمیقا تحت تأثیر آیاتی از قرآن قرار گرفته که ۱۴۰۰ سال پیش به یافته‏های امروزین علم بشری اشاره نموده است، بوکای (ص ۲۲، ۵۱) می‏گوید: «همانطور که بعدا در این بخش کتاب ملاحظه خواهید کرد، امر مهم و اصلی این است که قرآن که همواره مردم را به فراگیری و گسترش دانش فرا می‏خواند مشتمل بر نظرات متعددی درباره پدیده‏های طبیعی با تفصیلات تبیینی است که کاملاً با داده‏های دانش نو موافق می‏آیند. آنچه توجه کسی را که برای اولین بار با چنین متنی مواجه می‏گردد، بیشتر جلب می‏کند. فراوانی موضوعات مطروحه است و نیز از خطاهای عظیمی که در عهدین وجود دارد، در اینجا اثری نیافتم. این امر مرا ناگزیر کرد از خود بپرسم اگر قرآن ساخته یک انسان می‏بود چطور می‏توانسته در قرن هفتم میلادی چیزی بنویسد که امروزه با شناختهای دانش نو موافق آید؟ نخستین هدفم قرائت قرآن و مطالعه نص آن، عبارت به عبارت، به کمک تفاسیر مختلف برای بررسی انتقادی بود و این کار را با اعمال دقت خاصی درباره توصیفی که از تعداد کثیری از پدیده‏های طبیعی می‏کند، شروع کردم. دقت و صحت پاره‏ای تفصیلات کتاب فقط در متن اصلی قابل درکند و مطابقت آنها با یافته‏های عصر کنونی مرا تحت تأثیر قرار داد ولاجرم مردی از عصر محمد (ص) نمی‏توانست کمترین ایده‏ای از آن مطالب داشته باشد. سپس به مطالعه چند کتاب که مؤلفان مسلمان به نظرگاههای علمی متن قرآن تخصیص داده بودند، پرداختم که مبانی ارزشیابی بسیار سودمندی برایم فراهم آورد. به خوبی ثابت شده که دربرهه زمانی وحی اسلامی که حدود ۲۰ سال طول کشیده، شناختهای علمی آن زمان، در مرحله رکود بود. دوره فعال تمدن اسلامی با جهش علمی که همراه آن بود، بعد از پایان وحی اسلامی واقع شده است. باید بپذیریم که برای فهم آیات قرآنی، تنها معلومات عمیق زبانشناسی کافی نیست بلکه علاوه بر آن باید واجد اطلاعات علمی بسیار متنوع نیز بود. چنین بررسی با چند دانش مرتبط است که خود دائرة‏المعارفی خواهد بود. حین ملاحظه تدریجی مطالب مطروحه، به تنوع شناختهای علمی که برای درک معنی برخی آیات قرآن لازم است پی خواهید برد. با این وصف، قرآن کتابی نیست که هدفش تقریر برخی قوانین حاکم بر جهان باشد بلکه هدف دینی اساسی دارد به ویژه در مورد توصیفهای قدرت مطلقه خداوند که در آنها انسانها به تفکر درباره قدرت آفرینش فرا خوانده شده‏اند. این دعوت به تفکر با اشاره به نمودهای در دسترس یا با قوانین بیان شده از جانب خداوند که بر سازمان جهان حکومت می‏کند، همراهند. فهم بخشی از این مصرحات آسان است اما معنی بخش دیگری را جز با داشتن شناختهای علمی لازم نمی‏توان درک کرد. به این بیان که انسان قرون گذشته نمی‏توانست جز معنی ظاهری آنها را دریابد و این امر در برخی حالات، او را به نتیجه گیریهای غلطی که معلول ناکافی بودن دانشش در آن زمان بود، کشانده است (همو، ۱۷۳-۱۷۴).
به طور کلی ملاحظه می‏شود که بوکای به رابطه‏ای بسیار گسترده و هماهنگ بین قرآن و علوم تجربی در مرحله بلوغ خود معتقد است و اگر چه همانند شلتوت به نقش چنین آیاتی در دعوت به تفکر و شناخت خداوند توجه دارد اما هرگز مثل او از تطبیق آنها با قوانین قطعی علمی و نمودهای مورد مشاهده، روگردان نیست و خود او از جمله کسانی است که درست به همین دلیل به غیر بشری بودن قرآن اذعان نموده است. وی می‏گوید: «این نظرگاههای علمی بسیار ویژه قرآن، در آغاز موجب شگفتی ژرف من شد زیرا تا آن وقت نمی‏توانستم تصور کنم بتوان در متنی که بیش از ۱۳ قرن پیش نگاشته شده است، این قدر تأییدات راجع به موضوعهای بی‏نهایت متنوع و کاملاً سازگار با شناخت‏های دانش نو کشف نمود. کدام توجیه بشری را می‏توان برای این واقعیت قائل شد؟ به عقیده من هیچ توجیهی وجود ندارد که ما را متقاعد کند که یکی از ساکنان شبه جزیره عربستان توانسته باشد، موقعی که پادشاه داگو بر در فرانسه سلطنت می‏نمود، به حدی اطلاعات داشته که برای پاره‏ای از موضوع‏ها ده قرن از معلومات ما پیشرفته‏تر باشد، وجود ندارد» (همو، ۱۷۲-۱۷۳).
