امامت در بینش تشیع هم سنگ نبوت است، از این رو همان گونه كه نبوت مشروط به عصمت است، امامت نیز مشروط به آن است، در این زمینه از آیات متعدد و احادیث فراوانی میتوان بهره جست:
الف) آیه اولی الامر: یكی از آیاتی كه دلالت روشن برعصمت امامان شیعه دارد، آیة كریمة اولی الامر، است كه فرموده: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلا(۱). ای كسانی كه ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت كنید و پیامبر و صاحبان امر خود را (نیز) اطاعت كنید، پس هر گاه در چیزی با یكدیگر به نزاع پرداختید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به (كتاب) خدا و (سنّت) پیامبر بازگردانید این بهتر و نیك فرجامتر است.
جهت تبیین مقصود توجه به نكات مستفاد از آیه لازم است:
۱. وجوب اطاعت از خداوند سبحان: خداوند متعال در این آیه كریمه مؤمنان را مخاطب ساخته، و آنان را به اطاعت خود و اطاعت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اولی الامر امر كرده است. واضح است كه اطاعت خداوند در مرحله نخست در اوامری است كه خداوند در قرآن نازل فرموده است و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن اوامر را به مردم ابلاغ كرده است.
۲. وجوب اطاعت از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ : در مورد اطاعت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دو گونه اوامر مطرح است:
الف) اوامری كه به آن حضرت وحی شده و آن حضرت آن را برای مردم بیان داشته است. ب) اوامری كه به لحاظ ولی و حاكم در امور مسلمانان صادر شده است، مانند اوامری كه در مسائل مربوط به جنگ و صلح و سایر مسایل مربوط به ادارة حكومت اسلامی و سیاست امت وارد شده است، جمله «و اطیعوا الرسول» در آیه شریفه هر دو قسم این اوامر را شامل میشود.
۳. همانطور كه: در این آیه كریمه میبینیم اطاعت از پیامبر مكّرم اسلام مطلق و بدون هیچ قید و شرطی است. در حالی كه اگر در صدور امر یا نهی، خطایی در مورد آن حضرت امكان پذیر بود، باید در آیة كریمة امر به اطاعت آن حضرت مقید شده باشد، چنان كه در مورد احسان و نیكی به پدر و مادر ملاحظه میكنیم كه از طاعت آنان در مورد شرك نهی شده است.(۲) ولی در آیه كریمه، اطاعت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مقید به هیچ قیدی نشده و اضافه بر آن، آن چه كه اطلاق امر به اطاعت پیامبر را تأكید میكند اطاعت آن حضرت در آیات متعددی از قرآن ملازم با اطاعت خدا و بدون تكرار لفظ اطیعوا آمده است.(۳) پس همان گونه كه اطاعت از اوامر و نواهی خداوند واجب است اطاعت پیامبر در تمام اوامر و نواهی واجب است بر این اساس اطلاق در امر به اطاعت پیامبر قطعی و تردید ناپذیرت بوده و این اطلاق اقتضای عصمت دارد.(۴)
۳. وجوب اطاعت از اولی الامر: در آیه كریمة اطاعت اولی الامر نیز به طور مطلق ذكر شده و هیچ گونه قیدی برای آن نیامده است، همان گونه كه در اطاعت رسول توضیح داده شد. این اطلاق تبیین میكند كه اولی الامر از وجوب اطاعت مطلق برخوردارند و اطاعت آنان مقید به دستور خاص و فرمان مخصوصی نیست. بلكه تمام اوامر و نواهی آنان واجب الاطاعه است و از این كه اطاعت اولی الامر در سیاق اطاعت خدا و اطاعت رسول قرار گرفته اطلاق مذكور را تأیید میكند، یعنی اطاعت از این سه مقام، هیچ حد و قیدی ندارد.(۵)
مهم تر از آن، این كه برای هر یك از اطاعت خدا و رسول یك (اطیعوا) در آیه آورده شده و فرموده است «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» امّا برای اطاعت اولی الامر كلمه اطیعوا تكرار نشده، و اولی الامر بر رسول عطف شده است و همان امر «اطیعوا» كه بر رسول وارد شده به اولی الامر نیز تعلق پیدا كرده است. از این عطف معلوم میشود كه اولی الامر و رسول دو وجوب اطاعت ندارند و وجوب اطاعت اولی الامر به همان وجوب اطاعت رسول است، این برهانی است بر این كه اطاعت اولی الامر مانند اطاعت رسول در تمام اوامرو نواهی واجب است و لازمه چنین امری این است كه آن عصمت اولی الامر از گناه و اشتباه مانند رسول در همه اوامر و نواهی می باشد.
