بررسي نقش "عاطفه" در تعليم و تربيت قرآني
صادق صنوبري
چكيده
براساس مباني تعليم و تربيت اسلامي، عاطفه غير از احساس است. احساس همان چيزياست كه در روانشناسيهاي غربي مطرح شده و ريشه فيزيولوژيكي و بيولوژيكي دارد. مثل احساس سردي و گرمي و تشنگي و احساس خشم و ترس، افسردگي و نشاط. كه اولاً حيوانات در داشتن آن با انسان تا اندازهاي مشترك اند. و ثانياً با ترشحات غدد درون ريز و يا تزريق موادي خاص يا تحريكات عصبي و برخورد يا دريافت صحنه هايي خاص و ادراكات حسي خاصي به وجود ميآيد. ثالثاً بروز احساسات، غيرارادي و يا نيمه ارادي است. مثل احساس شهوت يا احساسخشم ناشي از برخورد فيزيكي يا درد و يا احساس افسردگي ناشي از تغييرات بيولوژيكي انسان وحيوان.
اما اسلام، علاوه بر تاييد موارد فوق، نوع ديگري از ادراكات انساني را مطرح ميفرمايد كه ريشه معرفتي دارد به نام عواطف عالي انساني كه خاص حيات انساني است. عقل ارزشي به حقايق و زيباييها و ارزشها و يقينيات به شدت جاذبه دارد. جذبه ها و تمايلي كه عقل ارزشي به اينها نشان مي دهد و در قلب روحاني ايجاد مي كند، عاطفه نام دارد. مانند عاطفه فداكاري و ايثار، عاطفه شجاعت يا عاطفه عشق الهي. اينگونه عواطف، فقط ريشه معرفتي دارد. انسان اولاً بر اين عاطفه خود آگاهي دارد و ثانياً بروز اين نوع عاطفه در رفتار انسان، ارادي است و ثالثاً بر اثر آگاهي و معرفت بر مطلبي خاص به وجود ميآيد مثل عاطفه زيبادوستي يا عاطفه معلم نسبت به دانشآموز يا عاطفه عشق به كمالات و كمال مطلق. عموم ادراكات و عواطف عالي انساني در سطح پايين، شبيه به احساس مي باشد كه در رفتارحيوانات نيز مشاهده مي شود ولي با اوج گرفتن اين عواطف و بالارفتن سطح آن و پيچيده شدن رفتار انسان در اين گونه موارد، تفاوتهاي آنها با آنچه كه مشابه با آنها و از جنس احساس است، آشكار مي گردد. مثل مهر مادري كه در سطوح پايين شبيه به محبت غريزي و ژنتيكي حيوانات از فرزندانخود مي باشد. ولي با اوج گرفتن اين عاطفه در رفتار مادر، تفاوتهاي بسيار زياد آن با آنچه كه در روانشناسي غرب به عنوان احساس مطرح مي شود و شبيه به رفتار حيوانات است، آشكار ميگردد. انس، لطف، رسيدگي به فرودستان و ضعفا و كوچكترها، شجاعت، عشق، ايثار، عفو و بخشش، غم و اندوه و شوق و شور و نشاط، همه و همه از جنس عواطف عالي انساني هستند. همچنين عواطف منفي در سطح عالي انساني نيز ريشه در ادراك معرفتي دارد. مثل ياس، غرور، حرص، بخل، حسد، خودپسندي و غيره. اگر عقل ارزشي به اقيانوسي از زيبايي ها و حقايق و يقينيات و ارزشها برسد، چنان مجذوب مي شود كه در جمال يار محو مي شود و عشق را پديد مي آيد. يعني نهايت رشد عاطفه، عشق مي شود. يعني عشق محصول و ثمره عقل ارزشي مي باشد.
در اين تحقيق سعي شده است كه اولاً موضوع عاطفه (به عنوان يكي از مهمترين مباني تعليم و تعليم اسلامي) و تفاوت آن با احساس از نگاه انديشه اصيل اسلامي توصيف و تبيين گردد و ثانياً نقش عاطفه در تعليم و تربيت اسلامي واكاوي شود.
كليدواژه ها
عاطفه، عواطف عالي انساني، تعليم و تربيت اسلامي، قلب، عقل ارزشي، غرايز زيستي، احساس.
روش تحقيق
كتابخانه اي و اسنادي
مقدمه
قرآن، موهبتی است که خداوند متعال بر قلب رسول خدا(ص) نازل فرموده است تا راهنماي بشريت در رسيدن به قله هاي كمال باشد. " و نزلنا عليك تبياناً لكل شيء[۱]؛ و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است بر تو نازل كرديم". "ما كان حديثاً يفتري، ولكن تصديق الذي بين يديه و تفصيل كل شيء[۲]؛ سخني نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آنچه است كه پيش از آن بوده و تفصيل دهنده(روشنگر) هر چيزي است." با توجه به آيات مبارك قرآن كريم و روايات شريفه ائمه معصومين(ع)، بايد بتوانيم نظام تعليم و تربيت قرآني را استخراج نماييم. اين نظام شامل منابع(قرآن، روايات، نظرات علما)، مباني، فلسفه و اهداف و اصول، ساختار، برنامه، روشها، شاخه ها و ارزشيابي مي باشد[۳]. يكي از مهمترين مباني تعليم و تربيت قرآني، مبحث عاطفه و تفاوت آن با احساس است. همچنين يكي از مهمترين تواناييها و استعدادهاي هشتگانه انسان، عاطفه مي باشد. ساير استعدادهاي انسان طبق آيات قرآن[۴] و روايات شريفه؛ جسم، ذهن، قلب، عقل، تفكر، اراده و غريزه است[۵].