جالب است که این مؤلف گرچه خود به توجیه علمی اقدام نموده و عمیقا از آن تأثیر پذیرفته است، باز هنگام بیان هدف قرآن از ارائه آیات مذکور، به این امر که به مراتب هدفی عالی‏تر و نتیجه بخش‏تر به نظر می‏رسد تصریح نمی‏کند، انگار متوجه نیست که تعمدی در کار بوده و تعبیه چنین آیاتی، کاملاً حساب شده است. گویی که هدف اصلی قرآن، صرفا ذکر پاره‏ای مصادیق علم و قدرت خداوند بوده و از رهگذر چنین هدفی بعضی فواید فرعی نیز پدیدار گردیده است یعنی این تطابق قرآن و علوم تجربی از تبعات آن هدف به شمار می‏رود و بر حسب تصادف زمینه توجیه علمی فراهم آمده است، در حالی که آثار چنان هدفی در مقایسه با آثارِ توجیه علمی، چندان فروغی ندارد و هدفی فرعی محسوب می‏گردد.
از نکات قابل اعتنایی که مورد توجه بوکای قرار گرفته و بسیار بر آن تأکید دارد، علاوه بر تنوع مطالب و گستردگی موضوعات قرآنی، خالی بودن قرآن از هر گونه اشتباه علمی است، به عبارت دیگر نه تنها توافق مطالب یاد شده با دانش پیشرفته بشری به خودی خود شگفت آور است بلکه گستردگی دامنه آنها بر این شگفتی می‏افزاید و با در نظر گرفتن شرایط علمی و اجتماعی مؤلف قرآن همراه با مصونیت او از کمترین اشتباه، احتمال بشری بودن کتاب او به صفر می‏رسد.
وی (ص ۲۱۱) می‏گوید: «نه تنها آنچه قرآن در بر دارد واجد اهمیت است بلکه آنچه را که قرآن شاملش نیست باید مورد توجه قرار داد. فی الواقع، قرآن حاوی تئوری‏های مورد توجه آن عصر درباره سازمان جهان که علم، عدم صحت آنها را بعدها ثابت کرده باشد، نیست».
۱ـ۳ـ جستجوی همه پدیده‏های علمی در قرآن
لازمه توجیه علمی اعجاز، چنانکه پیداست، اشاره به کلیه پدیده‏های کشف شده و کشف نشده نیست بلکه با فرض تعمد در این باره اگر برای هر دوره زمانی، متناسب با پیشرفت‏های خاص آن دوره در زمینه‏های گوناگون، نمونه یا نمونه هایی گوشزد شود کافی خواهد بود. کسانی که در این باره راه افراط پیموده‏اند باید بر مدعای خود دلیل آورند که اصولاً عملی نیست. چگونه ممکن است آن همه اکتشافات تازه در افق‏های گوناگون دانش را در یک کتاب گنجاند و چه کسی در توان خود می‏بیند آنها را شناسایی نماید؟ شاید بتوان به عنوان نمونه‏ای بارز در این گونه بینش، از تفسیری که طنطاوی (۱) بر قرآن نوشته است یاد نمود. تفسیر سید احمد خان هندی (۱) نیز از همین قبیل است. طنطاوی در تفسیر خود، علم نجوم و آسترو فیزیک و زیست‏شناسی و علم شناسایی عناصر رادیواکتیو و صنعت استخراج فلزات از معادن و ذوب آنها را در قرآن می‏بیند. او در تفسیر خود اظهار می‏کند که بیم دارد عمرش وفا نکند تا اینکه بتواند نشان دهد که تمام علوم و اختراعات صنعتی نوع بشر در قرآن هست و آن اندازه که تا امروز نشان داده نمونه‏ای است که نشان می‏دهد قرآن، همه چیز را پیش بینی و پیشگویی کرده است».
بله در برابر چنین افراط کاری‏ها جا دارد گفته شود قرآن کتاب فیزیک و شیمی نیست و به نظر می‏رسد یکی از دلایل برآشفته شدن صاحب نظران مخالف توجیه علمی در این زمینه همین طرز تلقی از قرآن بوده باشد. اگر چه در نقطه مقابل،اصرار ایشان بر ریشه کن کردن توجیه علمی به طور کلی، بدون توجه به واقعیت‏های خارجی صورت گرفته و به نوبه خود می‏تواند در معرض ایراد باشد.