بنابراین در آیه برای اطاعت رسول و اولی الامر بیش از یك اطیعوا نیامده و این اطیعوا نمیتواند هم مطلق باشد و هم مقید، زیرا اطلاق و تقید با یكدیگر قابل اجتماع نیستند و با فرض این كه اطاعت نسبت به پیامبر مطلق است و هیچ قیدی ندارد، اطاعت اولی الامر نیز باید مطلق و غیرمقید باشد و گرنه اجتماع نقیضین لازم میآید.(۶) با توجه به این نكات روشن شد كه آیه كریمه دلالت دارد بر این كه اولی الامر در آیه همانند پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ باید معصوم میباشند.
فخر رازی نیز عصمت اولی الامر را از آیه استفاده كرده است، خلاصه بیان وی از این قرار است: خداوند در آیه كریمة به طور قطعی اطاعت اولی الامر را لازم دانسته است و كسی كه اطاعتش این گونه واجب گردد، ناگزیر معصوم از خطا و اشتباه خواهد بود، زیرا اگر معصوم از خطا و اشتباه نباشد، در فرضی كه اقدام بر خطا كند، بر اساس این آیه باید از او اطاعت كرد و این به معنی امر به آن كار خطا و اشتباه است. در حالی كه كار خطا و اشتباه مورد نهی است و نباید از امر به آن پیروی شود، این لازمهاش اجتماع امر و نهی در فعل واحد است.(۷)
ب) حدیث منزلت و مصداق اولی الامر:در حدیثی كه حاكم حسكانی در شواهد التنزیل(۸) در تفسیرآیه اولی الامر آورده باسناد خویش از مجاهد روایت كرده: «... و اولی الامر منكم». قال: نزلت فی امیر المؤمنین حین خلّفه رسول الله بالمدینه، فقال تخلفنی علی النساء و الصبیان؟ فقال: اما ترضی ان تكون منّی بمنزلة هارون من موسی حین قال له: «اخلفنی فی قومی و اصلح»، فقال الله: «... و اولی الامر منكم...» فقال: هو علی بن ابی طالب ولاه الله الامر بعد محمد فی حیاته حین خلفه رسول الله بالمدینه، فامر الله العباد بطاعته و ترك خلافه». یعنی در مورد آیه كریمه «... و اولی الامر منكم» مجاهد چنین گفته است: آیه كریمه، درمورد امیر المؤمنین علی -علیه السلام- نازل گردیده، آن جا كه رسول الله در مدینه وی را جانشین خویش قرار داد... پیامبر فرمود: آیا نمیپسندی كه نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی باشی... .
در این آیه كریمه خداوند فرموده است: و اولی الامر منكم، اولی الامر مصداقش، علی بن ابیطالب است كه خداوند او را در زمان حیات پیامبر برای بعد از وی سرپرست قرار داد، آن جا كه او را در مدینه جانشین خویش قرار داد، پس خداوند بندگان را به اطاعت وی و ترك مخالفتش امر كرده.
در این حدیث تمام منزلتهایی كه برای هارون نسبت به موسی ـ علیه السّلام ـ بوده است، برای علی نسبت به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرار داده شده است و واجب الطاعة بودن علی ـ علیه السّلام ـ برای تمام مسلمانان، كه ملازم یا عصمت علی(ع) است یكی ازین منزلت ها است، و حدیث منزلت از احادیث ثابت و مسلم میان شیعه و اهل سنّت است و در اعتبار آن تردیدی نیست، محدثان بزرگ مانند ابن عساكر در كتب خویش آن را از صحابه بسیار روایت كردهاند.(۹)
ج) حدیث ثقلین:دلیل دیگری كه انطباق اولی الامر را بر اهل بیت (امامان معصوم) ـ علیهم السّلام ـ تأكید میكند حدیث ثقلین است. این حدیث نزد شیعه و اهل سنّت مسلم و قطعی است، و با سندها و طرق بسیار در منابع حدیثی ذكر شده است. ابن حجر در كتاب الصواعق المحرقه(۱۰) درباره این حدیث میگوید، این حدیث از بیست و چند نفر از صحابه نقل شده است. علامه بحرانی از علمای شیعه در كتاب غایة المرام، حدیث ثقلین را به ۳۹ طریق از طرق اهل سنّت و ۸۲ طریق از طرق شیعه بیان كرده و حدیث این چنین است كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله وعترتی اهلبیتی ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن یفترقاحتی یردا علی الحوض».(۱۱) من دو چیز گرانقدر میان شما میگذارم: یكی كتاب خدا و دیگری عترتم كه اهل بیت من هستند، مادامی كه باین دو تمسك جویید و چنگ بزنید هرگز گمراه نشوید، این دو از یكدیگر جدا نمیشوند تا كنار حوض بر من وارد شوند.