مباني به مجموعه اي اطلاق مي شود كه استخراج شده از قرآن و روايات بوده و روياندن اركان و اجزاء نظام تعليم و تربيت قرآني را به صورت سامان يافته و برهاني فراهم نمايد.[۶] از مهمترين محورهاي مباني تعليم و تربيت اسلامي مي توان به موارد ذيل اشاره كرد: جسم، ذهن در معني خرد و تفاوت آن با مفهوم عقل ارزشي، قلب و نسبت آن با قلب ماهيچه اي، عقل ارزشي و تفاوت آن با عقل حسي، تفكر، اراده، غريزه، تعريف علم و ويژگيهاي آن، كليدواژه هاي تعليم و تربيت و تعاريف آنها و...[۷] . عاطفه مختص تعليم و تربيت اسلامي بوده و در تعليم و تربيت غربي وجود ندارد. لذا فردي كه طبق تعليم و تربيت اسلامي و قرآني رشد كند، عاطفه الهي در رفتارش ظهور پيدا مي كند. عاطفه اكسير تعليم و تربيت اسلامي و اكسير حيات در جامعه انساني مي باشد.
در ديدگاه اسلامي، عواطف عالي انسان ريشه در شناخت و آگاهي و ادراكات عميق قلبي و شهودي انسان دارد. لذا انسانها به هر اندازه از آگاهي و شناخت و ادراكات عميق قلبي و اراده و سلامت رواني بيشتر برخوردار باشند عواطف عالي انساني در رفتار ايشان بيشتر بروز ميكند. از نظر مباني اسلامي عواطف عالي انسان نقشه كامل و آگاهانه و مدبرانه و عالمانه رفتار انسان در مقابل ادراكات عميق قلبي و شهودي است و عقل ارزشي و رشد يافته در وجود انسان فرهيخته، هدايتگر و طراح اين نقشه براي بروز عاطفه در رفتار انسان مي باشد. لذا به نقل از روايات و مشاهدات عيني تاريخي از رفتار انبياء و اولياء خدا، عواطف عالي انساني در حد خيره كننده و شگفتانگيز و عبرتآموز در وجود آنها بوده است. اما در ديدگاه مباني غربي، انسان داراي احساس يا احساسات مي باشد كه نوعي عكس العمل بيولوژيكي و فيزيولوژيكي در مقابل تغييرات هورموني و نيز نوعي انفعال رواني انسان در مقابل غرايز طبيعي يا حيواني و ادراكات حسي اوست و ميزان و شكل و تنوع احساسات متناسب با نوع تغييرات و غرايز و ميزان حافظه و هوش و اراده انسان مي باشد و از اين نظر رفتار انسان را تا اندازهاي شبيه به رفتار غريزي حيوانات ميشناسد.
نقش مباني در طراحي نظام تعليم و تربيت
هر مكتب تربيتي در جهان در مورد هدف از آفرينش انسان و كمال نهايي وي بينش وشناخت خاص خود را دارد. مجموعه اين بينشها مباني فرهنگ و مباني تعليم و تربيت در آنمكتب را تشكيل ميدهد. براي آنكه نظام تعليم و تربيت در هر مكتبي را بخواهيم بررسي كنيم، لزوماً بايد مباني فرهنگ و تعليم و تربيت را در آن مكتب بررسي نماييم. ماهيت عاطفه و عواطف و منشا آن جزئي از مباني است و چگونگي پديد آمدن آن جزئي از مباني است. مباني تعليم و تربيت در هر مكتبي بايد پاسخگوي سوالات و ابهامات و اسرار پيچيدهروحي و رواني انسان باشد تا تعليم و تربيت بتواند براساس آن مباني براي تربيت انسان برنامهريزيهاي صحيح و مطلوب و موفقي را پي ريزي نمايد. اگر ندانيم كه ماهيت و حقيقت عاطفه چيست؟ چگونه عواطف انساني را در جهت تربيتصحيح انسان به كار خواهيم گرفت؟ آيا ماهيت عواطف انسان تنها جنبه بيولوژيكي دارد؟آيا ماهيت و عواطف انسان چيزي جز تغييرات بيولوژيكي و فيزيولوژيكي بدن نيست؟ آيا عشق يا حسادت يا تكبر يا عزت يا فروتني يا مهر و محبت يا انس و الفت و امثال آنخيالات و اوهام است و آيا فقط بستگي به ترشح غدد و هورمونها و تغييرات فيزيولوژيكي وبيولوژيكي دارد؟ آيا الهام و اشراق و روياهاي صادقانه و شعر و احساسات لطيف و گرايشات انسان بهزيباييها، محبتها، انسها، عشقها، فداكاريها، و شهادتها و همه و همه بدون ريشه معرفتي وانساني است؟ و تنها جنبه بيولوژيك و يا فيزيولوژيكي و ادراكات حسي دارد؟ اگر جنبه انساني دارند، ماهيت آنها چيست؟ و منشا آنها و مركزي كه از آن جا در وجود انسان سرچشمه ميگيرند كدام است؟ آيا عاطفه ميل و تمايل شديد به سوي حقيقت جويي و دانش و داناييها و كشف اسرار و كشف ناشناختهها ريشه انساني و معرفتي ندارد؟ آيا ميل به خلاقيت، ميل به ابتكار و ميل به نوآوري ريشه انساني ندارد؟ آيا ميل به مطلقها و عاطفه مطلق گرايي و كشش دروني به سوي بهترينها، بزرگترينها، عظيمترينها، عميقترينها، عجيبترينها، وسيع ترينها، بلندترينها، و ترينهاي عالم خلقت جنبه انساني و منشاء معرفتي ندارد؟ آيا ريشه آنها در ادراكات حسي و يا روابط بيولوژيكي وفيزيولوژيكي بدن مي باشد؟[۸]
عاطفه، به عنوان يكي از كليدواژه هاي وحياني
تعريف كليد واژه هاي وحياني: منظور از كليد واژه هاي وحياني، آن دسته از كلمات و واژه هايي است كه قرآن كريم و روايات شريفه در مفهوم ملكوتي به كار برده شده اند و به عنوان كلمه اي هستند كه حق تعالي يا معصومين عليهم السلام، به منظور معرفي بخشي از دين اسلام آنها را مطرح كرده اند، ولي كلماتي كه به عنوان ابزار انتقال كلام استفاده شده يا نقل قول از انسان هاي معمولي، يا كفار و منافقين و مشركان مطرح شده اند، كليد واژه وحياني نمي باشند. لذا عاطفه هم يكي از كليدواژ هاي وحياني مي باشد كه جهت توضيح بيشتر، در ادامه به آيات و روايات مرتبط با مفهوم عاطفه اشاره خواهد شد.