۱ـ۴ـ نقش صلاحیت علمی در برقراری پل‏های ارتباطی
پس از رنسانس و به دنبال اهمیت فراوانی که در غرب به علوم تجربی داده شد، پیشرفت قابل توجهی از لحاظ فنی و صنعتی حاصل شد که آثار آن، کشورهای ظاهرا اسلامی را نیز که خود روزگاری الگوی تمدن جهانیان بودند، تحت الشعاع خویش قرار داد. از آن جمله، اکتشافات جدید باعث می‏شد بعضی از مسلمانان بدون اطلاع کافی از علوم نوین، همین که می‏شنیدند فلان کشف علمی صورت پذیرفته، برای آنکه از قافله عقب نمانند با یک موضوع کاملاً انفعالی و با توجیهات بی اساس آیه‏ای را برگزیده و در صدد برمی‏آمدند تا نشان دهند که قرآن قبلاً به آن پدیده اشاره کرده است.(۲) به ویژه کسانی که نه تنها با مسائل علمی عمیقا بیگانه بودند بلکه درکِ درستی حتی از ظاهر آیات نداشتند، با اقدام به برقراری چنین پل‏های ارتباطی در خور هر گونه سرزنش و اعتراض بوده‏اند و بر فرض اطلاع از دلالت آیات و آشنایی با زبان، باز هرگز صلاحیت این گونه اظهار نظرها را نداشته‏اند. در بعضی موارد نیز که به نظر می‏رسیده شخصی واجد شرایط لازم در نشان دادن پل‏های ارتباطی باشد، گاهی جانب افراط را گرفته و گاهی هم عملاً در نشان دادن مصادیق قابل قبول، ناموفق بوده است.(۱)
۱ـ۵ـ تفاوت فرضیه‏ها با قوانین علمی و نمودهای مورد مشاهده
۱ـ۵ـ۱ـ تحلیلی از موریس بوکای
اینکه مخالفان توجیه علمی تکیه بر علم را مطلقا نامطمئن قلمداد نموده‏اند، به نظر می‏رسد ناشی از بی توجهی به تفاوت بارز فرضیه‏ها با قوانین علمی و نمودهای قابل مشاهده باشد. موریس بوکای (ص ۴۳) این نکته را مورد توجه قرار داده و می‏گوید: «کسانی که از قبول دخالت دانش در ارزشیابی نوشته‏ها رو تُرش می‏کنند، از اینکه علم بتواند وجه مقایسه ارزشمندی فراهم نماید، سرباز می‏زنند و این مطلب را پیش می‏کشند که علم با گذشت زمان متغیر بوده و امر مقبول شاید بعدها مطرود گردد. تذکار فوق مستلزم توضیح زیر است: باید تئوری علمی را از نمودی که با کنترل تام مورد مشاهده قرار می‏گیرد، تمیز داد. تئوری برای بیان یک پدیده یا مجموع پدیده‏هایی که درک آنها مشکل است به کار می‏رود. در بیشتر حالات، تئوری متغیر است و هنگامی که ترقی علمی، تحلیل بهتر نمودها را مجاز می‏سازد، در خور دگرگونی یا جانشین شدن توسط تئوری دیگر می‏شود، اما نمود مورد مشاهده که از طریق تجربی، وارسی و محقق شده، تغییرپذیر نیست. می‏توان خواص آن را بهتر تعریف کرد ولی آنچه بوده، باقی می‏ماند. این واقعیت که زمین دور خورشید می‏گردد و ماه دور زمین، مورد تجدید نظر قرار نخواهد گرفت، حداکثر در آینده خواهند توانست مدارها را بهتر تعریف نمایند. همین ملاحظه صفت متغیر تئوری‏هاست که فی المثل مرا از توجه به آیه‏ای از قرآن که فیزیکدان مسلمانی آنرا اعلام کننده ضد ماده می‏دانست، منصرف نمود. بالعکس می‏توان با کمال حقانیت به آیه‏ای از قرآن (انبیاء/ ۳۰) مشعر بر اینکه اصل زندگی از آب است، توجه تام نمود، گو اینکه هرگز نمی‏توان این امر را تحقیق کرد ولی دلایل متعددی به نفع آن عرض اندام می‏کند. اما در مورد نمودهای مورد مشاهده مانند تکامل جنین انسانی می‏توان مراحل مختلف مشروح در قرآن را با داده‏های جنین‏شناسی جدیدبه طور کامل مواجهه داد و توافق مطلق آیات مربوطه را با دانش نو کشف نمود».(۱)
۱ـ۵ـ۲ـ تحلیلی از آرکادی میگدال
برای توجه بیشتر به تفاوت بین فرضیه‏ها و نمودهای مورد مشاهده، اشاره به سخن آرکادی بی میگدال (۲) بی مناسبت نیست، وی (پیام یونسکو، ۲۹ـ۳۰) می‏گوید: «جریان تبدیل یک عقیده به یک حقیقت پذیرفته شده علمی، تبدیل یک فرضیه به یک قانون فیزیکی به دقت تنظیم شده، فراگردی طولانی و غالبا پرپیچ و خم است... نخستین مرحله از هر کار علمی عبارت است از کشیدن خط فاصلی بین حقایق بی‏چون و چرای علمی، و «غیر ممکنات» یا چیزهایی که با نتایج آزمایش‏های مکرر علمی در تضاد قرار دارند. مابین این دو حوزه، یک حوزه بلا تکلیفی نیز هست که مشتمل است بر پدیده‏هایی که مورد مطالعه قرار نگرفته‏اند ولی پیشاپیش از زمره ممکنات شمرده می‏شوند. پیش از ظهور نظریه نسبیت اینشتین، منطقی بود که انسان تصور کند قوانین مکانیک و الکترودینامیک که در مورد سرعت‏های عادی امتحان خود را داده بودند، برای سرعت‏های بالا نیز صادقند. تنها هنگامی که آزمایش‏های علمی، این فرضیه را نقض کرد، در مورد صحت آن تردید پیدا شد.نمونه‏های بسیاری هست از اینکه چگونه عقاید از پیش پذیرفته، باعث کندی پیشرفت علم شده‏اند. خالق پرآوازه نظریه نسبیت نیز خود، اشتباهی از این دست کرد و هنگامی که در پی ساختن یک دستگاه نظری جدید در باب کیهان‏شناسی بود، بر مبنای عقیده‏ای از پیش پذیرفته، به نتیجه‏ای نادرست رسید.(۱) چند مورد از خطاهای علمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایجی در جهت بهبود روش‏شناسی علمی از آنها استخراج شده است که یکی از بی‏چون و چراترین آن نتایج این است که در حوزه هایی که هنوز مورد مطالعه کافی قرار نگرفته است، دانشمندان نباید بطور مطلق موضع‏گیری کنند. باری علم، خود را به پژوهش در حوزه ممکنات محدود نمی‏کند بلکه قضایایی را که به سر حد اثبات نیز رسیده‏اند مورد مطالعه، کنکاش و نقد قرار می‏دهد و بدین وسیله توجه دانشمندان را به قضایایی که محتاج پژوهش‏های بیشتر است جلب می‏کند.