در این حدیث شریف اولاً گمراه نشدن بر تمسك و پیروی از دو چیز (قرآن و اهلبیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ) متوقف شده است، به این معنی كه اگر این دو در كنار هم پیروی نشوند ضلالت وگمراهی حتمی است و نیز اهل بیت پیامبر و قرآن ملازم یكدیگرند و هرگز از یكدیگر جدا نمیشوند. این دو جمله به وضوح دلات دارند كه اهلبیت كه در رأس آنان علی ـ علیه السّلام ـ است باید مانند قرآن مورد تمسك مردم و اوامرشان مورد اطاعت آنان باشد. و عدم جدایی آنان از قرآن به روشنی دلالت بر عصمت آنان دارد، زیرا اگر دستخوش گناه و اشتباه شوند از قرآن جدا شدهاند، در حالی كه طبق حدیث ثقلین آنان هیچ گاه از قرآن جدا نمیشوند.
دلیل عقلی بر عصمت امام: ۱. امام باید معصوم باشد، اگر امام معصوم نباشد باید امام دیگری باشد تا او را به راه صواب هدایت كرده و خطای او را اصلاح كند، پس آن امام دیگر امام است و معصوم و اگر او هم معصوم نباشد امام سوّمی لازم است و هكذا و چون تسلسل محال است باید به امام معصوم منتهی شود، پس امام باید معصوم باشد.
۲. چون امام حافظ شرع است و اگر معصوم نباشد چگونه شرع را حفظ كند. شرع را كسی باید حفظ كند كه به دو صفت متصف باشد، یكی این كه همه اسرار شرع را نیك بداند، به راه یقینی نه از طریق ظنی، دیگر این كه هوای خویش را درحفظ شرع به كار نبندد و احتمال چنین امور در وی داده نشود و آن غیر معصوم نباشد.
۳. اگر امام معصوم نباشد و اقدام به گناه كند نهی و تبری جستن از عمل او لازم میشود و اطاعت او حرام و به عبارت دیگر در اطاعت امام باید رعیت خود بداند، حق چیست و باطل چیست؟ تا اگر فرمان امام مطابق شرع باشد اطاعت كند و اگر مخالف باشد نافرمانی كند و این اختیار در رعایا در معنی نفی امامت است.
در نتیجه باید گفت كه باستناد به كتاب و سنّت و دلائل عقلی متعددی عصمت جزء شرایط امامان مذهب حقهّ تشیع می باشد.
پی نوشتها:
۱. نساء:۵۹.
۲. عنكبوت:۸.
۳. آل عمران:۳۲.
۴. قال السید المرتضی، اصل العصمة فی وضع اللغة المنع... غیر ان المتكلمین، اجروا هذه اللفظه عن من امتنع باختیاره عند اللطف الذی یفعله الله به. وسائل، ج۳، ص۳۲۶.
۵. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۴، ص۳۹۹.
۶. همان.
۷. رازی، تفسیر، ج۵، ص۱۴۴، جزء۱۰.
۸. شواهد التنزیل، موسسه طبع و نشر، ج۲، ص۱۹۰.
۹. شواهد التنزیل، بیروت، دار المعرفه، ج۳، ص۱۲۱.
۱۰. الصواعق المحرقه، مكتبه القاهره، ص۱۵۰.
۱۱. صحیح ترمذی، دار الفكر، ج ۵، ص ۶۲۱ ـ ۶۲۲، مسند احمد، بیروت، دار الصادر، ج۳، ص۱۷-۵۹.
منبع: نرم افزار پاسخ۲ مرکز مطالعات.