مفهوم عاطفه و تفاوت آن با احساس
الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وداً[۹] حقتعالي در آيه شريفه فوق مي فرمايد: آنانكه به معارف وحياني اسلام ايمان آوردند و طبق آن معارف عمل كردند، به زودي خداوند رحمان (از جانب خود) دوستي و محبت شديدي براي ايشان قرار مي دهد. اين آيه كريمه به روشني اعلام مي فرمايد كه اولاً عطوفت و محبت و عاطفه دوستي در اثر ايمان به معارف وحياني و عمل به آن معارف ايجاد مي شود و ثانياً پيدايش اين عاطفه، در اثر عنايت خاصه و ذيل اسم رحمانيت حق كه به معني شمول عاطفه عام و محبت به عموم است مي باشد. به ديگر سخن آيه كريمه فوق مي فرمايد اين عواطف عالي انساني در اثر معرفت و ايمان و عمل صالح پيدا مي شود و ريشه معرفتي دارد. بنابراين مي توان يقين حاصل كرد كه عواطف عالي انساني از مقوله احساس و احساسات نمي باشد و اين دو مقوله به كلي از يكديگر متفاوت مي باشند. زيرا احساس ريشه غريزي دارد و انسان در اين زمينه با حيوانات مشترك است. مثل احساس غضب و احساس شهوت و احساس همسرخواهي و احساس فرزنددوستي و احساس گرسنگي و تشنگي و از اين قبيل. لذا احساسات را با تغييرات بيولوژيكي و فيزيولوژيكي مي توان تغيير داد يا ظهور و بروز آن را مي توان شدت و ضعف بخشيد. اما عواطف عالي انساني ريشه معرفتي دارد و ميزان و شكل و نوع آن متناسب و تابع ميزان عمق و نوع معرفت انسان است. البته چون احساس و عاطفه هر دو در وجود انسان فعال مي باشند، بر يكديگر اثر گذاشته و رفتار انسان را پيچيده تر مي نمايند. به طوري كه تفكيك اين دو مقوله در بسياري موارد از يكديگر در رفتار انسان مشكل است. اما شاخصها و معيارهاي روشني وجود دارد كه اولاً احساسات را از عواطف متمايز مي نمايد. ثانياً اثبات مي نمايد كه عواطف عالي انساني ريشه معرفتي دارد ولي احساسات، ريشه بيولوژيكي و فيزيولوژيكي و غريزي دارد. حقتعالي در قرآن كريم مي فرمايد كه: قل لاأسألكم عليه اجراً الا المودة في القربي[۱۰] اي رسول ما، به امت خود بگو كه پاسخ تمام رسالتم و نتيجه تمام مجاهداتم در هدايت شما را در يك نتيجه جستجو مي كنم و آن مودت و دوستي شديد با اهل بيت من توسط شماست. يعنی مودّت (که اوج عاطفه مثبت انسان است،) به ساحت مقدس اهل البیت رسول خدا علیهم السلام، معادل ثمره، نتیجه و اجر تمامی زحمات و هدایت های رسول خدا (ص) است. حقتعالي در اين آيه شريفه مي فرمايد: بگو من منتظر هيچ گونه ثمره و مزد و اجر و جايزه و نتيجه اي از طرف شما در برابر آن همه مجاهداتم براي نجات شما و هدايت شما نيستم مگر آنكه به دنبال تجلي محبت و عاطفه و دوستي شديد به اهل بيتم در رفتار شما هستم. گويا حقتعالي در اين آيه مي فرمايد كه اي رسول ما به امت خود بگو كه اگر معرفت و ايمان شما حقيقي باشد يقيناً بصورت مودت با اهل بيت من در رفتار شما متجلي خواهد شد و من نتيجه و ميوه و شكوفه تلاشها و مجاهداتم براي هدايت شما را به صورت مودت به اهل بيتم مشاهده خواهم كرد (زيرا هيچ نشانه اي از هدايت امت روشن تر و شاخص تر از محبت اهل البيت رسول خدا در رفتار امت وجود ندارد.) معني ديگر اين آيه آنست كه گويا مي فرمايد اگر محبت به اهل بيتم در رفتار شما نباشد رسالت من و هدايت من و مجاهدت مرا بي نتيجه كرده ايد و اجر و مزد رسالتم را ضايع نموده ايد. اين آيه شريفه نيز به روشني گواهي مي دهد كه عاطفه دوستي به اهل البيت(ع) تنها بر اثر ايمان به معارف وحياني قرآن و رسالت و سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله پديد خواهد آمد و با غريزه و احساسات، هيچ رابطه اي ندارد و به كلي متمايز از آنست. در نتيجه مي توان گفت كه حقیقت عاطفه، غیر از احساس و احساسات است. اذ كنتم اعداء فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته اخواناً[۱۱] حقتعالي در اين آيه كريمه نيز مي فرمايد كه الفت و عاطفه برادري را به خاطر ايمان به معارف وحياني اسلام در بين شما پديدار نموده است و اين در حالي است كه (بر اثر غرايز و احساسات حيواني) در گذشته با يكديگر دشمن بوديد (و همچون حيوانات به خاطر منافع شخصي با يكديگر دشمني مي كرديد.) ادفع بالتي هي أحسن فاذا الذي بينك و بينه عداوة كأنه ولي حميم[۱۲] در اين آيه شريفه نيز پيدايش عاطفه محبت و دوستي را بر اثر رفتار نيكو مي داند كه ريشه معرفتي دارد. وجعلنا في قلوب الذين اتبعوه رأفة و رحمة و رهبانية[۱۳] حقتعالي مي فرمايد و ما در دلهاي آنان كه به دين خدا معرفت پيدا كردند و از آن پيامبر متابعت كردند عاطفه رأفت و رحمت و رهبانيت قرار داديم. يعني عاطفه، کلید اصلی برای بازکردن قلب و ورود به خانه دل است. عاطفه انسانيت انسانها را به هم متصل مي كند. عاطفه محصول تربيت قلب و روانشناسي اسلامي است و غربيها كه با پول و سكس لذت مي برند، موضوعاتي مثل شهادت، ايثار، صله رحم و... براي آنها مفهومي ندارد. چون آنها با ادراكات حسي سر و كار دارند و از عاطفه كه ريشه معرفتي دارد، بي خبر هستند.