۱ـ۵ـ۳ـ نمونه‏ای از تبدیل یک فرضیه به نمودی قابل مشاهده
پس از آنکه اینشتین (۱۸۷۹-۱۹۵۵)نشان داد که قوانین هندسه اقلیدسی، در مجاورت اجرام عظیم مصداق ندارد، بر آن شد که گام بی‏باکانه‏ای به پیش بردارد. او نظریه حوزه جاذبه خود را در توضیح کیهان به کار بست و در این کار، طرز واقعی پراکندگی اجرام را در فضا به کنار نهاد، در عوض، چنانکه در مطالعه گازها معمول است، مفهوم تراکم متوسط ماده را اختیار کرد. اما معلوم شد که کاربست معادلات جاذبه در توضیح کیهان، به همین سادگی امکان‏پذیر نیست. اینشتین کیهان را دستگاه بسته و محدودی می‏پنداشت که شعاع انحنای آن، مستقل از زمان است. پس به منظور یافتن راه حلی که با این توصیف وی از کیهان، جور در بیاید، به طور مصنوعی یک عامل اضافی (به نام ضریب ثابت کیهان‏شناسی) را وارد معادلات جاذبه خود کرد که هماهنگی آنها را بر هم زد. مقارن همین احوال، یک ریاضیدان برجسته اهل پتروگراد به نام «الکساندر فریدمان» مشغول مطالعه درباره امکانات مختلف حل معادلات اینشتین بدون وارد کردن این عامل اضافی بود. وی به این نتیجه رسید که کیهان در حال گسترش است و با صرف نظر کردن از قبول مدلی «بسته» برای کیهان، می‏توان برای مقادیر معینی از تراکم متوسط جرم، به مدلی «باز» قائل شد که بر طبق آن، ابعاد کیهان به طور نامحدودی گسترش خواهد یافت. اینشتین در ابتدا کار فریدمان را مورد انتقاد قرار می‏داد اما بعدها کاملاً نظر او را تأیید کرده، موضوع وارد کردن یک عامل اضافی را به معادلات جاذبه خود کنار گذاشت.
اینشتین می‏نویسد: «پس از خواندن نامه فریدمان که آقای کروتکوف] فیزیکدان روس [برایم فرستاد،اکنون دیگر متقاعد شده‏ام که انتقادهای من از وی مبتنی بر اشتباه محاسبه بوده است. من فکر می‏کنم نتایجی که فریدمان بدست آورده، درست است و پرتو جدیدی بر این مسأله افکنده است».(۱)
نظر فریدمان در تجربه نیز تأیید شد و این هنگامی بود که منجم آمریکایی ادوین هابل(۲) اثبات کرد که کهکشانها در حال دور شدن از یکدیگرند.(۳) (همان و نیز نک: مالک، ۳۸۴).
۲ـ بررسی نظری رابطه قرآن و علوم تجربی
۲ـ۱ـ امکان توجیه علمی
برای پایان دادن به نزاع حامیان و مخالفان توجیه علمی اعجاز باید ببینیم بین قرآن به عنوان مجموعه‏ای از عبارات و الفاظ دال بر معانی ویژه و جهان علم با مجموعه‏ای از فرضیه‏ها، تئوری‏ها، قوانین و مشاهدات عینی، اولاً آیا رابطه‏ای قابل اعتنا وجود دارد یا نه، ثانیا اگر رابطه‏ای به چشم می‏خورد آیا از نوع هماهنگی مستمر است یا شکلی دیگر دارد؟
از نظر علم، وجود یک پدیده یا یک حقیقت ممکن است قطعی و احیانا مورد مشاهده و یا مشکوک و مورد تردید باشد. حال اگر ردپای آن پدیده در عبارات قرآنی نیز به چشم بخورد، باید در نظر داشت که دلالت الفاظ قرآن بر وجود آن پدیده نیز می‏تواند جنبه احتمالی یا قطعی داشته باشد، از این رو چهار حالت متمایز، قابل پیش بینی است:
۱ـ از نظر علم روز جنبه احتمالی دارد، دلالت عبارات قرآن هم بر آن احتمالی است.
۲ـ از نظر علم، قطعی و احیانا مورد مشاهده است اما دلالت عبارات قرآن بر آن قطعی نیست.
۳ـ از دیدگاه علم، جنبه احتمالی دارد اما دلالت عبارت قرآن بر آن قطعی است.
۴ـ هم به لحاظ علمی، قطعی و احیانا قابل مشاهده است و هم دلالت عبارات قرآن بر آن، قطعی است.
در حالت اول و دوم، توجیه علمی اعجاز قرآن، امکان‏پذیر نیست و اگر بر فرض، چنین وضعی بر سراسر قرآن حکمفرما باشد، هرگز در این باره کاربردی نخواهد داشت و نمی‏توان بر آن تکیه زد.