ملاحظه مي شود كه حقتعالي در آيات فوق، هرگونه عاطفه را نتيجه معرفت و نوع آن را نيز متناسب با نوع معرفت معرفي مي فرمايد. بسياري از اسماء حسناي حقتعالي مفهوم عاطفه شديد دارد مثل رحمان، رحيم، رؤوف، ودود، بر، لطيف، رب، غفور، عفو. بديهي است كه مفاهيم اسماء فوق را نمي توان به انواع احساس و احساسات كه ريشه غريزي و بيولوژيك و فيزيولوژيك دارد، معني كرد زيرا اگر حقتعالي را به صفاتي كه ريشه مادي و غريزي دارد، موصوف نماييم، كفر محض خواهد بود، اما بر اساس استدلال قرآن كريم، عاطفه، ريشه معرفتي دارد و چون حقتعالي معرفت مطلق است، پس عاطفه مطلق نيز مي باشد. رحمت مطلق، رأفت مطلق، لطف مطلق، وداد مطلق، رب مطلق. و في جميع الامور عطوفا[۱۴] خداوند عاطفه مطلق است. انه هو البر الرحيم[۱۵] همانا او (خداوند) با مؤمنان رحيم و همه خلقت و هستي را در دوستي با ايشان هزينه مي كند. الله لطيف[۱۶] همانا خداوند به بندگانش همواره لطف دارد. و استغفروا ربكم ثم توبوا الي الله ان ربي رحيم ودود[۱۷] پروردگار من همواره دوستي پذير و محبت پيشه و دوست ياب است. براساس آيه شريفه «و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»[۱۸] از عواطف ملكوتي و الهي به ميزان تقرب بندگان بر دل ايشان نازل مي فرمايد. لذا رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله كه اشرف مخلوقات و اكمل بندگان و نورالله الكامل في الارض[۱۹] است، از بيشترين عاطفه برخوردار است. اين جمله حضرت اميرالمؤمنين علي عليهالسلام در وصف صفات و اخلاق رسول خدا صلي الله عليه و آله است كه فرمود: كان عليه السلام أعطف الناس[۲۰] يعني رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله عاطفي ترين فرد در بين مردم بود. بديهي است كه رسول مكرم اسلام كه اعلم و اعرف و اكمل و اشرف انسانهاست، اعطف انسانها نيز خواهد بود. زيرا همانگونه كه قرآن كريم استدلال فرموده است، عاطفه، نتيجه و حاصل و شكوفه علم و معرفت و عمل صالح است. عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم[۲۱] دلسوزي و مهرباني و رأفت و رحمت از جانب رسول خدا بر مؤمنين در اين آيه موج مي زند. محمد رسول الله و الذين معه أشداء علي الكفار رحماء بينهم[۲۲] اين آيه شريفه حتي عاطفه منفي ولي انساني كه ريشه در معرفت دارد را نيز نتيجه معرفت مي داند.و ما أرسلناك الا رحمة للعالمين[۲۳]در اين آيه شريفه رحمت و محبت و مهرباني رسول خدا با تمام انسانها را بيان ميفرمايد. و جعل بينكم مودة و رحمة[۲۴] در اين آيه شريفه پيدايش دوستي شديد و مهرباني در بين مؤمنين را صراحتاً در نتيجه عنايت حقتعالي بر اثر معرفت مؤمنين و عمل صالح ايشان اعلام مي فرمايد. يريدون وجهه[۲۵] دائماً روي در روي يار دارند. دائماً جمال او را مي جويند، دائماً در دام محبت او گرفتارند. و امركم ان تعاطفوا و... تراحموا...[۲۶] رسول خدا(ص): به يكديگر رحم كنيد... و با هم رحمت و شفقت خاصي را كه ويژه برادران و خواهران است، داشته باشيد.