در حالت چهارم، توجیه علمی، قطعا امکان‏پذیر است و هر قدر بر تعداد مواردی از این قبیل افزوده شود، از قوت و قدرت بیشتری برخوردار خواهد بود، اما حالت سوم، در حال حاضر برای چنین توجیهی، کاربرد ندارد ولی می‏تواند برای دانشمندان معتقد به قرآن، سرنخ مناسبی در تحقیقات علمی به شمار رود و چنانکه موفق شوند قطعیت آن پدیده یا حقیقت آن را به اثبات رسانند، بویژه اگر امکان مشاهده عینی آن را فراهم سازند، نه تنها در حرکت علمی خود گامی برداشته‏اند، بلکه بر مصادیق توجیه علمی اعجاز قرآن هم افزوده‏اند.
بوکای (ص ۱۷۵) در همین زمینه می‏نویسد: «من در جستجوی این نیز بوده‏ام که آیا در قرآن، اشاراتی به پدیده‏هایی که بشر قابلیت درکشان را دارد لیکن هنوز از سوی دانش نو تأئید نشده است وجود دارد؟ و فکر می‏کنم دریافته باشم که قرآن اشاراتی راجع به وجود سیاراتی شبیه زمین در جهان دارد (الطلاق/ ۱۲). لازم به تذکر است که چندین دانشمند این امر را کاملاً مقرون به حقیقت تلقی می‏کنند، بدون اینکه معلومات جدید بتواند کمترین یقین را بیاورد لیکن رأیم بر این قرار گرفت که مطلب مزبور را با قید احتیاط تذکر دهم.اگر این بررسی را ۳۰ سال پیش شروع کرده بودم، می‏بایستی واقعیت دیگری را که قرآن اعلام داشته، به آنچه در مورد نجوم گفته شد می‏افزودم و آن تسخیر فضا است. در آن موقع در نتیجه نخستین آزمایشهای موشک فضاپیما به نظر رسید شاید روزی بیاید که انسان واجد امکانات مادی لازم برای گریز از حول و حوش زمین شود و به تفحص در فضا بپردازد. آنگاه پی می‏بردند آیه‏ای در قرآن وجود دارد (الرحمان/ ۳۳) که پیشگویی می‏کند روزی بشر به چنین پیروزی دست خواهد یافت.این پیشگویی اینک تحقق یافته است».
۳ـ بررسی عینی توجیه علمی
۳ـ۱ـ نمونه‏ای از مصادیق، قرآن و پدیده گسترش کیهان
به عنوان یکی از مصادیق حالت چهارم می‏توان شاهد تصریح قرآن به پدیده گسترش کیهان و دور شدن کهکشانها از یکدیگر بود به طوری که برای هیچ فرد منصف و بی طرفی جای کمترین شبهه‏ای باقی نمی‏ماند. قرآن در عبارتی کوتاه بدون هیچ تکلفی این نمود قطعی و مورد مشاهده علمی را گوشزد نموده است آنجا که می‏گوید: والسماء بنیناها بأیید و انا لموسعون (الذاریات/ ۴۷)(۱)
به طوری که ملاحظه می‏شود برپایی آسمان را با فعل ماضی ذکر نموده اما برای بیان وسعت بخشیدن و گسترش آن نمی‏گوید: «اوسعناها» و آن را به صورت کاری که در گذشته آغاز شده و پایان پذیرفته است، یاد نمی‏کند بلکه می‏گوید: «و انا لموسعون» تا مفهوم حال استمراری از آن فهمیده شود، و در زمان حاضر نیز صادق باشد.
۳ـ۲ـ اشاره‏ای به فرضیه لفافه‏های بیانی در قرآن
با توجه به اینکه پدیده گسترش کیهان، یکی از جدیدترین نمودهای مورد مشاهده قرن حاضر است و قرآن در ۱۴۰۰ سال پیش خیلی بی سر و صدا آن را گوشزد نموده، آیا لزومی داشت آورنده قرآن که با چنین اطمینانی از آن یاد می‏کند اصراری بر تفهیم موضوع به اهل زمان خویش داشته باشد؟ مسلما نه زیرا اگر از منظور او دقیقا مطلع می‏شدند، هیچ ابزار آزمایش و تلسکوپ پیشرفته‏ای وجود نداشت که بتوان به یاری آن، حقانیت چنین نظریه‏ای را ثابت نمود و تفسیر دقیق موضوع، نتیجه عکس به بار می‏آورد
یعنی کسانی که می‏گفتند: انه لمجنون (القلم/۵۱) با استفاده از بیان آنچه در آن عصر قابل فهم یا اثبات نبوده، برای تبلیغ علیه او و افکارش دست به کار می‏شدند، از این رو چون این پیام خاص تعلقی به آنها ندارد، با استفاده از یک لفافه بیانی ذهن آنان را از این امر منصرف می‏سازد. یعنی به جای اینکه بگوید و نوسعها می‏گوید: و انا لموسعون تا معنای ثانوی «موسع» (۱) یعنی «توانگر» مانع از توجه به موضوع وسعت یافتن و گسترش باشد و جلب توجه نداشته باشد.