آیات و روایات بسیار در باب محبّت، موّدت، ترّحم، رحمت، لطف، رأفت، عفو، خشوع، انکسار، غفران، الفت، اخّوت، شفقت، رفاقت، ولایت، احسان، حلم، رغبت، شکر، فرحت، اشتیاق، رضایت، سرور و بکاء وجود دارد که تماماً شقوق و تجلیّات عاطفه است که در عین حال، تماماً ریشه معرفتی دارد و متفاوت از احساس و احساسات است. نقش عاطفه آن اندازه در کسب معرفت و نور، شعور، یقین، شهود، بصیرت و تقّرب الی الله، زیاد است؛ که از قول امام صادق(ع) می توان چنین گفت: هل الدين الا الحب[۲۷] مگر دين چيزي غير از دوستي است؟ و يا از قول امام باقر(ع): الدين هو الحب والحب هوالدين[۲۸] دين يعني محبت و محبت يعني دين. كه به وضوح نشان مي دهد كه عاطفه محبت به حقتعالي و رسول خدا(ص) و اهل بيت مطهرش(ع) به منزله شكوفه و يا ميوه و يا نتيجه دين و معرفت به دين است. با اين توضيحات مشخص مي شود كه در تعلیم و تربیت اسلامی، یکی از اساسی ترین محورها، تربیت و پرورش عاطفه است. ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه موضوع تفاوت عاطفه با احساس، در اشعار مولوي نيز به چشم مي خورد:
خشم و شهوت، وصف حیوانـــی بـــود مهر و رقّت، وصــــف انســـانــی بــود
این چنین خاصیتی در آدمـــی اســـت مهر، حیوان را کم است،آن از کمی است
معني لغوي عاطفه
عاطفه در لغت به مطلق گرايشهاي طرفيني و يا شيء به شيء ديگر اطلاق ميگردد. عاطفه كه به عاطفات، يا عواطف جمع بسته ميشود، مؤنث عاطف و مصدر آن عطف به معناي اعوجاج، ميل و رغبت آمده است.[۲۹] كلمه عطف ذاتاً معني تمايل مي دهد و بار ارزشي خاصي ندارد ولي وقتي در منظومه تعليم و تربيت قرار مي گيرد، معاني خاصي پيدا مي كند. عاطفه به معني رحمت و شفقت خاصي كه بين اولولارحام وجود دارد، مي باشد. مثل رابطه پدر و مادر با فرزند. همانطور كه به مثالهايي اشاره گرديد، در روايات، عاطفه به معاني: الفت، مهرباني، عنايت، رحمت، رأفت، شفقت، عفو، دوستي و... به كار رفته است. از نظر روانشناسان، مفهوم عاطفه يا Affect اين است: توضیحاتِ حالت هیجانی شخص که اندیشه او را همراهی میکند عاطفه خوانده میشود. [۳۰]
تعريف عاطفه از ديدگاه اسلامي
۱- عاطفه رفتاري است كه بر اساس معرفت و شناخت و بصيرت و تعقل انجام مي گيرد. طبق اين تعريف، معرفت و تعقل(تلاش عقل) و بصيرت، سه مبناي عاطفه مي باشند.
۲- عاطفه رفتاري است كه نياز به برنامه، تصميم و اراده دارد. يعني ابتكار عملي است و عمل بايد بايد با نيت و معرفت و فكر انجام شود.
۳- عاطفه رفتاري سازنده است و از ويژگيهاي صفات عالي انساني است و ثمره فعاليتهاي انساني است و هيچ شباهتي به رفتار حيوانات ندارد.
۴- عقل ارزشي به حقايق و زيباييها و ارزشها و يقينيات به شدت جاذبه دارد. تمايل و جذبه اي كه عقل به اينها نشان مي دهد، و در قلب روحاني ايجاد مي شوند، عاطفه نام دارد.
۵- عاطفه از ارزيابي و موضعگيري قلب در برابر ادراكات قلبي پديد ميآيد و زبان و رفتار قلب است و نقش اصلي در رفتار انسان را دارد.
۷- عاطفه از جنس ملكوت است و درب ورودي به خانه وجود انسان است.
تعريف احساس
۱- احساس رفتاري است انفعالي كه حاصل دريافتهاي حسي، غريزي، بيولوژيك، فيزيولوژيك، ژنتيك يا ذهني است.
۲- احساس، انفعالي است و ظهور آن در رفتار انسان نياز به فكر و برنامه ريزي ندارد. يعني مثلاً ترس از رعد و برق نيازي به فكر و برنامه ريزي و نيت ندارد.
۳- احساس كه يكي از ودايع الهي است كه بايد كنترل شود. چون اگر بر عقل و قلب انسان چيره شود، بسيار خطرناك بوده و موجب نابودي انسانيت خواهد شد.
۴- احساس، رفتاري است كه گاهي بين انسان و حيوان مشترك است. مثل علاقه به غذا، جنس مخالف و احساس ثمره ادراكات حسي مي باشد. (ادراكات حسي شامل: ادراكات ذهني، ادراكات فيزيولوژيك، ادراكات بيولوژيك و ادراكات ژنتيك مي باشد.)
مراحل تشكيل عاطفه
براي آنكه عاطفه در قلب صورت بگيرد و در رفتار انسان ظاهر شود، مراحلي بايد طيشود.
مرحله اول: ادراك موقعيت
ابتدا انسان در برابر خود موقعيتي مييابد در درون يا بيرون (منظور از قيد درون آن استكه ممكن است انسان در درون خود با انديشهاي يا خاطرهاي روبرو شود) و آن موقعيت را ادراكمينمايد يعني ويژگيهاي آن موقعيت را توسط دستگاههاي ادراكات حسي و يا فوق حسي خود دريافت ميكند و به قلب منتقل مينمايد.
مرحله دوم: بررسي رابطه موقعيت با خود
در مرحله دوم قلب رابطه آن موقعيت و نيز ويژگيهاي آنرا در مقايسه با شرايط خود و تمامموجوديت خود اعم از گذشته، حال و آينده بررسي مينمايد.
مرحله سوم: تعيين موضع
در مرحله سوم قلب به تناسب رابطه آن موقعيت با شرايط خود موضع خود را مشخصميكند مثلا آيا آن موقعيت دوست داشتني است يا عكس آن يا از نظر او تفاوتي ندارد؟
مرحله چهارم: اعلام موضع
اعلام موضع- يعني دستور صدور و بروز عاطفهاي كه موضع قلب را نسبت به آن موقعيتاعلام نمايد دستور را قلب صادر ميكند و صدور رفتار را ذهن و مغز انجام ميدهند. اين مرحلهاياست كه آثار آن در رفتار ظاهر ميشود و عنوان عاطفه به خود ميگيرد و در همين مرحله است كه در تركيبات شيميايي بدن تغييراتي به وجود ميآيد مثلا انسانعرق ميكند و يا صورتش سرخ ميشود يا عرق سردي بر پيكرش مينشيند.
رفتارهاي پس از تشكيل عاطفه
حركات و رفتارهاي بعدي انسان در حين بروز عواطف مراحلي است كه گرچه به نوععواطف بستگي دارد ولي جزء مراحل تحقق عاطفه قرار نميگيرد. مثل: در آغوش كشيدن يامشت گره كردن و.... . زيرا ميبينيم كه در پارهاي موارد عاطفهاي در فرد شكل ميگيرد ولي آنرا تا آنجا كهميتواند پنهان ميكند و بروز نميدهد زيرا دستور صدور رفتار بعدي از طرف قلب اينگونه صادرشده است كه خود را كنترل نمايد پس اين كنترل يا عدم آن و ميل به عمل خاص و انجام آن عملمربوط به رفتارهاي بعدي قلب انسان است نه خود عاطفه. اينكه به دستهاي از افراد بي عاطفه گفته مي شود به دليل آن نيست كه داراي عواطف و نيز احساسات نيستند بلكه به آن دليل است كه چون عاطفه ماهيت معرفتي دارد، مردم منتظرند كه اين فرد بعد از آگاهي بر موضوع، عاطفه متناسب با موضوع را از خود نشان دهد ولي چون آنفرد چنين عاطفهاي را در رفتار خود بروز نميدهد و يا عكس آن عمل مينمايد، او را بي عاطفه ميگويند. مثلا انسانهاي قاتل و بي رحم و ماجراجو و تجاوزگر و از اين قبيل، ادراكي را كه از دزدييا تجاوز يا قتل و غارت دارند با ديگران به كلي متفاوت است. آنها از قتل و يا تجاوز و يا دزدي آن زشتي را ادراك نميكنند كه انسانهاي متعادل و سالم ادراك ميكنند. لذا عاطفهاي را نيز كه از خود بروز ميدهند متناسب با ادراك آنها از مفهوم دزدي و يا قتل و يا تجاوز است. لذا اگر بتوان ماهيت و معناي دزدي يا مواد مخدر يا قتل يا تجاوز را به آنها منتقل نمود عاطفه آنها نيز در مقابل تغيير خواهد كرد. مگر آنكه فرد در اصل ادراكات مشكل داشته باشد يعني ضايعه مغزي و عصبي داشته باشد و يا احساسات و قواي حسي او دچار مشكل شده باشد.
نگاهي به عاشورا و تجلي عاطفه در وجود حضرت اباعبدالله(ع)
اهلالبيت(ع) بهدليل آن كه از بالاترين مراتب انساني و مظلوميت و شعور و فهم و علم برخوردار بودند، آثار ضربههاي عاطفي بر آنها و يا آثارضربههاي ضدانساني و ضدمعرفتي، بر ساحت مقدسشان به مراتب بيش از انسانهاي معمولي است و شايد ميلياردها برابر انسانهاي معمولي بر وجود مطهر و نازنين آنها تأثير ميگذارد. با توجه به اينكه عاطفه و معرفت ويژگي حيات برجسته انساني است و هركه انسانتر باشد از عواطف لطيفتر و معرفت بيشتر برخوردار است. پس اكنون خواهيم فهميد كه جمله يا ابت العطش قدقتلني كه توسط حضرت علي اكبر(ع) خطاب به امام حسين(ع) ادا شد با جگر حسين(ع) چه كرد؟ يا حالت جان دادن كودك شيرخوار به دليل تشنگي با قلب حسين(ع) چه كرد؟ يا خوف و اضطراب و ناامني و احساس خطر دسترسي دشمن به خيمه ها و زنان و دختران با قلب امام حسين(ع) چه كرد؟ فرياد تشنگي كودكان مثل رقيه(س) و گريه و حال احتضار كودكي مثل علياصغر قلب حسين(ع) را پارهپاره كرد. تكهتكه شدن علياكبر(ع) آن جوان زيبا و شبيهترين بنيهاشم و اهلالبيت(ع) بهلحاظ صورت و چهره، و هم به لحاظ سيرت رسول خدا(ص) مقابل چشم حسين(ع) توسط گرگها و كفتارها قلب حسين(ع) را پارهپاره كرد. حق تعالي تمام آيات عاطفه و محبّت و عشق به بندگان و هدايت خلق را كه در قرآن كريم بيان فرموده است در عاشورا و در وجود حضرت اباعبدالله(ع) متجلّي فرمود و به وسيله آن حضرت صورت عيني و ناطق بخشيد.[۳۱]