جالب است که بر خلاف معمول کاشفان و نوابغ علم، چه در این مورد و چه در موارد دیگر،(۲) آورنده قرآن نه تنها هیاهویی ندارد و جار و جنجالی برپا نمی‏کند تا بتواند آرای علمی خود را به اثبات برساند بلکه بنا به ضرورت، سرپوشی مناسب بر آن می‏نهد تا ذهن اهل زمان که هنوز آمادگی ندارد برآشفته نشود و هنگامی که شرایط فراهم گردد، پیشرفت علم از آن پرده بردارد و از این طریق حقانیت کتابش برای دانشمندان و نیز دیگران ثابت گردد.(۳)البته همواره در چنین مواردی قرینه‏ای مناسب برای تشخیص لفافه پیش بینی شده است. گاهی نیز تصور نادرست اهل زمان از یک پدیده علمی، قرآن را از استخدام لفافه‏ها بی نیاز نموده است از قبیل طرح موضوع حرکت طولی خورشید ضمن آیه سی و هشتم سوره یس که تا مدتی مدید حمل بر حرکتی می‏شد که به غلط برای خورشید قائل بودند.
۴ـ برداشتی از آرای قرآن در زمینه توجیه علمی و تبیین حقانیت
۴ـ۱ـ پیشگویی جهش علمی بشریت و تمهید زمینه‏های توجیه علمی
خود قرآن نیز فرا رسیدن زمان فهم حقانیت خویش را از رهگذر شکوفایی و بلوغ علم تصریح نموده و می‏گوید: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق، او لم یکف بربک انه علی کل شی شهید (فصلت/ ۵۳) این آیه، یک سؤال روشن در اذهان کنجکاو پدید می‏آورد و آن اینکه، چه رابطه‏ای بین ارائه آیات و پدیده‏هادر تمام افق‏ها و نیز در درون انسانها با روشن شدن حقانیت قرآن، یعنی چون با توجه به آنکه ضمیر مذکور در انه الحق به قرآن باز می‏گردد (طبرسی، ۵/۱۹؛ شبر، ۱/۴۸۱)، آشکار شدن پدیده‏ها در هستی و در وجود انسان، چگونه می‏تواند منجر به شناخت حقانیت قرآن شود؟ تنها راه آن است که بتوان همراه با کشف پدیده‏ها، به نمونه هایی از آن حقایق که در قرآن آمده اشاره کرد. باید توجه داشت خود همین نکته که «به زودی بشر در معرض شناسایی آیات و پدیده‏ها در هستی و در درون خود قرار می‏گیرد» از جمله پیشگو هایی است که ما اکنون شاهد تحقق آن هستیم، یعنی پیشگویی فرا رسیدن عصر شکوفایی و بلوغ دانش بشری. برای اینکه در فهم منظور از آیاتنا شبهه‏ای پیش نیاید،نمونه هایی از آیات و پدیده‏ها گوشزد شده است: و من آیاته اللیل و النهار و الشمس و القمر... (فصلت/۳۷) و من آیاته انک تری الارض خاشعة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت... (فصلت/ ۳۹) و من آیاته خلق السموات و الارض و ما بث فیهما من دابة و هو علی جمعهم اذا یشاء قدیر (شوری/ ۲۹) و من آیاته الجوار فی البحر کالاعلام... (شوری/ ۳۲).
کما اینکه در سوره قبل از آن نیز پس از اشاره به بعضی آیات و پدیده‏ها می‏گوید: و یریکم آیاته فای آیات اللّه‏ تنکرون (مؤمن/ ۸۲). در برخی سوره‏های دیگر هم نمونه هایی از پدیده‏های طبیعی ذکر شده است و مانع می‏شود از اینکه مفسری (مثلاً فیض، ۲/۵۰۵) بخواهد سنریهم آیاتنا را به پدیدار ساختن نشانه‏های عذاب منحصر سازد، چه بر فرض وجود روایاتی قابل اعتماد در این باره، این روایات حمل بر تکلم با مردم به قدر عقول ایشان می‏گردد؛ زیرا در آن عصر امکان فهم موضوع بصورت کنونی فراهم نبوده است.
۴ـ۲ـ از تبیین حقانیت تا حصول یقین، از علم تا عمل
جالب است که علاوه بر پیشگویی جهش علمی انسان و ظهور اعجاز علمی به این معنی، در آیه ۵۴ سوره فصلت، پیشگویی دیگری صورت گرفته که نشان می‏دهد این ارائه آیات و پدیده‏ها و روشن شدن حقانیت قرآن، جنبه اتمام حجت دارد و به این معنی نیست که همه لزوما ایمان خواهند آورد، یعنی گرچه متوجه حقانیت آن می‏شوند اما این شناخت باعث نخواهد شد مانند یک مؤمن به قرآن، پایبند احکام آن شوند زیرا می‏گوید: الا انهم فی مریة من لقاء ربهم، الا انه بکل شی‏ء محیط (فصلت/ ۵۴) حال این سؤال مطرح می‏شود که چرا با وجود روشن شدن حقانیت قرآن و پی بردن به اینکه کتابی الهی است، باز هم از لقای پروردگارشان در تردید هستند؟ پاسخ درآیه‏ای دیگر آمده است: ... فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا (کهف/ آخر) یعنی وصول به لقاء از رهگذر عمل صالح توأم با اخلاص در عبادت و عشق به پروردگار میسر است و طبعا هر چه بر میزان آن افزوده گردد، انسان به مرحله عالی‏تری از لقاء نایل می‏گردد.
کتابشناسی
اصفهانی، امین، مخزن العرفان در علوم قرآن، تهران، ۱۳۶۱.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، ۱۴۱۵ق.