رابطه عاطفه و قلب
منظور از قلب يا استعدادهاي قلبي، فعاليت و تمركز روح انسان در حوزه قلب ماهيچهاي و صنوبري شكل در محدوده سينه است ولي خود قلب ماهيچهاي مورد نظر نميباشد. البته چگونگي رابطه روح انسان با اندام ماهيچهاي قلب و نيز نوع فعاليت قلب و رابطه آن با مغز از پيچيدهترين مسائل روانشناسي اسلامي است كه هنوز ناشناخته مانده است. همچنانكه در روانشناسي جديد رابطه روح يا روان انسان با سلولهاي عصبي مغز كاملا ً ناشناخته مانده است. البته اينكه رابطه سلولهاي عصبي مغز با هم و با اندامحسي انسان موجب دريافت ادارك محركها ميشود ، تا اندازهاي روشن شده است ولي اينكه انسان به وسيله كدام اندام يا عصب بر آگاهي خود آگاهي مييابد كاملا ناشناخته مانده است و تقريباً ميتوان يقين نمود كه آگاهي برتر نميتواند مربوط به روابط سلولهاي عصبي و محرك و پاسخ باشد. مساله شناخت قلب نيز از پيچيدهترين مسائل روانشناسي در حال و آينده خواهد بود ولي به هر حال در روانشناسي اسلامي مساله فعاليت روح يا روان انسان در حوزه قلب در محل سينه قطعي است. ولي همانگونه كه ناشناخته ماندن روان در روانشناسي مانع از بررسي آثار رواندر رفتار نشده است ناشناخته ماندن چگونگي رابطه روح با قلب ماهيچهاي نيز مانع از آن نشدهاست كه يكي از مسلمات و محكمات قرآن كريم يعني قلب (روحاني) مورد پذيرش نظام تعليم و تربيت قرار گيرد و نقش آن در رفتار انسان مورد بررسي قرار گيرد. قلب در روانشناسياسلامي مركز اداره امور دروني و بروني انسان معرفي شده است و مركز صدور دستورات لازم براي تحقق هر گونه رفتار آگاهانه در وجود انسان است. قلب رهبر جسم و اصل وجود انسان است و تمامي نيروهاي جسمي يا غريزي يا ذهني يا عقلي يا ارادي و هر گونه نيروي ديگري در ظاهر و يا درون انسان در اختيار قلب قرار داشته و يا متوجه قلب مي شود. استعداد قلبي يا قلب نيز مانند ديگر استعدادهاي غريزي، ذهني، عقلي و ارادي مستقيماً قابل مشاهده نيست ولي با بررسي آثار آن از طريق تحليل رفتار انسان و تحليل دروني ميتوان بهوجود آن پي برد. آثار وجود قلب و فعاليتهاي استعداد قلبي در رفتار انسان، بروز عواطف است. همانطور كه قبلاً اشاره شد، طبق روانشناسي اسلامي و مباني تعليم و تربيت اسلامي، عواطف منشاء قلبي دارد. عكس العمل دريافت مفاهيم توسط قلب يا ادراكات قلبي، بروز عواطف توسط قلب مي باشد. قلب در مقابل هر گونه ادراك نوعي عاطفه نشان ميدهد و شدت و ضعف عاطفه و نوع عاطفه متناسب با شدت تمايلات و نوع ادراكات قلبي است. احساس و عاطفه هر دو ميل و رغبت و تمايل هستند و از قلب نشآت مي گيرند. اگر رغبت ريشه غريزي[۳۲] داشت، احساس نام دارد و اگر اين رغبت ريشه معرفتي داشت، عاطفه نام دارد. در نتيجه اين قلب است كه احساس شهوت را در رفتار نشان مي دهد. يا حسادت و عصبانيت و... را بروز مي دهد. طبق مباني تعليم و تربيت اسلامي تنها موجودي كه در نظام تربيتي اسلام مورد توجه بوده و تمامي برنامههاي تربيتي اسلام براي تربيت آن بسيج شدهاند، قلب يا استعداد قلبي مي باشد.گرچه عقل ارزشي برترين قسمتها از بخشهاي وجود انسان مي باشد. ولي آن نيز درخدمت قلب و به منظور هدايت و ارشاد و راهنمايي قلب خلق شده است. در اختيار قلب يك نيروي روحي كه داراي قدرت است به نام اراده قرار دارد تا بدين وسيله فرامين قلب در وجود انسان اجرا شود و حكومت و رهبري قلب را بر وجود انسان عينيت بخشد و تثبيت كند. اراده در ابتدا، عاطفه شوق و رغبت شديد قلب است. ميزان عاطفه شوق و رغبت، به نوع ادراكات قلبي بستگي دارد. اگر عاطفه شوق و رغبت قلب شديد باشد جاذبه انسان نسبت به موضوعي كه قلب انسان ادراك كرده است زياد ميشود. دراين حالت در انسان اراده ايجاد مي شود يعني عاطفه شوق و رغبت تبديل به اراده مي شود.
رابطه عاطفه با خلقت انسان به صورت زن
خداوند متعال براي آنكه انسان بتواند راه تعالي و كمال را طي نمايد و مشكلات اداره امورزندگي در عالم خاكي، مانع از حركت استكمالي او نشود، او را از دو جنس زن و مرد خلق كرد و به هر يك تواناييهاي خاصي عطا فرمود تا با كمك يكديگر اداره امور و ادامه حيات را براي خويش آسان نمايند. زن را از مرد آفريد (از همان عنصر مرد آفريد) تا دوگانگي و عدم سنخيت و يا تضاد اساسي بين ايشان پديد نيايد. زن و مرد را از نظر نوع استعدادها و تواناييها متفاوت فرمود ولي هر كدام كه تقوي را بيشتر رعايت كنند، نزد خود گراميتر دانست و تكريم نمود. چشمه سخن را در وجود زن به وديعه نهاد تا با فرزندان بشريت آن اندازه صحبت شود كه بتوانند با محيط و همنوعان خود رابطه انساني برقرار كنند و در بيان و تبيينخواستههاي خود توانا گردند و به منطق و ادب و ذخائر واژهها و كلام دست يابند تا روحيات و رفتارشان تلطيف گردد و عواطف انساني در وجودشان شكوفا گردد و محبت و رحم و فداكاري را درك كنند. زن را عاطفي خلق كرد تا با دردها و آلام فرزندان همدردي نمايد و ايشان را تسلي دهد. زن را عاطفي كرد تا بشريت را آرامش بخشد. و بدين گونه زن را اولين معلم بشريت نمود تا حق سخن آموزي و آرامشبخشي بر گردن بشريت داشته باشد و بدين سان، زن را در اين جلوات از حيات، انسانتر از مرد آفريد و بدو جايگاه ويژه بخشيد. زنان را لطيفتر و عاطفيتر نمود تا كودكان را كه تنها در فضاي عطوفت و مهر و لطافتميتوانند رشد و نمو يابند، پرورش داده و تربيت نمايند تا بتوانند عواطف عالي انساني را پرورش داده و رشد دهند و بدين سان زن را پرورش دهندهعاليترين ويژگيهاي حيات انساني انسان قرار داد. زن را عاطفي خلق فرمود تا سختي و رنج بسيار را دوران بارداري و وضع حمل و شير دادن و فرزند پروري را تنها به دليل ذخيره بيشتر عطوفت و فطرت مهربان خود، تحمل نمايد. زنان را لطيفتر و عاطفيتر نمود تا زندگي خانوادگي را تلطيف كنند و مشكلات و معيشت زندگي كه به خاطر اصطكاك و مشكلات اجتماعي همواره به خشونت و خستگي ميگرايد را لطافت بخشيده و عاطفي نمايند و بدين وسيله موجب آرامش مردان شده و اضطراب جامعه و خانواده را تسكين بخشند. چشمه عاطفه را كه لسان قلب و رمز حيات و روابط انساني است و نيز اساس تاسيسخانواده در جامعه بشري مي باشد را در حقيقت زن به وديعه نهاد تا انسانها را عاطفه بياموزد وروابط بشري را عاطفي و انساني نمايد. زن را مظهر مهر و عاطفه قرارداد تا سنگيني بار مشكلات حمل و رضاع و پرورش و تربيتكودكان بشريت را با مهرباني و صبوري تحمّل نمايد. و سختيهاي زندگي را در حفظ روابطخانواده با كمك عاطفه و محبت و عشق، به لطافت تبديل نمايد و اعضاء خانواده را مجذوبلطافت و عواطف خويش كند تا بتواند پيوندهايي نامريي و در عين حال محكم انساني را بيناعضاء خانواده ايجاد نمايد و حقتعالي بدين سان، زن را در اين شئون از حيات، تواناتر از مردآفريد.
عشق(حقيقي)؛ نهايت رشد عاطفه
همانطور كه قبلاً ذكر شد، عقل جاذبه هاي خودش[۳۳] را به صورت عاطفه نشان مي دهد. عاطفه به عنوان تجلي تمايلات و جذبه هاي عقلاني در قلب، بروز مي كند. حال اگر عقل به اقيانوسي از زيبايي ها و حقايق و يقينيات و ارزشها برسد، چنان مجذوب مي شود كه در جمال يار محو مي شود و عشق پديد مي آيد. يعني نهايت رشد عاطفه، عشق مي شود. عشق به واسطه كمك اراده (قدرت روح) به وجود مي آيد. عشق يعني جذبه شديد عقلاني. عاشق ترين امام حسين (ع) بود. او به معرفتي رسيده كه چيزي جز خدا نمي بيند. غربيها[۳۴] خاطرخواهي ها را به عنوان عشق مطرح مي كنند. در حاليكه در تعاليم اسلامي، عشق محصول و ثمره عقل ارزشي مي باشد. نتيجه عرضه محبت به عقل ملكوتي، وداد و عشق است اما عرضه محبت به عقل ناسوتي و حسي، نتيجه اي جز سكس ندارد.
عشق لفظ الهي و انساني است و به مقوله خوشگلي افراد و موضوعات مادي و دنيايي و مواردي از اين قبيل ربطي ندارد، يك زيبايي ملكوتي است. چون عقل از نوع معرفت است لذا معرفت زمينه ساز عشق مي شود. علامه طباطبایی(ره) فرمود هرگاه شهید مطهری را می بیند از شوق به رقص در می آید! این عاطفه معرفتی بود. عاطفه در کسی است که معرفتش بالا باشد، گل می کند. در قلب با كمك اراده، عقل مي تواند جاذبه هايش را توسعه دهد تا به مخزن سرالله برسد و با اراده بيشتر جلو رود تا جذبه هاي بيشتري را ببيند و عاشق شود.
عشق با توجه به آيات قرآن كريم، دو مرحله دارد. يكي تمرين كردن عشق و ديگري رسيدن به عشق.
۱- آيه تمرين عشق:
واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدات و العشي يريدون وجهه[۳۵] بـا كـسـانـى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنها ذات او را مـى طـلبند. يعني حالا كه نمي توانيد ذوب شويد و محو روي يار شويد، عاشق اولياء خدا شويد. بايد از گرمي اتصال اولياء خدا به ملكوت، گرمي بگيريم و تمرين كنيم و عاشق شويم. در اين راه بايد اولياء خدا را به عنوان معشوق انتخاب كرد و با آنها انس گرفت. هم چشم سر و هم چشم قلب به سوي اولياء باشد. هرچه جذبه عقل نسبت به آن چهار مورد(زيبايي ها، ارزش ها، حقايق، يقينيات)، شديدتر باشد، عاطفه شديد تر است.
ادامه دارد...