بوکای، موریس، مقایسه‏ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، به کوشش ذبیح اللّه‏ دبیر، تهران، ۱۳۶۸.
پیام یونسکو، ویژه‏نامه اینشتین، خرداد ماه ۱۳۵۸.
ترابی، علی اکبر، فلسفه علوم، تهران، ۱۳۴۷.
ثقفی تهرانی، روان جاوید در تفسیر قرآن مجید، تهران، برهان، بی تا.
جرجانی، ابوالمحاسن، تفسیر گازر، تهران، ۱۳۳۷.
حائری تهرانی، علی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران، ۱۳۳۷.
حسینی، حسین، تفسیر اثنی عشری، تهران، ۱۳۶۴.
حویزی، عبد علی، نور الثقلین، قم، دارالکتب العلمیة، بی تا.
خرمشاهی، بهاءالدین، تفسیر و تفاسیر جدید، تهران، ۱۳۶۴.
دانشگاه انقلاب، ش ۱۱۰، تابستان و پاییز ۱۳۷۶.
ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ق.
سبزواری نجفی، محمد، الجدید فی تفسیر القرآن، بیروت، ۱۴۰۲ق.
سیاسی، علی اکبر، منطق و روش‏شناسی، تهران، ۱۳۳۶.
شاله، فلیسین، شناخت روش علوم، ترجمه یحیی مهدوی، تهران، ۱۳۵۰.
شاه عبدالعظیمی، حسین، تفسیر اثنی عشری، تهران، ۱۳۶۳.
شبّر، عبداللّه‏، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، ۱۴۱۲ق.
همو، الجوهر الثمین، بیروت، ۱۴۰۷ق.
شلتوت، محمود، تفسیر القرآن الکریم، قاهره، ۱۹۶۶.
شیرازی، محمد حسین، تقریب القرآن الی الاذهان، بیروت، ۱۴۰۰ق.
طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، ۱۳۹۳ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، ۱۳۷۹ق.
همو، جوامع الجامع، تهران، ۱۴۱۲ق.
طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، بی تا.
طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، قاهره، ۱۳۵۰ق.
طوسی، محمد بن حسن، التبیان، قم، ۱۴۰۹ق.
طیب، عبدالحسین، اطیب البیان، تهران، ۱۳۶۶.
عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی، مشهد وتهران، ۱۳۶۳.
عدنان شریف، من علم الطب القرآنی، بی‏تا.
علوی، محمد کریم، کشف الحقایق عن نکت الآیات و الدقایق، تهران، ۱۳۹۶ق.
فریمن، بلگر، زندگی اینشتین، ترجمه شکوری، تهران ۱۳۴۹.
فضل‏اللّه‏، محمد حسین، من وحی القرآن، بیروت، ۱۴۰۵ق.
فیض، محسن، الصافی فی تفسیر القرآن، تهران، ۱۳۶۵.
فیلیپ، فرانک، داستان زندگی اینشتین، ترجمه حسن صفاری، تهران، ۱۳۴۶.
قرشی، علی اکبر، احسن الحدیث، تهران، ۱۳۶۶.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، بی تا.
قمی مشهدی، محمد، کنز الدقایق و بحر الغرائب، تهران، ۱۳۶۶.
کاشانی، ملافتح اللّه‏، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، ۱۳۴۴.
کرمی، محمد، التفسیر لکتاب اللّه‏ المنیر، قم، ۱۴۰۲ق.
کیهان اندیشه، شماره ۲۸، بهمن و اسفند، ۱۳۶۸.
گلشنی، مهدی، قرآن و علوم طبیعت، تهران، ۱۳۶۴.
گنابادی، محمد، بیان السعادة فی مقامات العبادة، تهران، ۱۳۴۴.
لاهیجی، بهاء الدین، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، ۱۳۶۳.
مالک بن نبی، الظاهرة القرآنیة، به کوشش محمود شاکر، قاهره، بی تا.
مدرسی، محمد تقی، من هدی القرآن، قم، ۱۴۰۶ق.
مغنیه، محمد جواد، الکاشف، بیروت، ۱۹۸۱.
مهران، جمال الدین حسین، آیات من الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، مصر، ۱۹۹۲.
ناصری، محمدباقر، مختصر مجمع البیان، قم، ۱۴۱۳ق.
نظیری، یحیی، قرآن و پدیده‏های طبیعت از دید دانش امروز، تهران، ۱۳۵۸.
‍پی نوشت ها:
۱. Knowledge, Science
۲. phenomenon
۳. analyze= analyse
۴. synthesis
۵. hypothesis
۶. experimenT
۷. experience
۱. theory
۲. observation
۳. این دو] گروه] گر چه از لحاظ اندیشه متفاوتند ولی در شیوه واحدند زیرا هر دو، قرآن را بر مفاهیم خاصی تطبیق کرده‏اند که نمی‏توان دلیل و حجت قانع کننده‏ای بر آن اقامه کرد، پایه این تطبیق‏ها ذوق، گمان و آرمان فردی و گروهی است نه فهم حقیقت قرآن (کیهان اندیشه، ۵۸).
۱. محمود شلتوت (۱۸۹۳-۱۹۶۳)، مفتی اعظم مصر و رئیس دانشگاه الازهر و از مفسران مصری است. 
_
وی دارای سبک و سیاقی مستقل و متفاوت از محمد عبده (۱۲۶۶-۱۳۲۳ ق) است یعنی در برابر گرایش علمی ـ عقلی عبده گرایش سنتی-نقلی بارزی دارد. از آثار او است الی القرآن الکریم، من هدی القرآن و تفسیر القرآن الکریم، الاجزاء العشرة الاولی (نک: خرمشاهی، ۳۰).
۱. Maurice Bucaille
۲. La Bible, Le Coran et Science 
۱. الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، المشتمل علی عجایب بدائع المکنونات و غرایب الآیات الباهرات.
۱. تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی.
۲. برای آشنای با نمونه‏ها، نک: قرآن و علوم طبیعت، تألیف مهدی گلشنی، و نیز رسالت قرآن در عصر فضا، تألیف سید عبدالرضا حجازی.
۱. از جمله می‏توان به آیات من الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، تألیف جمال الدین حسین مهران، و نیز قرآن و پدیده‏های طبیعت از دید دانش امروز، تألیف یحیی نظیری اشاره کرد.
۱. برای تحقیق در این زمینه، کتاب من علم الطب القرآنی اثر عدنان شریف، می‏تواند مناسب باشد.
۲. Arkadii B.‎ Migdalدانشمند برجسته شوروی سابق در فیزیک نظری، عضو «فرهنگستان علوم اتحاد شوروی» و «مشاور انستیتو فیزیک نظری لاندائو» است او که در زمینه نظریه ذرات اولیه و هسته‏های اتمی متخصص است تاکنون بیش از ۱۵۰ مقاله و ۵ کتاب نوشته است. کتاب وی به نام روشهای کیفی در نظریه کوانتوم در سال ۱۹۷۷ توسط انتشارات بنجامین کامینگز در ایالات متحده منتشر شده است.
۱- ذیل عنوان بعد به آن اشاره می‏شود.
۱. فریدمان کمی پیش از آنکه در سال ۱۹۲۵ به مرگی زودرس در گذرد، از این اظهارات آگاه شد.
۲. در حال حاضر بزرگترین تلسکوپ جهان، بنام اوست. Edwin_ Hubble(1889ـ ۱۹۳۵).
۳. کشیش لومته Lemaiter ریاضیدان بلژیکی با استنباط از نظریه هابل موفق به ادامه نظریه امتداد جهان گردید.
۱. برخی از کتب و تفاسیری که این پدیده را به عنوان اعجاز علمی قرآن پذیرفته و یا از این زاویه به موضوع پرداخته‏اند به قرار زیر است: کشف الحقایق، ۳/۴۲۱ ش ۲؛ المیزان، ۱۸/۴۱۳؛ احسن الحدیث، ۱۰/۳۵۳؛ تقریب القرآن، ۲۷/۱۶؛ من وحی القرآن، ۲۱/۲۵۹؛ من هدی القرآن، ۱۴/۶۰؛ با نقل نظرات از الذرة الی النجم، الکاشف، ۷/۱۵۵ با نقل نظرات از التکامل فی الاسلام، ۳/۶۷.
۱. اسامی برخی از تفاسیری که بر اعجاز علمی اشاره نداشته و موسع را به معنی غیر علمی آن گرفته‏اند: گازر، ۹/۲۲۴؛ مواهب علیه، ۴/۲۱۱؛ منهج الصادقین، ۹/۴۷؛ و خلاصه آن، ۶/۲۷، شریف لاهیجی، ۴/۲۶۶؛ اثنی عشری، ۱۲/۷۹؛ مخزن العرفان، ۶/۳۲۶؛ عاملی، ۸/۶۲؛ روان جاوید، ۵/۶۹؛ اطیب البیان، ۱۲/۲۸۳؛ قمی، ۲/۳۳۰؛ تبیان، ۹/۳۹۴؛ مجمع البیان، ۵/۱۶۰؛ و مختصر آن، ۳/۳۲۹، جوامع الجامع، ۴/۶۷؛ الصافی، ۵/۷۳؛ البرهان، ۵/۲۳۵؛ نور الثقلین، ۵/۱۲۹؛ المعین، ۳/۱۴۱۲؛ کنزالدقایق، ۱۲/۴۲۹؛ شبر، ۱/۵۲۲؛ الجوهر الثمین، ۶/۸۸؛ بیان السعادة، ۴/۱۱۵؛ مقتنیات الدرر، ۱۰/۲۳۴؛ الجدید، ۷/۳۰، المنیر، ۷/۳۲۶.
۲. مانند گنجاندن آیه «۸۸ سوره نمل» لابلای آیات مرتبط با قیامت و طرح موضوع حرکت زمین به طور همه جانبه در ظریف‏ترین شکل ممکن، که در فرصتی مناسب موشکافی خواهد شد.
۳. باید توجه داشت که تمامی لفافه‏ها لزوما در خدمت توجیه علمی نیست بلکه در ورای بخش قابل ملاحظه‏ای از آنها، می‏توان انگیزه‏های سیاسی و اجتماعی را شناسایی نمود، از قبیل تغییر ضمایر در آیه تطهیر (الاحزاب/ ۳۳) و گنجاندن آیه اکمال (المائده/ ۳) لابلای بعضی از آیات احکام، تا امکان توجیه و تفسیر آیه به صورت مقبول نیروهای حاکم بر جامعه، باعث انصراف ایشان از اقدام به تحریف در الفاظ گردد و وعده داده شده در آیه نهم سوره حجر تحقق یابد.
منبع: مجله مقالات و بررسیها » تابستان ۱۳۸۱ - شماره ۷۱

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center